پشت درهای بسته

کوروش تقی‌زاده
کوروش تقی‌زاده

دبیر بخش سینما

هرچه نوک قلم را بر سینۀ سپید کاغذ می‌کوبم؛ چیزی برای نوشتن به ذهنم نمی‌رسد. این را می‌گذارم پای انباشت ناگفته‌هایی که روی سینۀ پر از درد نگارنده، به زخم‌هایی کهنه و دلمه بسته و چرکین بدل گشته‌اند! گشودنِ درِ صندوقچۀ دل، پنجه کشیدن بر این زخم‌های دلمه بسته است. زخم‌هایی که سر باز کردن دوباره‌شان، نتیجه‌ای جز تازه شدن داغ دل‌هایی -که همیشۀ زمان سنگین‌اند- در پی نخواهد داشت. پس ناگفتن‌شان، به از گفتن‌شان است!

در شمارۀ پیشین ماهنامۀ «سرمشق»، نخستین از بخش پروندۀ فیلم «تک‌درخت‌ها» را به آینۀ نگاهتان پیشکش نمودیم. فیلمی که کم‌تر دیده شده و به همین سبب، نامش نیز، کم‌تر به گوش خورده است. این فیلم، همچون بسیاری از فیلم‌های جریان پیشروی سینمای ایران، آن‌گونه که شایسته و بایسته است دیده نشده و به دلایل گوناگون، در چرخۀ پخش و نمایش، از چشم افتاده است. فیلم‌های بسیاری ازاین‌دست، به‌مرور، زیر غبار زمان، گرد فراموشی بر چهره‌شان نشسته و از یادها رفته‌اند. فیلم‌هایی که می‌توانستند مسیرهای تازه‌ای را به روی سینما گشوده، نسیم‌های روح‌افزایی را در هوای آن وزیده و دم تازه‌ای را به کالبد آن بدمند؛ اما مجال نیافتند تا بر پردۀ نقره‌ای نقش بسته و طرحی نو را در گذر از دریچۀ آینه‌خانۀ چشمان بینندگان، در ذهن و جان‌شان درافکنند.

از همان روز که دبیری بخش سینمای ماهنامه به من واگذار گردید، برنامه داشتم تا به فیلم‌هایی ازاین‌دست بپردازم. به‌ویژه فیلم‌هایی که به هر شکل در ارتباط با کرمان بوده‌اند. در کرمان ساخته شده و یا به دست فیلم‌سازان کرمانی خوش‌اندیشه، به تولید رسیده‌اند. «تک‌درخت‌ها» یکی از این فیلم‌ها بود که تا شمارۀ پیش، امکان پرداخت به آن فراهم نگشت. چندوچون آشنایی‌ام با این فیلم و یافتن‌اش را در پیشگفتار بخش سینمای پنجاه‌امین شمارۀ «سرمشق»، به‌گونه‌ای مبسوط بیان نمودم؛ اما در این شماره، بنا داریم تا دنبالۀ آن پرونده را پی بگیریم.

در ادامۀ مطالب و گفتارهای پیرامون بررسی این فیلم، به موارد گوناگونی که سبب نافرجامی تجاری این فیلم شده‌اند؛ پرداخته‌ایم. دشواری مسیر پر پیچ‌وخم فیلم‌سازی در ایران از یک‌سو و دغدغۀ پخش و به نمایش درآمدن آن از سویی دیگر، چالش‌های پرتنشی را پیش روی سازندگان فیلم‌ها می‌نهد. لازمۀ امکان اکران، در زنجیرۀ تالارهای تماشاخانه‌های سینما در سراسر کشور، داشتن رابطه با مراکز پخش و هم‌چنین سینماداران وابسته به نهادهای حاکمیت و یا خصوصی است. زد و بندهای سالم -و اغلب ناسالم- در چرخۀ پخش و نمایش، راز کامروایی دیده شدن و به دنبال آن، فروش سودآور فیلم‌ها است. فیلم‌سازانی که از چنین زد و بندهایی روی‌گردان بوده، دوری جسته یا جدا می‌افتند؛ فیلم‌هایشان، از منظر تجاری، با شکست روبه‌رو می‌گردد. در نتیجه، امکان دیده شدن نیز نیافته و تأثیرگذاری لازم -که دغدغۀ بسیاری از هنرگران* اندیشه‌ورز است- را نیز نخواهند داشت. نکتۀ غم‌انگیز، سرنوشتی است که گریبان‌گیر این سینماگران خواهد شد. اغلب این فیلم‌سازان، پس از چشیدن مزۀ شکست تجاری فیلم‌های گذشته‌شان، برای ساخت دیگر فیلم‌های خود، از سوی دفترهای تهیه و تولید، پس‌خورده و رانده می‌شوند. کار در اینجا برای سینماگران ژرف‌اندیش، دشوار می‌گردد. فیلم‌سازان، در جلب اعتماد دوبارۀ تهیه‌کنندگان، ناکام مانده و به بن‌بست می‌رسند. این‌گونه، سرنوشت فیلم‌سازان صاحب‌ذوق، به سرانجامی تلخ رسیده و رهایی از این بن‌بست، پس از این، برایشان ناممکن می‌گردد.

شرکت «ورا هنر»، در زمرۀ همان دفترهای تهیه و تولید است که در واپسین سال‌های دهۀ هفتاد خورشیدی، با چنین سرنوشت غم‌باری روبه‌رو گردید. مؤسسه‌ای که تهیه و تولید فیلم‌هایی چون «آژانس شیشه‌ای» (ابراهیم حاتمی‌کیا- ۱۳۷۶)، «روبان قرمز» (ابراهیم حاتمی‌کیا- ۱۳۷۷)، «رنگ خدا» (مجید مجیدی- ۱۳۷۷)، «هفت‌پرده» (فرزاد مؤتمن- ۱۳۷۹)، «سفرۀ ایرانی» (کیانوش عیاری- ۱۳۷۹)، «تک‌درخت‌ها» (سعید ابراهیمی‌فر- ۱۳۷۹) و «مربای شیرین» (مرضیه برومند- ۱۳۸۰) در کارنامه‌اش به چشم می‌خورد. این نکته، گریبان‌گیر سازوکار کلی سینمای ایران بوده و مهم‌ترین بخش گفت‌وگوی «محمد ناظری» با دکتر «آرش شفیعی بافتی» نیز هست. شفیعی بافتی، در آن زمان، در مقام دستیار کارگردان، در کنار ابراهیمی‌فر، در این پروژه حضور داشته است.

در جست‌وجوی تک‌درخت، تنهای فرامـوش‌شده!

محمد ناظری
محمد ناظری

بحث شکست خوردن و ندیده شدن فیلم‌های مهم سینمای ایران، حال، سال‌ها بعد از گذشت انقلاب ۵۷، داستان عجیب و جدیدی نیست. فیلم‌های مهمی بودند و هم چنان هستند که توسط افراد خلاقی ساخته شدند، اما به دلایل مشخص و نامشخص، دیده نشدند و نخواهند شد!

«تک‌درخت‌ها»، ساختۀ «سعید ابراهیمی‌فر»، یکی از فیلم‌هایی است که بعد از شنیدن آوازه‌اش از چند منبع موثق، به دنبال‌اش رفته و تصمیم گرفتم تا در مورد این فیلم شکست‌خورده، بیشتر بدانم. مهم‌ترین دلیلی که به من اشتیاق می‌داد تا در مورد این فیلم، تحقیقی داشتم باشم، این بود که فیلم، در شهر کرمان ساخته شده است. به دنبال سرنوشت این فیلم رفته و در سیر کندوکاو دربارۀ این فیلم، به کسی برخوردم که وجودش، مسیر هنری من را به‌کلی تغییر داد؛ تغییری مثبت و مؤثر!

«آرش شفیعی بافتی» استاد من در «هنرستان هنرهای زیبای پسران کرمان»، یکی از عوامل مهم در پروژۀ «تک‌درخت‌ها» بود. من به همین دلیل مهم، به سراغ‌شان رفته و ایشان نیز، با آغوشی باز، درخواست من برای ادامۀ تحقیقم را پذیرفتند. شفیعی بافتی، فیلم‌نامه‌نویس، مستندساز و دارای مدرک دکترای علوم ارتباطات و رسانه است. او، ساخت مستندهای «میراث سوخته»، «برخیز سرزمین مادری»، «خوشه‌های مهر»، «نهان‌خانۀ دل» و سریال مستند «چگونه برانیم؟» را در کارنامه خود دارد. شفیعی بافتی، به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس، مشاور پژوهشی و مشاور کارگردان در پروژه‌های «گفت‌وگوی ادیان و مذاهب»، «کوچ غریب» و «بازگشت» حضور داشته است. او همین‌طور، در مقام دستیار اول کارگردان در فیلم‌های سینمایی «تک‌درخت‌ها» («سعید ابراهیمی‌فر»)، «خانم کوچولو و آقای بازیگر» («شهرام شاه‌حسینی»)، مجموعۀ تلویزیونی «هویت» («مهدی ودادی») و دستیار اول کارگردان و مدیر برنامه‌ریزی بخش ایران فیلم سینمایی «در این جهان» (In This World) اثر «مایکل وینترباتوم» در عرصۀ سینما فعالیت داشته است. «آرش شفیعی بافتی»، به‌عنوان دستیار کارگردان، باعث شده تا «سعید ابراهیمی‌فر»، فیلم‌اش را به‌جای یزد در کرمان بسازد. همین بحث مهم، باعث شد که با سؤال‌های‌ متفاوتی با ایشان به گپ‌وگفت بنشینم، تا از سیر تولید و در نهایت ناکامی این پروژه، در روند رسیدن‌اش به اکران عمومی آگاه شوم. شفیعی بافتی، در این گفت‌وگو، ضمن بیان چگونگی آشنایی‌اش با «سعید ابراهیمی‌فر»، به بیان چگونگی اقتباس (Adaptation) ابراهیمی‌فر از داستان‌های مرادی کرمانی پرداخت. او، به دلایلی از جمله عدم نمایش فیلم و نافرجامی تجاری آن -که در متن مصاحبه، به‌گونه‌ای گسترده به آن‌ها پرداخته است- سرنوشت شرکت ورا هنر، برای شکل‌دهی سینمای خصوصی را داستان غم‌انگیز سینمای غیردولتی عنوان کرد. او، با صحبت از چگونگی انتخاب بازیگران کرمانی این فیلم، نحوۀ تعامل و تمرین با آن‌ها را هم توضیح داد. دستیار کارگردان «تک‌درخت‌ها»، در این مصاحبه، گمان خود از نحوۀ پای کار آمدن بنیاد سینمایی فارابی، بعد از ورشکستگی ورا هنر و همین‌طور، دلایل شکست تجاری بعضی از فیلم‌های سینمای ایران را بیان کرد. در آخر، شفیعی بافتی، دربارۀ چگونگی تغییر محل فیلم‌برداری از یزد و انتخاب کرمان برای ساخت فیلم‌«تک‌درخت‌ها» برای‌مان گفت.

«آرش شفیعی بافتی» الان ساکن تورنتوی کانادا است. به همین دلیل، گفت‌وگو با او، از طریق شبکه‌های اجتماعی، انجام گرفت. شما را به مطالعۀ این گفت‌وگو دعوت می‌کنم.

«تک‌درخت‌ها» نمایش چهره‌ای ماندگار از کرمان

محمد ناظری
محمد ناظری

«تک‌درخت‌ها»، ساختۀ «سعید ابراهیمی‌فر»، یکی از فیلم‌های مهم، ولی شکست‌خورده‌ای است که در شهر کرمان ساخته شد. همین موضوع قابل اهمیت است تا به آن پرداخته شود. در این بخش از پروندۀ فیلم «تک‌درخت‌ها»، به سراغ یکی از بازیگران این فیلم رفتیم تا با او گفت‌وگویی داشته باشیم.

«سعید قرایی»، فوق‌لیسانس حقوق خصوصی، در دوران ابتدایی زندگانی، با اشتیاق خردسالی، در فیلم‌های مهمی چون «تیک‌تاک» (محمدعلی طالبی- ۱۳۷۲)، «ایران سرای من است» (پرویز کیمیاوی- ۱۳۷۷) و «تک‌درخت‌ها» ایفای نقش کرده و تجربۀ حضور در کنار بازیگران حرفه‌ای سینمای ایران را در کارنامۀ خود دارد. همین موضوع، باعث شد تا با سؤال‌های مختلفی، دربارۀ تجربۀ بازیگری او در این فیلم به سراغش بروم. ایشان هم با آغوشی گرم، این گفت‌وگو را پذیرفتند.

قرایی، از نحوه ورودش به پروژۀ «تک‌درخت‌ها»، به‌واسطۀ «هوشنگ مرادی کرمانی» و همکاری‌اش با «سعید ابراهیمی‌فر» گفت. او، به تجربه‌های مختلف بازیگری‌اش در فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی مختلف اشاره داشت. قرایی از فضای پشت‌صحنه و تعامل عوامل و بازیگران بومی و تهرانی و نقش ابراهیمی‌فر، به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین کارگردان‌های بعد از انقلاب، در ایجاد این تعاملِ صمیمانه صحبت کرد. این بازیگر و روزنامه‌نگار کرمانی، از تجربۀ هم‌نشینی و همکاری با بازیگران مطرح گفت و آن را کلاس درسی برای زندگی شخصی و اجتماعی‌اش عنوان کرد. قرایی در ادامه، از اهمیت فیلم «تک‌درخت‌ها»، در به تصویر کشیدن چهرۀ گذشتۀ سنتی کرمان یاد کرد. او، نبودن فضایی جدی برای کار بازیگری و کم‌کاری خودش در این عرصه را، دلیل دنبال نکردن این حرفه مطرح کرد. «سعید قرایی»، تأثیر «آرش شفیعی بافتی» در این فیلم را غیر قابل انکار دانسته و نقش او، در ایجاد دلگرمی در پروژه و زحمات او را، بیش‌تر از وظیفه سازمانی‌اش توصیف کرد.

این مصاحبه، در صبح پانزدهم تیر هزار و چهارصد خورشیدی، در دفتر ماهنامۀ «سرمشق» انجام شد. در سراسر مصاحبه با «سعید قرایی»، لبخند و ذوق یادآوری خاطراتش را، از نحوۀ حرف زدنش در مورد فیلم، احساس می‌کردم. شما را به مطالعۀ این گفت‌وگو دعوت می‌کنم.