واقـعیت‌ها و دروغ‌ها

وحید قرایی
وحید قرایی

سال ۱۳۹۹ هم به پایان خودرسید... یک سال پر از اتفاق که غالب‌ترینشان در ذهنمان حملۀ بی‌وقفه ویروس کرونا به ساختارهای زندگی‌مان بود. حمله‌ای که پشته از کشته ساخت در همه دنیا و شکل زندگی‌مان را عوض کرد. همه‌مان را در موضع دفاعی قرار داد و البته امیدوار به تولید واکسنی که این شرایط را برایمان بشورد و ببرد؛ اما ما ایرانی‌ها سختی‌های مضاعف دیگری را هم تجربه کردیم. اقتصاد کشور همچنان تحت تأثیر تحریم‌های دولت ترامپ و مشکلات داخلیِ حل نشده بود و بسیاری در روزهای کرونایی مجبور شدند سیاه‌ترین روزهای زندگی اقتصادی خود را بگذرانند. سال ۱۳۹۹ برای ایرانی‌ها سالی بود که چشم‌انتظار بلند شدن دود سفید از دودکش‌های بسیاری بودند. دود سفید از دودکش اقتصاد ایران... از انتخابات آمریکا... از سیاستِ سیاست‌ورزان ایران در تعامل با دنیا و سایر کشورهای قدرتمند دنیا...از دودکش سیاست‌های خرید و تهیه واکسن کرونا و از دودکش بازار ارز و طلا و خودرو و اقلام خوراکی و میوه و مسکن و...

حالا شاید این گذر سال ۱۳۹۹ خودش یک امیدواری باشد. اینکه وارد یک سال خاص شده‌ایم...۱۴۰۰. شاید برایمان شانس بیاورد و بتوانیم در آن نفسی به‌راحتی بکشیم و در پایانش برای بدرقه این سال گل و بوسه بفرستیم. عجالتاً که ترامپ وجود ندارد و این خودش یک پالس مثبت است. در تعامل مثبت با دنیای بدون ترامپ شاید اتفاقات مثبت قابل‌توجهی برایمان بیفتد و سوزش ریز واکسن کرونا را هم ایرانی‌های بیشتری حس کنند. دنیا از اثرات سوء ویروس منحوس کمی فاصله بگیرد و ایرانی‌ها در همین شرایط جدید به ثبات بیشتری از نظر اقتصاد و معیشت برسند. خنده‌هایمان شکل خود را بازیابند و صدایشان بیشتر از همیشه در پهنه این کشور به گوش برسد. در سالی که گذشت دغدغه برای گفت‌وشنودهایمان بسیار بود و امید... امید البته که زنده بود و زنده هست برای همیشه چه اینکه از سخت‌ترین شرایط هم همیشه در این دیار بار خود را برداشته‌ایم و زندگی جریانش ادامه پیدا کرده است اگرچه با سخت‌ترین غم‌ها و سخت‌ترین فقدان‌ها...

سرمشقِ پایان سال را با سه گفت‌وگوی متفاوت به پایان برده‌ایم.

- فهیمه رضاقلی دو گفت‌وگوی جالب‌توجه انجام داده با فرنوش حمیدپور و فردین نمیرانیان که هردو جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی هستند. اولی در مورد اثرات اجتماعی کرونا و اقداماتی که برای جلوگیری از انزوای اجتماعی و جلوگیری از تشدید فردگرایی در جامعه لازم است انجام شود. دومی هم در مورد امیدواری اجتماعی و پایه‌های آن در جامعه، تأثیر گسترش بی‌اعتمادی بر رواج ناامیدی و نقش شبکه‌های اجتماعی و دنبال کردن اخبارشان در راهزنی امید از ما...

- اما گفت‌وگوی سوم در فضایی دگرگونه شکل گرفته است. گفت‌وگویی در مورد مغز و واقعیت‌ها و رویاها و دروغ‌ها در مورد این عضو بی‌بدیل بدن. اینکه چه رویاپردازی‌هایی وجود دارد در مورد مسائلی مانند کما و آلزایمر و ضایعات نخاعی و چرا هنوز از درمان بسیاری از بیماری‌های مرتبط با مغز عاجزیم و چرا حتی اگر ورزش کنیم و مطالعه و تغذیه مناسب داشته باشیم باز هم ممکن است آلزایمر بگیریم و اینکه آیا وقتی فردی در حالت کما قرار می‌گیرد امکان ارتباط با دنیای بیرون به آن شکلی که در فیلم‌ها می‌بینیم را دارد؟ و آیا می‌توان اطلاعات مغز را در یک مموری ذخیره کرد؟

تاریخ‌درمانی برای رهایی از ناامیدی

فهیمه رضاقلی
فهیمه رضاقلی

گفت‌وگو با فردین نمیرانیان، جامعه‌شناس

اخبار را عمیق‌تر دنبال کنید تا امیدتان راهزنی نشود

***

به پایان سال نزدیکیم؛ سالی که از همان اول با هراس و تنهایی و بیماری آغاز شد. امسالِ همۀ ما پر بود از رنج تنهایی، هراس از بیمار شدن خود و عزیزان‌مان، ترس از دست دادن و اندوهِ رفتگان را با همۀ وجود حس کردن؛ رفتگانِ سال کرونایی که چه غریبانه و در سکوت رفتند و می‌روند... . هر سالی که بر ما می‌گذرد با خودمان می‌گوییم ای کاش زودتر بهار بیاید و با خود ببرد نکبت و سختی و رنجی که در این سال کشیدیم؛ اما در پایان همان سال نو، اتفاق‌های بدتر و رنج‌های بیشتر را مرور می‌کنیم. می‌گویند کرونا و مصیبت‌ها و رنج‌هایش هر چه که هست برای همۀ جهان است، درست، اما برای ما که قبل از کرونا هم از فشارهای اقتصادی، فقر و نابرابری، محدودیت‌ها و محرومیت‌ها به تنگ آمده بودیم، تحمل محدودیت‌ها و استرس‌های مضاعف ناشی از شیوع کرونا و شکست‌ها و رکود اقتصادی عمیقی که تیشه به ریشۀ بسیاری از کسب‌وکارها زد، بسیار دشوارتر بود و هنوز هم هست. نمونه‌اش هم بالا رفتن آمار خودکشی و حتی خودکشی کودکان است که اخبار آن در لابه‌لای خبر مرگ‌ومیرهای کرونایی و فشارهای اقتصادی و دغدغه‌های بی‌شماری که هر یک از ما در زندگی خود داریم، خیلی زود فراموش می‌شود؛ اما باید فکری کرد برای امیدی که در جامعۀ ما هر روز ناامیدتر می‌شود. باید تا هستیم، فکری به حال چگونه بودن‌مان کنیم. «فردین نمیرانیان» کارشناس‌ارشد جامعه‌شناسی است و در صفحۀ اجتماعی‌اش به اغلب مسائل روز و رویدادهایی که واکنش جامعه را برمی‌انگیزد، از زاویه‌ای تازه و متفاوت نگاه می‌کند و می‌نویسد. با او در مورد امیدواری اجتماعی و پایه‌های آن در جامعه، تأثیر گسترش بی‌اعتمادی بر رواج ناامیدی، نقش شبکه‌های اجتماعی و دنبال کردن اخبار در راهزنی امید از ما و راه‌های بالا بردن سطح امیدواری فردی و جمعی گفت‌وگو کردم.

***

امیدوار بودن یعنی چه؟ وجه تمایز امیدواری و خوش‌بینی، امید واهی و امید واقعی در چیست؟

تعریف امید و امیدواری کار آسانی نیست. جامعه، اغلب امید و امیدواری را انتظار، احتمال و شانس رسیدن به هدف تعریف می‌کند، در حالی‌که در مسیری که ما برای رسیدن به هدف طی می‌کنیم، احتمال دارد اتفاقاتی خارج از پیش‌بینی ما رخ دهد؛ اتفاقاتی که توان غلبه کردن بر آن‌ها را نداریم و ما را از رسیدن به هدف‌مان باز می‌دارد و گاهی حتی هدف را از بین می‌برد. خوش‌بینی، امید واهی و حتی امیدی که بر مبنای احتمالات، استدلال می‌کند که شانس زیادی برای رسیدن به هدف داریم نیز از همین جنس است. من هم شاید تا یک سال گذشته این‌طور فکر می‌کردم و هنوز هم گاهی ناخودآگاه دچار این احتمالات می‌شوم؛ اما امروز معتقدم امیدواری، باور به این است که می‌توانیم بهترین خودمان باشیم و نهایت تلاش خودمان را انجام دهیم و این امید، عامل پیش‌بینی‌نشده‌ای ندارد، چراکه همه چیز به ما و انگیزه، اراده، توان و باور ما بستگی دارد.

امید و آرزوهای ما چقدر فردی و چقدر جمعی است؟ امید فردی و امید اجتماعی، هر یک چه نقشی در زندگی ما دارند؟

این میزان برای هر فرد متفاوت است و به عوامل زیادی ازجمله ارزش‌های خانواده و دوستان آن شخص بستگی دارد. «هربرت کولی» به این گروه‌ها، اصطلاح «گروه نخستین» را اطلاق کرده که بیشترین میزان تأثیر را روی شخص دارند. علاوه بر این، ارزش‌های کلان جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم نیز در میزان امید فردی و جمعی در هر یک از ما اثر دارد. در جوامع با فرهنگ لیبرالیسم، فرد و فردگرایی اهمیت بیشتری دارد و در جوامع با گرایش‌های سوسیالیستی، جامعه پررنگ‌تر جلوه می‌کند. اگر چند دهۀ بعد از انقلاب را بررسی کنیم، اوایل که سیاست‌های مصرف‌گرایی و سرمایه‌داری در جامعه کمتر بود، پیوند پررنگ‌تری بین اعضای جامعه وجود داشت و بعد با تغییرات تدریجی ارزش‌های جامعه، این پیوندها کمرنگ و کمرنگ‌تر شد. در گذشته، فرد به دلیل داشتن امید و آرزوهای اجتماعی، تعهد بیشتری به جامعه احساس می‌کرد و از خودش می‌پرسید من برای کشورم چه کار کرده‌ام؟ اما امروز رفته‌رفته این سؤال تغییر کرده و از خودمان می‌پرسیم «این کشور برای ما چه کار کرده؟» با این حال هر دو امید، کارایی خودشان را دارند: امید فردی، می‌تواند منجر به رشد و توسعۀ فردی شود و کمک کند شخص به هر جهت برای جامعۀ خودش سودمندتر باشد تا کسی که کاملاً از فردیت و تعالی خودش غافل شده و توان کمک به جامعه را نیز از دست داده، چون خودش توانمند نیست.

***

*متن کامل این مطلب در شماره چهل و هفتم ماهنامه سرمشق منتشر شده است.

بعد از کـرونا محتاط‌تر می‌شویم

فهیمه رضاقلی
فهیمه رضاقلی
بعد از کـرونا محتاط‌تر می‌شویم

گفت‌وگو با فرنوش حمیدپور، جامعه‌شناس

کوید-۱۹ و تسریعِ گذار از عصر صنعتی به فراصنعتی

***

یک سال از شیوع کرونا می‌گذرد؛ در این یک سال، گذشته از هول و هراسی که این ویروس به جان همۀ جهان افکند و مصیبتی که برای بسیاری از مردم به جا گذاشت، تغییرات ژرف و دور از ذهنی را در زندگی بشر ایجاد کرد؛ تغییراتی که در حالت عادی، تصورش را هم نمی‌کردیم روزی اتفاق بیفتد. در این یک سال، اغلب آیین‌ها، مراسم و تجمعات کنسل شد یا به شیوۀ مجازی و از راه دور انجام شد و خیلی‌ها مراسم و دور همی‌های خود را به تعویق انداختند. اکنون نیز در حالی به سال نو، نزدیک می‌شویم که نه‌تنها خبری از کم شدن تهدید کرونا نیست، هشدارها برای راه افتادن موج چهارم کرونا هم شدت گرفته است. نامشخص بودن زمان اتمام بحران كويد-١٩، ابهام در اثربخشی واکسن‌ها، طولانی شدن همه‌گیری کرونا و محدودیت‌ها و هراس ناشی از آن، علاوه بر بار روانی که برای جامعه داشته، اثرات کوتاه‌مدت و بلندمدتی هم بر جامعه و روابط اجتماعی داشته و در ادامه می‌تواند ایجاد کند. با «فرنوش حمیدپور» جامعه‌شناس و پژوهشگر، در مورد اثرات اجتماعی کرونا و اقداماتی که برای جلوگیری از انزوای اجتماعی و گسترش و تشدید فردگرایی در جامعه لازم است انجام شود، گفت‌وگویی داشتم که در ادامه می‌خوانید.

***

بحران کرونا و محدودیت‌ها و هراس ناشی از آن، چه بار روانی و اجتماعی برای جامعه داشته و با توجه به طولانی شدن همه‌گیری کرونا چه آسیب‌هایی می‌تواند به دنبال داشته باشد؟

بحران کرونا آنقدر بر همۀ بخش‌های زندگی ما اثر داشته که بیراه نیست عصر جدید را به دو بخش قبل و بعد از کرونا تقسیم کنیم. کرونا یک بحران عالم‌گیر است که بر کل جهان اثر داشته و در همه جا شاهد تغییراتی در رفتارهای اجتماعی هستیم که این اثرات پس از پایان بحران کرونا بیشتر خود را نشان خواهد داد. پس از کرونا ما شاهد روایت‌های تازه‌ای از جهان خواهیم بود. زندگی ما دچار تغییرات جدی شده و رعایت فاصلۀ فیزیکی بر روابط اجتماعی ارجحیت پیدا کرده است. اپیدمی كويد-١٩ همچنین موجب همگون شدن و تجربۀ مشترک جوامع در کل جهان شده است. در مدت یک سالی که از شیوع کرونا می‌گذرد، همۀ مردم جهان، رفتارهای متضادی از انکار تا پذیرش، از مقاومت و اعتراض تا همراهی و مشارکت را از خود بروز دادند؛ درواقع شاهد نوعی رفتارهای مشترک در مردم جهان بودیم. عده‌ای از «جهان نامرئی» پس از کرونا صحبت می‌کنند، به این معنا که جامعه به‌تدریج هویت مکانی خود را از دست می‌دهد. شاید طرح این موضوع از این نظر مهم است که ما بخشی از هویت خود را از مکان می‌گیریم و درواقع مکان است که در رابطۀ انسان با محیط تعریف می‌شود، و نوعی حس تعلق به ما می‌دهد. به موضوع هستی‌شناسی مکان‌ها و ارتباط و پیوستگی عاطفی مکان و کالبد با انسان، کمتر پرداخته شده است. درواقع حس مکان بیشتر یک مفهوم ارزشی چندبعدی است که تجلی آن در کنش‌های انسانی دیده می‌شود. فقدان ارتباط با محیط برای انسان، پیام ایزوله شدن در عصر علم و فناوری را به همراه دارد و این پرسش برای انسان امروزی مطرح می‌شود که با وجود تمام پیشرفت‌های علمی و دستاوردهای علوم طی قرن‌ها، انسان مدعی پیشرفت و توسعه، چطور در این قرن توانسته خود را ایزوله کند؟ دو دیدگاه نسبت به این موضوع مطرح است؛ عده‌ای به این ایزوله شدن به چشم فرصت نگاه می‌کنند و عده‌ای آن را تهدید می‌دانند. خیلی‌ها معتقدند شرایط بحرانی کرونا که همچنان با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم، یک بار دیگر، اهمیت زندگی اجتماعی و اهمیت مراقبت‌های بهداشتی را به انسان یادآور شد؛ درواقع نیاز بود بحرانی مانند همه‌گیری کرونا برای انسان اتفاق بیفتد تا در آنچه که تاکنون به دست آورده، بازاندیشی کند و به چالش‌های قرون جدید بیاندیشد. اظهارنظر دقیق در مورد اینکه بحران کرونا چه تأثیر روانی و اجتماعی بر مردم گذاشته و بینش انسان‌ها نسبت به زیست اجتماعی چه تغییراتی داشته، هنوز زود است و نیاز به بررسی‌های عمیق‌تری دارد. بهترین راه این است که به بحران‌های اخیر نگاه کنیم و ببینیم بشر، آن بحران‌ها را چطور گذرانده است؟ در زمینۀ پیش‌بینی رفتارها و اثرات بحران‌ها، مطالعۀ تاریخ می‌تواند به ما کمک کند. تأثیرات عمیق بحران کرونا بر جوامع شامل طیف گسترده‌ای می‌شود ازجمله تأثیر بر ادیان، آیین‌ها و رویدادها تا تأثیراتی که بر نظام آموزشی گذاشت. شیوۀ جدید آموزش که با شیوع کرونا رواج یافت، در سال‌های آینده هم ادامه خواهد داشت. همینطور در زمینۀ شبکه‌های اجتماعی و بسیج ظرفیت‌های عمومی در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی که گویی یک رسانۀ جهانی برای مردم به وجود آورده است. اهمیت دریافت‌هایی که مردم از فضای مجازی دارند و تأثیر و نقش رسانه‌ها در دوران کرونا و اثرپذیری آن‌ها از کرونا انکارناپذیر است و اثرات آن تا سال‌های آینده باقی می‌ماند. در این دوران، تجربۀ دینداری متفاوتی از کلیسا تا مسجد شکل گرفت و این تغییرات در نگرش‌ها، باورها و نوع نگاه انسان‌ها به مسائل دینی هم اثرگذار بوده و خواهد بود. تأثیر بر کسب‌وکارها و به‌ویژه ورشکستگی فعالان صنعت گردشگری، بخشی از صدمات بدیهی کرونا بوده است. کرونا بر جریان موسیقی، هنر و بر هر چیز دیگری که هویتش را از مخاطب می‌گیرد، اثر داشته است. شاید صحبت از افزایش آسیب‌های اجتماعی و خشونت‌های خانگی توضیح واضحات قلمداد شود، چون بیش از تحلیل، در زمرۀ تجربۀ زیسته قرار می‌گیرد. به نظر می‌رسد کرونا اثر عمیقی بر گسترش فردگرایی در جهان داشته و ما را با نوعی دگردیسی در ارزش‌ها و هنجارها مواجه کرده است. نکتۀ مهمی که شاید چندان به آن توجه نشده باشد، این است که در مدتی که کرونا شیوع پیدا کرده، با نوع جدیدی از اعتماد روبه‌رو شده‌ایم، مردم بیش از آنکه به نظام حاکمیتی اعتماد داشته باشند، به محتوای شبکه‌های اجتماعی و مجازی توجه می‌کنند. می‌توان گفت تاکنون بیشترین تولید محتوا در فضای مجازی مربوط به بحران كويد-١٩ بوده است؛ خیلی‌ها اعم از قشر پزشکی تا مردم عادی، خودشان شروع به تولید محتوا کردند و تبدیل به یک رسانه شدند. درواقع همه سعی دارند خودشان و دیگران را به یک فهم مشترک جهانی از این بیماری نزدیک کنند.

***

*متن کامل این مطلب در شماره چهل و هفتم ماهنامه سرمشق منتشر شده است.

هر قصه‌ای در مورد مغز باورکردنی نیست

وحید قرایی- مهسا حقانیت
وحید قرایی- مهسا حقانیت
هر قصه‌ای در مورد مغز باورکردنی نیست

گفت‌وگو با دکتر سعید کارآموزیان متخصص جراحی مغز و اعصاب

***

دکتر «سعید کارآموزیان»متولد سال ۱۳۴۸ کرمان استدر دانشگاه تهران پزشکی خواند و سپس برای گذراندن دوره تخصص به شهر خودش کرمان آمده است. عضو هیئت‌علمی دانشگاه و یک پزشک خوش‌مشرب که در طول مصاحبه سعی می‌کند حرف‌هایش به‌گونه‌ای باشد که افراد بیشتری متوجه آن‌ها بشوند. او در سال ۱۳۸۲ تخصص جراحی مغز و اعصاب را در دانشگاه علوم پزشکی کرمان اخذ کرده است. درسال ۱۳۹۰ برای طی کردن دوره فلوشیب جراحی ستون فقرات به آمریکا رفته و پس از سه سال به کرمان بازگشته است و در حال حاضر دانشیار دانشگاه علوم پزشکی و عضو هیئت برد جراحی اعصاب کشور است. حرف‌هایمان با او بیشتر در مورد عملکرد مغز و مشکلات مربوط به آن بود. اینکه وضعیت یک بیمار در کما چیست و چه ارتباطی با دنیای بیرون دارد؟ آیا آلزایمر قابل درمان است و آیا می‌توان اطلاعات مغز را در یک مموری ذخیره کرد و اینکه ما چقدر از ظرفیت مغزمان استفاده می‌کنیم؟ سؤالاتی که گاهی با رویاپردازی و اطلاعات نادرست هم همراه است.

***

در سال‌های گذشته شاهد پیشرفت‌های زیادی در درمان مشکلات و بیماری‌های مغز و اعصاب بوده‌ایم، اما هنوز دستاوردی در زمینۀ بیماری‌هایی مانند آلزایمر، ام‌اس و ضایعات نخاعی نداریم، دیدگاه شما نسبت به چشم‌انداز علم پزشکی در مواجهه با این بیماری‌ها چیست؟

بله پیشرفت‌های خیلی زیادی اتفاق افتاده، اما بحث مغز خیلی پیچیده است و مشکل عمده این است که برای درمان سلول کشته‌شده عصبی هنوز هیچ درمانی وجود ندارد.

مثلاً فردی که مشکل کلیه دارد، بدون کلیه هم می‌تواند زنده بماند و دیالیز شود و عمل پیوند کلیه انجام دهد. استخوان، قلب، کبد و حتی صورت و بسیاری از اعضای بدن را می‌توانند پیوند بزنند، اما هنوز هیچ درمانی نیامده که سلول عصبی مرده را جایگزین کند و این قفلی است که وجود دارد و برای همین در ام‌اس، آلزایمر و ضربه‌های مغزی هنوز راه‌حلی پیدا نشده است. البته ساده‌لوحانه است که بگوییم قرار نیست پیشرفت خاصی روی دهد چه اینکه علم همواره پیشرفت می‌کند و ممکن است یک جرقه در گوشه‌ای از دنیا اتفاق بیفتد و یک سلول سالم را بتوانند جایگزین سلول عصبی از بین رفته کنند.

و دیگر اینکه اگر قسمت‌هایی از هر ارگان بدن به هر دلیل آسیب بینند، بقیه قسمت‌های آن ارگان می‌توانند کم‌کاری آن قسمتی که کار نمی‌کند را جبران کند مثلاً یک سوم کلیه هم می‌تواند به کار خود در بدن ادامه دهد ولی اگر قسمت کوچکی از مغز از کار بیفتید در حالی که حتی کلیت مغز در حال کار کردن باشد دیگر ما شرایط عادی را نخواهیم داشت.

به‌نظرم هنوز خیلی با درمان بعضی بیماری‌های مرتبط با مغز و نخاع فاصله داریم، اما بهتر است امیدوار باشیم و به بیماران مرتبط با این اعضا انرژی و روحیه بدهیم تا با کیفیت بهتری به زندگی ادامه دهند.

بعضی ایده‌های رویاپردازانه وجود دارد و یا در فیلم‌ها می‌بینیم که پیوند زدن سر و یا جابجایی دو سر امکان‌پذیر است و یا پیوند یک مغز سالم به یک بدن سالم که مغزش از کار افتاده. آیا در واقعیت می‌توان مواردی را انجام داد و به آن جامه عمل پوشاند؟

چنین چیزی تاکنون عملی نشده و مشکلات اجرایی آن بسیار زیاد است. ایده من این است که مغز «اصل» و بقیه چیزها در حاشیه هستند. مغز، سیستم عصبی مرکزی و محیطی را شامل می‌شود اگر همه این جابجایی‌ها به شکل هم‌زمان انجام شود، شاید چنین چیزی ممکن باشد، اما آنقدر مشکلات اجرایی چنین اقدامی زیاد است که این موضوع کاملاً را دور از ذهن می‌کند.

در پیوند کلیه می‌بینیم، کلیه را از بدن اهداکننده درمی‌آورند و با قرار دادن در یک محیط سرد با هلیکوپتر به یک بیمارستان دیگر می‌برند و پیوند را انجام می‌دهند، اما مغز به کم‌خونی حساس است و برای درمان بیماری‌های مغزی در برخی مواقع ناچاریم برای اینکه دید بهتری داشته باشیم یکی از عروق مغزی را به صورت موقت ببندیم ولی فقط سه دقیقه وقت داریم، کارمان را انجام دهیم زیرا در غیر این صورت مغز از بین می‌رود. با توجه به تجربه‌ای که الآن در پزشکی به دست آورده‌ایم روی کاغذ برای جابه‌جایی مغز به ۳۰ یا ۴۰ ساعت زمان نیاز داریم و همین انجام چنین عملی را غیرممکن می‌نمایاند اما به هر حال علم است و پیشرفت می‌کند اما بعید می‌دانم در فاصله زمانی کمی بتوانیم در عمل به این ایده پردازی برسیم.

***

*متن کامل این مطلب در شماره چهل و هفتم ماهنامه سرمشق منتشر شده است.

عکس: مژده مؤذن‌زاده

حسین پودینه: اتفاقی بود، اما جهانی شد

وحید قرایی
وحید قرایی
حسین پودینه: اتفاقی بود، اما جهانی شد

بازتاب اشاره سرمشق به ماجرای استقبال یک جوان سیستان و بلوچستانی از کی‌روش در کلمبیا

***

پس از انتشار مطلبی در نشریه سرمشق با موضوع مهاجرت و اشاره به نام حسین پودینه، جوان سیستان و بلوچستانی که در فرودگاه بوگوتا زودتر از کلمبیایی‌ها به این سرمربی سابق فوتبال ایران خوش‌آمد گفته بود، وی از طریق شبکه اینستاگرام و پس از دیدن این مطلب توضیحات جالب‌توجهی در مورد مهاجرتش به این کشور آمریکای جنوبی ارائه داد."حسین پودینه"حرف‌هایش را از طریق شبکه تلگرام برای ما فرستاده است که خلاصه‌ای از آن را می‌خوانیم.

او می‌گوید بعد از تحصیلات دانشگاهی در واحد مخابرات ماهواره بانک مرکزی مشغول به کار شده است و بعد از مدتی با توجه به تجربیاتش خصوصاً در حوزهITبه بانک صادرات آمده ا و با توجه به تسلط به زبان انگلیسی به‌عنوان مدیر بازاریابی این بانک در مناطق آزاد مشغول به کار شده است. اما روح سرکش او که عشق سفر و دیدن دنیا بوده چنین وضعیت و شغلی را برنتافته و به ترکیه سفر می‌کند و به‌عنوان فعال بازاریابی یک شرکت خارجی در ترکیه مشغول به کار می‌شود. ادامه می‌دهد: ترکیه کشور بسیار زیبایی بود اما آنجا هم نتوانستم بمانم و به کلمبیا سفر کردم که کشوری ناشناخته برای ایرانیان بود. اینجا کارم را با تدریس در یک کالج شروع کردم و بعد از مدتی به‌عنوان معلم کارم را ادامه دادم و دانشجوی دکترای زبان‌شناسی شدم.

پودینه می‌گوید: «برای پول مهاجرت نکرده بودم و آمده بودم سفر کنم و مدت ۴ ماه به کشورهای حوزه آمازون رفتم و یک سفر پرخطر را در جنگل‌های آمازون با همه ترس‌ها و دیدن ناشناخته‌ها تجربه کردم . به دیدار بومی‌هایی رفتم که هیچ ارتباطی با دنیای بیرون نداشتند و حتی زبان اسپانیایی هم بلد نبودند و فقط با زبان مخصوص خودشان صحبت می‌کردند که موفق شدم با آن‌ها ارتباط برقرار کنم، سه روز با آن‌ها زندگی کردم. شکار رفتم و سبک زندگی آن‌ها را دیدم که چگونه نیازهای خود را بدون ارتباط با دنیای خارج برطرف می‌کنند.

مکزیک و کانادا و پاناما و برزیل و کشورهای حوزه آمازون را دیده است و خودش می‌گوید که هیچ دانشگاهی به‌اندازه این سفرها نمی‌توانست به او چیزی یاد بدهد و یک دانشگاه زنده و پویا را با این سفرهای ماجراجویانه تجربه کرده است.

اما در مورد استقبالش از کی‌روش می‌گوید: از طریق یک نشریه ورزشی مطلع شدم که در فلان تاریخ کی روش به فرودگاه بوگوتا می‌رسد اما نمی‌دانستم که اگر به فرودگاه بروم می‌توانم او را ببینم یا نه. یک پرچم ایران برداشتم و با یک دسته‌گل به فرودگاه رفتم بدون اینکه مطمئن باشم که اجازه می‌دهند او را ببینم یا نه...

وقتی به فرودگاه رسیدم توجه یکی از خبرنگاران کلمبیایی به من جلب شد و وقتی فهمیدند که ایرانی هستم چندین نشریه و شبکه تلویزیونی با من به‌عنوان یک ایرانی در کلمبیا مصاحبه کردند و درحالی‌که در فرودگاه بودم چند نفر از دوستانم در ایران تصاویر مصاحبه من را برایم فرستادند. با کمک خبرنگاران به قسمت وی آی پی رفتم و وقتی‌که رسید به فارسی به او خوشامد گفتم که توجهش جلب شد و خیلی تعجب کرد و پرچم و گل‌ها را از من گرفت و بعد از این ماجرا دیدم که موضوع چه بازتاب قابل‌توجهی پیدا کرده است و جهانی شده است.