تقدیر به پاس تصـــــــــــحیح

مجید نیک‌پور
مجید نیک‌پور

دبیر بخش تاریخ

تقدیر به پاس تصـــــــــــحیح

به واسطه تصحیح نام کتابخانۀ هرندی شهر کرمان

***

در بخش تاریخ شماره ۳۹ مجلۀ سرمشق (اسفند ۱۳۹۸) مطلب مفصلی به نام «تغییر به جای تقدیر» در راستای «نظری به کتابخانۀ هرندی کرمان به بهانۀ پنجاهمین سالگرد تأسیس و تغییر نام آن» منتشر گردید که ضمن پرداختن به زندگی‌نامۀ زنده‌یاد ابوالقاسم هرندی و چگونگی تأسیس کتابخانه هرندی ـ در جوار مسجد جامع شهر کرمان در سال ۱۳۴۸ ش. ـ مصاحبه‌هایی نیز با اغلب مدیران کتابخانه (آقایان: تیموری، سعید و پورملاجمال) در سنوات گذشته و آقای کیومرث هرندی (وکیل آقای مجید هرندی؛ نوۀ ابوالقاسم هرندی در امور موقوفات) انجام شد.

در این مقاله با پرداختن به فراز و فرودهای کتابخانه در طول ۵۰ سال حیات خود، در نهایت اشاره‌ای به اختلافات مابین آستان قدس رضوی و خانوادۀ واقف شد و در نهایت از تغییر نام کتابخانه ـ بعد از نیم قرن فعالیت گلایه شد.

اما از آنجایی که خوشبختانه این مقاله توانست انعکاسی مطلوب ایجاد نماید و به همت برخی از مسئولان آستان قدس رضوی، سرپرست سازمان موقوفات یزد و کرمان و مدیر فعلی کتابخانه هرندی، بار دیگر نام کتابخانه هرندی بر تابلوی ورودی و مهر کتابخانه جای بگیرد، بر خود لازم دانستیم، همان‌گونه که از تغییر نام کتابخانه برآشفته و از این اقدام انتقاد نمودیم، از تصحیح این اشتباه نیز خرسند گشته و از بانیان این اقدام پسندیده نیز تقدیر نماییم. لذا بدین طریق ضمن تشکر از تمامی بزرگواران به‌ویژه آقای مهندس رحمتی (ریاست بنیاد بهره‌وری موقوفات آستان قدس رضوی)، آقای پرنده (مسئول نظارت موقوفات آستان قدس رضوی)، آقای قلی‌زاده (سرپرست سازمان موقوفات یزد و کرمان) و خانم طاهره عاقلی (رئیس کتابخانه هرندی کرمان) که بانی این مهم شدند، تشکر و قدردانی می‌کنیم و امیدواریم همان‌گونه که آقای کیومرث هرندی، از رضایت خانوادۀ زنده‌یاد هرندی از تصحیح نام کتابخانه خبر داد، با ارتباط بیشتر و تعامل وراث خانواده هرندی و آستان قدس رضوی، شاهد گسترش کمی و کیفی این کتابخانۀ قدیمی و مهم شهر کرمان باشیم.

دیلمون کرمان کجاست؟

سید محمدعلی گلاب‌زاده
سید محمدعلی گلاب‌زاده

سرپرست بنیاد ایران‌شناسی ـ شعبه کرمان و مدیر مرکز کرمان شناسی

مقاله

اخیراً «‌یونسکو» سرزمینی را به‌عنوان یکی از خاستگاه‌های اولیه تمدن بشری معرفی و از آن به نام «دیلمون» یاد کرده است. دیاری در محدوده خلیج‌فارس ـ که بسیاری از فرمانروایان بزرگ، آرزوی دست یافتن به آن را داشتند ـ و با نشانه‌های موجود به باور بسیاری از صاحبان نظر و اهل تحقیق و پژوهش، پیش از این جزو ابواب‌جمعی کرمان بوده است. اظهارنظری که شاید ابتدا، گران بنماید، ولی با مطالعه‌ای در خصوص آن، جایگاه خود را درمی‌یابد، با این توضیح که اگرچه امروز کرمان پهناورترین استان کشور به شمار می‌رود، اما در روزگاران گذشته، از گستره‌ای بسیار بیش از امروز برخوردار بوده است به قول مختصرالبلدان «... و از فارس چهل هزار هزار درهم می‌ستاندند و از کرمان شصت هزار هزار درهم، زیرا کرمان سرزمین پهناور بود.»۱

کرمانِ آن روز از حدود عمان در خلیج‌فارس شروع شده تا جزیره هرمز و نزدیکی‌های بندر طیس یا تیز در نزدیکی‌های چابهار و بخش‌های وسیعی از کویر و بافق یزد و... ادامه داشته است. گاهی در این رابطه از مکران سخن به میان آمده و در تاریخ عصر سلجوقیان (۴۴۲ ـ ۵۷۵ ق): «در زمان توران‌شاه مردم عمان سر به شورش بر‌داشتند که او با تدبیر آن را فرونشاند».۲ اظهارنظر محمدابراهیم خبیصی نیز بر این باور مهر تأیید می‌زند، او در «سلجوقیان و غز» می‌نویسد: «... اما والی عمان که شخصی بود به نام شهریاربن تافیل، بدون مقاومت تسلیم شد و در آن سرزمین خطبه و سکّه به نام قاورد خوانده شد.۳ افضل کرمانی نیز در «بدایع الازمان فی وقایع کرمان» این نظر را تکمیل کرده و می‌نویسد» پس از تسخیر عمان، فتح کرمان به پایان رسید و قاورد تمامی خاک ولایت را تصرف نمود، وی سپس فرزندش امیران‌شاه را به سمت سیستان فرستاد، امیران‌شاه تقریباً شش ماه با سجزیان محاربه نمود۴.

بر این اساس وقتی افضل می‌گوید با فتح عمان، تمامی خاک ولایت را تصرف نمود بدین معناست که عمان پیش از این نیز جزو ولایت کرمان بوده و سرپیچی حاکم دست نشانده، دشواری‌هایی را به وجود آورده بود. لازم به ذکر است که وسعت کرمان چنان بزرگ و جایگاه آن تا حدی رفیع بود که آن را کشور کرمان و حاکم آن را شاه می‌گفتند، مانند توران شاه، ایران شاه، کرمان شاه و ... حتی در همین دو سه قرن اخیر نیز این عنوان جاری بوده است، آن‌گونه که «کازاما» وزیر مختار ژاپن در سفرنامه خود می‌نویسد: «مثلاً مملکت خراسان یا کرمان مشتمل است بر چند بلوک و...».۵

به‌جز این، اصطلاح «ساحل کرمان» را در تاریخ می‌بینم و منظور همان ساحل خلیج‌فارس است که گوشه‌ای از خاک کرمان بزرگ به شمار می‌رفت.

«قاورد شاه ... امیر هرموز را احضار کرد و بفرمود تا مراکب و سفاین مرتب سازد و به حکم دلالت، عنان خدمت ملک گیرد تا رایت منصور او را سرّه عمان مرکز کند ... عمان تا آخر عهد ارسلان‌شاه بن قاورد در دست ملوک کرمان بود و پیوسته شحنه کرمان آنجا».۶

و یا محمد ابن ابراهیم به‌صراحت اعلام می‌کند که بافق از ولایات کرمان بوده «در همین احوال باز لشکریان یزد به همراه ارسلان به کرمان آمدند، اتابک یزد با این کارها می‌خواست نواحی شمالی و شمال غربی کرمان یعنی بافق و بهاباد و زرند و کوهبنان را ضبط نماید».۷ همچنین «... این سرب باید از محل معادن بافق که آن‌وقت جزو کرمان بوده و ... ».۸

بدیهی است در گذر هزاران ساله تاریخ، برخی شهرها جابه‌جا شده‌اند مانند سیرجان (باغ بمید، سعیدآباد و...) بعضی تغییر نام داده‌اند مانند جیرفت (گدروزیا و کما‌دین) رفسنجان (بهرام‌آباد) بافت (اقطاع) و... از برخی دیگر تنها نامی بر جای مانده است مانند رودان ـ اناس ـ اذکان (شهرهای گم شده رفسنجان) و نیز سرزمین‌هایی چون ملوحا و ماکان و...

و باز هم «تاریخ کرمان» از بنادر کرمان، مثل بندر تیز یا طیس نام برده۹ آثار این بندر هم‌اکنون در نزدیکی‌های چابهار موجود است. باری کرمان دارای چنین محدوده وسیعی و دیلمون یکی از سرزمین‌های آن در دریا و حوزه خلیج‌فارس بود.

ازجمله جغرافی‌دانان صاحب نامی که در مورد کرمان بزرگ اظهارنظر کرده و بیان اخیر ـ دائر بر این که دیلمون در خاک استان کرمان بوده است ـ را ثابت می‌کند، استرابو، تاریخ‌نگار و جغرافی‌دان بزرگ یونانی پیش از میلاد است. او درباره کرمان می‌نویسد: «کرمانیا آخرین پاره از سرزمین آن ساحلی است که از مصب رود سند آغاز می‌شود، گرچه بسیار شمالی‌تر از رود سند است. نخستین دماغه کرمانیا به مقدار زیادی در سمت جنوب پیش می‌رود، کرمانیا پس از آن که همراه با دماغه جلو آمده از شبه‌جزیره عربستان که از این سوی خلیج پیداست، رو به داخل خلیج‌فارس می‌پیچد ادامه دارد تا به سرحد پارس برسد، کرمانیا سرزمین پهناوری است که داخل خشکی در میان گدروزیا [جیرفت کنونی] و پارس واقع است، امّا پیش از گدروزیا در سمت شمال امتداد می‌یابد. دلیل این مدعا وجود انواع میوه‌های فراوان در آن سرزمین است آنجا همه گونه درختان میوه را می‌توان یافت به استثنای درخت زیتون، گدروزیا تفاوت چندانی با سرزمین محل سکونت ایخشیوفاکیه ندارد. اونسیکریتوس از وجود رودخانه‌ای در کرمانیا خبر می‌دهد که با خود ذرات طلا می‌آورد. می‌گوید در آن جا معدن نقره و مس و خاک سرخ فراوان است ... محصولات کشاورزی آن همانند پارس است. ازجمله انگور، انگور مشهور کرمانیا که خوشه‌های آن به دو زراع می‌رسد...»۱۰

در این اظهارنظر به چند نکته بنیادی برمی‌خوریم، نخست یادی از گدروزیا و میوه‌های سرزمین کرمان به گونه‌ای که هنوز قابل تبیین و شهادت است، زیرا می‌دانیم جیرفت را حتی امروز به عنوان هند ایران می‌شناسند و انواع میوه‌های آن به جای جای ایران و کشورهای همسایه صادر می‌شود؛ و درگذشته به‌عنوان گنج‌خانه ارباب بضایع از آن یاد شده است.۱۱

در خصوص خوشه‌های انگور دو زراعی که استرابو به آن اشاره می‌کند، ذکر این نکته ضروری است که با گذشت زمان بسیاری از ارزش‌ها دگرگون شده است، مثلاً در همین گدروزیا، یا جیرفت (رودبار و کهنوج که پیش از این قسمتی از جیرفت بود)، محلی به نام «میش پدام» وجود دارد که وجه‌تسمیه آن این است که علفزار این منطقه آن‌قدر بلند و فراوان است که گوسفندان از بس می‌خورند می‌ترکند. در حالی که امروز دیگر از آن بلندی و فراوانی خبر چندانی نیست. انگورهای مورد اشاره استرابو نیز به همین سرنوشت دچار شده‌اند، البته اگرچه هنوز هم انگورهای برخی مناطق استان، ازجمله جوپار کرمان از شهرت ویژه‌ای برخوردار است.

در مورد وجود ذرات طلا در جوی‌های جیرفت نیز، به کرّات در تاریخ‌های گوناگون به آن اشاره شده است، نویسنده حدود العالم در قرن چهارم هجری از آبادانی و نعمت فراوان جیرفت یاد کرده و به رود آنجا به اسم «دیورود» که تیز همی رود خوانده است، اشاره کرده: «جیرفت شهریست نیم فرسنگ اندر نیم فرسنگ است و جایی آبادان است و بسیار پرنعمت و ایشان را رودی است تیز همی رود و بانگ کنان و آب وی چندانست که شصت آسیا بگرداند و اندر جوی‌های این خاک زریابند.»۱۲ و نیز افضل کرمانی، تاریخ‌نگار معروف روزگار سلاجقه و غز.

در تاریخ پیش از میلاد نیز به‌کرات از دیلمون یاد شده است، مثلاً «سارگن» که نام او در کتب مقدس آمده و برخی او را پادشاه و بنیان‌گذار «اکّد» می‌دانند، یادآور می‌شود که: «من بیت یاکین‌BIT Yakin در سواحل دریای سفلی (خلیج‌فارس) را تا مرز دیلمون تحت انقیاد خود در آوردم در گل نبشته‌های تصویری دوره آغاز نگارش اوروک IV ثبت است که در نزدیکی زیگورات اوروک به دست آمده، نام دیلمون در سه فهرست و یازده مدرک اداری این دوره دیده می‌شود که در مدارک اداری همراه با جمع‌آوری مالیات و در فهرست‌ها همراه با فلزات و انواع تیرها، ظروف و خنجرهای فلزی است».۱۳

دیلمون در روزگار خود در بیشتر مقوله‌های اجتماعی و اقتصادی و فنی پیشتاز بوده و مردمش از زندگی بایسته‌ای برخوردار بوده‌اند.

پیش از پرداختن به جزئیات بیشتر، یادآور می‌شوم که برخی کشورهای عربی، با هزینه‌های گزاف، کوشیده‌اند توجه صاحب‌نظران را به سرزمین خود جلب کرده و دیلمون را بخشی از کشور خود معرفی کنند که از آن جمله می‌توان بحرین را نام برد. دیگر کشورهای دور و نزدیک خلیج‌فارس نیز در این مورد کوتاه نیامده و تلاش‌هایی را آغاز کرده‌اند، غافل از این‌که اگر معیار گزینش دیلمون، مشخصه‌ها و ویژگی‌هایی باشد که برایش ذکر شده است، کرمان، جایگاه نخست این وابستگی را خواهد داشت. به همین دلیل مقدمات دفاع از این نظر در یونسکو فراهم شده که بنیاد ایران‌شناسی ـ مرکز کرمان شناسی و بنیاد ایران‌شناسی شعبه کرمان و نیز کمیسیون ملی یونسکو ـ ایران پیگیر این موضوع هستند.

و اما ویژگی‌های یاد شده دیلمون عبارتند از:

۱ ـ دیلمون دارای معادن غنی مس بوده و امکانات ذوب مس داشته است

۲ ـ دیلمون سرزمین قنات و کاریز بوده

۳ ـ صنعتگران و هنرمندان صاحب‌نامی داشته که به دیگر سرزمین‌های بزرگ خدمت‌رسانی می‌کرده‌اند.

۴ ـ این تمدن از تجارت بالا و قابل‌توجهی بهره می‌برده

۵ ـ در این سرزمین و به‌تبع تجارت قوی و ارزشمند، مالیات جایگاه بالائی داشته

۶ ـ محدوده آن دارای محصولات چوبی و چوب فراوان بوده

۷ ـ یکی از کهن‌ترین ایستگاه‌های بازرگانی خلیج‌فارس بوده

۸ ـ مناطق وابسته به دیلمون، یعنی مکّن (مگان) و (ملوخا) نیز سرمایه‌هایی از قبیل بز و درخت خرما داشته‌اند

۹ ـ نام ملوخا با تجارت و بازرگانی پیوند خورده است تا آنجا که برخی کار را فراتر برده و گفته‌اند ملوخا نام یک فرد و خانواده تاجر و بازرگان بوده است

۱۰ ـ جایگاه فرهنگی و اجتماعی آن شهرت داشته است

اینک هر یک از ویژگی‌های یاد شده، در حد آگاهی‌های اوّلیه، توضیح داده می‌شود:

۱. دیلمون دارای معادن غنی مس بود و قلع فراوانی داشت.

این‌که کرمان از دیرباز در باب معادن مس و سایر معادن، شهرت داشته و آن را بهشت معادن کشور نامیده‌اند جای هیچ بحث و گفت‌وگویی نیست، هنوز هم معادن مس کرمان در کشور دارای رتبه اول و در جهان ـ بعد از آرژانتین ـ رتبه دوم را داراست. وجود معادن غنی مس سرچشمه کرمان و یا معادن مس میدوک و بحرآسمان که در اسناد انگلیس نیز بارها از آن یاد شده، دلیلی بر این ادعاست.۱۴

امّا این‌که سرزمین دیلمون دارای امکانات ذوب مس بوده نیز، پژوهش‌های پرفسور کالدول آن را به اثبات رسانده.

بر اساس مطالعات انجام شده شکی نیست که تل ابلیس یکی از مراکز اولیه تولید مس از سنگ مس با روش ذوب سنگ مس است.

تل ابلیس در سه کیلومتری دهکده دشت‌کار، جنوب دهکده حیدرآباد و ۱۸ کیلومتری جنوب شرق شهرستان مشیز و ۷۲ کیلومتری جنوب غربی کرمان در دره بردسیر واقع شده است.

در سال ۱۳۴۲ خورشیدی دکتر کالدول در رأس هیئتی، بررسی کوتاه‌مدتی روی تپه انجام داد و حفاری منظم برای اطلاع از چگونگی دوره‌های گوناگون فرهنگی در این محل در سال ۱۳۴۵ خورشیدی (۱۹۶۶م) به مدت یک فصل به ریاست کالدول انجام گردید.

می‌توان گفت که این گروه، یکی از تخصصی‌ترین و کامل‌ترین گروه‌هایی است که تاکنون به کاوش و اظهارنظر در خصوص پیشینه تاریخی یک منطقه پرداخته است، زیرا به‌جز پرفسور کالدول، «دیوید چیس (David Chase) از موزه هنرهای زیبای مونتگمری، دانیل اوت (Daniel Evett) از دانشگاه شیکاگو، پرفسور جزافهروری و خانم ایران فهروری از موسسه باستان‌شناسی دانشگاه لندن، پرفسور دره میرحیدر از دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران‌- پرفسور رادومیرپلینر (Radomir Pleiner) از آکادمی باستان‌شناسی چکسلواکی، محمد صراف، از اداره باستان‌‌شناسی ایران‌، پرفسور سریل استانلی‌ اسمیت (Cyril Stanley Smith) از موسسه تکنولوژی ماساچوست آمریکا (Mit)، دکتر غلامحسین وثوق زاده از وزارت اقتصاد و دارائی ایران، تئودور ورتایم (Theodore Wertime) از موسسه اسمیتسومیان (Smithsomian) هوشنگ نظام، عکاس و اسدالله سرکارگر از دشگار»۱۵ او را همراهی می‌کردند.

آگاهی‌های مربوط به گروه را به‌ویژه در متن ـ نه در پاورقی ـ آوردم تا به این نکته مهم توجه شود که برای اظهارنظر در خصوص هر بخش ـ از خانه و خانه‌سازی گرفته تا صنعتگری و اقتصاد و تجارت ـ یکی از تواناترین کارشناسان ایران و جهان حضور داشته و به داوری درست و کارشناسانه پرداخته است جای خوشحالی است که به‌جز سرکارگری که خدمت‌رسان این گروه بوده، هیچ کرمانی دیگری وجود نداشته که حس ناسیونالیستی خود را در ارائه نظریات و قضاوت‌ها دخالت دهد.

تل ابلیس و ذوب مس

نخستین جرقه‌هایی که ذهن «پرفسور کالدول» را به خود مشغول کرد و او را به کشف بزرگی در تاریخ رهنمون شد، کاوش‌های او در بین طبقات سفالینی اول و دوم تل ابلیس و جمع‌آوری تعدادی از آن‌ها بود که متوجه شد نمونه‌هایی از آن‌ها دارای بقایای رنگ مس بودند و چنین به نظر می‌رسید که از بقایای بوته‌های سفالین ذوب فلزات بوده باشد.

«تا کنون چگونگی و تاریخچه فعالیت‌های معدنی در زمین‌شناسی مربوط به گذشته ایران به طور کامل مشخص نشده است ولی از بازمانده چوب‌های مورد استفاده برای کوره‌های ذوب شدّادی ناحیه کرمان ـ که مورد آزمایش سن رادیومتری با روش رادیوکربن قرار گرفته‌اند ـ سن را حدود پنج هزار سال قبل از میلاد محاسبه کرده‌اند، قطعات برنز که احتمالاً به دو هزار سال پیش تعلق دارند در «تل ابلیس» نزدیکی «مشیز» پیدا شده است. اولین آثار ذوب مس در ایران مربوط به هزاره چهارم قبل از میلاد، در تل‌ ابلیس نزدیکی بردسیر یافته‌اند. معدن‌کاران سنگ معدن را به نقاطی که آب و سوخت کافی وجود داشت می‌بردند و در این نقاط کوره ذوب می‌ساختند. وجود آثار کوره‌های ذوب مس به زمان‌های مختلف که در نواحی کرمان و دور از معادن مس یافت شده خود شاهدی بر این امر است.

دکتر کالدول که در این زمینه در کرمان بررسی کرده می‌نویسد: در بین طبقات سفالینی که از طبقات اول و دوم تل ابلیس در کرمان جمع‌آوری کرده‌ایم، تعدادی از نمونه‌ها دارای بقایای رنگ مس بودند و چنین به نظر می‌رسد که از بقایای بوته‌های سفالین ذوب فلزات بوده باشند این مطلبی نو و کاملاً جدید بود. در وهله اول چنین به نظر می‌رسید که مربوط به قسمت‌های داخلی ظروف باشند ولی پس از به دست آوردن نتایج آزمایشات رادیو کربن مسلم گردید که این قطعات مربوط به توده‌های سفالین ذوب فلز بوده و ۶۰۰۰ سال قدمت دارند. از آنجایی که مدارک مسلم در دست نیست تا بتوان گفت در چه نقطه‌ای بشر، اولین گام را جهت ذوب فلز برداشته است، ولی به نظر می‌آ‌ید تل ابلیس قدیمی‌ترین محل صنعت ذوب فلز در دنیا بوده است.»۱۶

جالب است که قبل از کشفیات تل ابلیس، نظر پژوهشگران و باستان شناسان داخلی و خارجی مستند به مدارک معتبر به دست آمده از تاریخ‌نگاری چون ویل دورانت بود که ضمن اشاره به پیدایی مس به‌عنوان قدیمی‌ترین فلز مورد استفاده انسان، خاستگاه آن را «روبنهاوزن» سوئیس (تقریباً ۶۰۰۰ سال قبل از میلاد)، در بین‌النهرین (۴۵۰۰ سال قبل از میلاد)، در مقابر بداری مصر (۴۰۰۰ سال قبل از میلاد)، در خرابه‌های«اور» جنوب عراق (۳۱۰۰ سال قبل از میلاد) و در آثار «تپه‌سازان» آمریکای شمالی،۱۷ اعلام می‌کند و حال آن که می‌بینیم پس از او آگاهی‌های به دست آمده این نظریه را دگرگون ساخت.

با این بیان کارشناسانه و آگاهی‌های برگرفته شده از کاوش‌های عالمانه و گذراندن مراحل گوناگون علمی برای چنین اظهارنظری، پذیرفتن پیشگام بودن مردم کرمان در امر ذوب مس چندان دشوار نیست و این همان مرحله ای‌ است که تمدن تل‌ابلیس نیز با آن شکل گرفت.

تمدن تل ابلیس متعلق به دوره‌ای است که انسان موفق به کشف فلز گردیده و اولین فلز را که مس باشد شناخته، ذوب و مورد استفاده قرار داده است. مردم این ناحیه از پیشگامان صنعت فلزکاری در جهان بوده‌اند، مورخان شوروی سابق در این مورد نوشته‌اند: از حدود هزارۀ پنجم/ چهارم (ق. م) معادن مس بی‌شماری در ایران دیده شده است، گویا مس از خراسان به جنوب ترکمنستان حمل می‌شد. نزدیک بسیاری از معادن واقع در کوهستان مرکزی ایران روی خط قزوین ـ کرمان روستاهایی کشف شده است که در آن زمان از این معادن مس استخراج می‌کردند.

از حفاری‌های جنوب غربی کرمان در تل ابلیس چنین برمی‌آید که ساکنان آن ناحیه به کار استخراج مس می‌پرداختند. در قشرهای پایان هزاره پنجم (ق. م) بقایای کوره‌های گلی بی‌شمار با تکه‌های مس و سنگ مس یافت شده است. پیدایش توده‌هایی از مس گداخته در «ابلیس» و همچنین محصولات فلزی دیگری چون طلا و نقره دلیل بر این است که در آن زمان این فلزها، برای مبادله به جاهای دیگر حمل می‌شد ... تولید مس می‌توانست بسیاری از خانواده‌های جامعه را به کار گیرد، (آن‌گونه که در تل‌ابلیس دیده شد) اما فرآوردۀ ریخته‌گری بایستی در کارگاه‌های ویژه آماده می‌گردید و در این زمینه ناگزیر صنوف کوزه‌گران، ریخته‌گران و پیشه‌وران دیگر پدید آمدند. سطح پیشرفت جامعه با اقتصاد کشاورزی ـ دامداری تا آنجا رسید که ناگزیر بایستی صنعتگران و پیشه‌وران را در خود جای می‌داد. مبادلات و معاملات بین قبائل در این هنگام به گونۀ اشتراکی انجام می‌گرفت و نیازمندی‌های تولیدکنندگان به گونۀ‌ دسته‌جمعی تأمین می‌گردید و هنوز در میان تولیدکنندگان جامعه، صاحب یا رهبر ثروتمندی به وجود نیامده بود.»۱۸

۲. در مورد قنات نیز باید گفت که ابن‌فقیه همدانی (۲۵۵ ـ ۳۳۰ هـ ق) بیش از هزار و دویست سال پیش، کرمان را خاستگاه و زادگاه قنات دانسته است.۱۹ «قنات‌های شهر کرمان بسیار زیاد و طولانی هستند ازجمله قدیمی‌ترین «قنات‌ها می‌توان از قنات مادین شهداد نام برد که به باور برخی پژوهشگران، قدیمی‌ترین قنات جهان و به دوره مادها منسوب شده است.»۲۰

در سایه همین تفکر و اندیشه بود که مردم کرمان در بیابان سوزان کویر، حیات آفریدند و نه‌تنها به تأمین نیازهای اولیه همت گماردند، بلکه محصولات کشاورزی خود را به جای‌جای جهان صادر کردند، هنوز هم یک‌چهارم باغ‌های کشور در استان کرمان قرار دارد و محصولاتی چون پسته، جزو اقلام صادراتی کشور است. نکته دیگری که نشانی از کرمان به‌عنوان خاستگاه قنات دارد، این‌که فرهنگ قنات، در زندگی این مردم تأثیر قابل‌توجهی داشته و همواره نمادهایی از آن دیده شده است. مثلاً یکی از ویژگی‌های مردم کرمان تساهل و تسامح آن‌هاست که با همه گروه‌ها به آسانی در تعامل بوده و می‌کوشند تا از هرگونه رویارویی بپرهیزند، به همین دلیل کرمان را دارالامان خوانده‌اند و مذاهب گوناگون مانند زرتشتیان، یهودی‌ها، مسیحی‌ها و ... به صورت مسالمت‌آمیز در کنار هم زندگی کرده‌اند، دلیلش هم این است که دشمنی‌ها می‌توانست به آسانی، زمینه تخریب قنات را فراهم سازد و لطمه سنگینی به این مردم وارد سازد، به‌عنوان مثال، انداختن یک بار کاه در یک چاه قنات می‌توانست به تخریب آن بیانجامد و مایه حیات یک شهر را قطع کند، کما این که وقتی آقامحمدخان قاجار خواست اوج دشمنی خود را نشان دهد، دستور داد قنات‌های شهر را خراب کردند، به طوری که وقتی قرار شد علی‌نقی خان پسر محمدتقی خان یزدی بعد از فاجعه آقامحمدخانی، کرمان را بازسازی کند، به عنوان اولین اقدام، یک گروه مقنی با خود به کرمان آورد.

ثبت جهانی سه قنات قاسم‌آباد و اکبرآباد بم و قنات جوپار در یونسکو نیز نشان‌دهنده این قدمت و اهمیت است.

۳. صنعتگران و هنرمندان صاحب‌نامی داشت که به دیگر سرزمین‌های بزرگ خدمت‌رسانی می‌کردند.

آراتا، نامی آشنا در تاریخ کهن، به‌ویژه در مناطق جنوب شرق ایران است. سرزمینی که مردمانش تمدنی همچون سومر داشتند و از نظر فرهنگی، هنری و تجاری به هم نزدیک بودند. در برخی از موارد، خداوندان سومر، دست پیش خدایان این سرزمین مقتدر و ثروتمند دراز می‌کردند.

«ثروت اقتصادی آراتا از سوی دیگر مورد توجه بسیار بازرگانان سومری بود. طلا، نقره و انواع سنگ‌های قیمتی، ثروت اصلی این سرزمین را شامل می‌شد. علاوه بر فراوانی معادن، مهارت و هنر فلزکاران، سنگ‌تراشان، معماران و مجسمه‌سازان آراتا نیز مورد ستایش سرایندگان قرار می‌گرفت. برای این امر بود که به زیر فرمان درآوردن این سرزمین غنی فکر حکمرانان متعدد بین‌النهرین و ارچ را همواره به خود مشغول می‌داشت.»۲۱

با توجه به کاوش‌های انجام شده در کنار صندل، توسط دکتر مجیدزاده و در شهداد توسط کابلی و گروه باستان‌شناسی او، و از روی آثار به دست آمده و قرائن موجود، هر یک از این دو پژوهشگر معتقدند که آراتا سرزمین کاوش شده توسط آن‌هاست. هرچند که نگارنده، کاوشگر نیستم، اما از روی ماجرای «انمرکار» و... کوه‌ها و صحراهای خشک و... شهداد به صحّت این نظر، نزدیک‌تر است.

«قدمت بی‌مانند صنعت فلزکاری در ابلیس می‌باشد که به‌نوبه خود کرمان را به‌عنوان زادگاه صنعت فلز در دنیا نمایان می‌سازد. با توجه به این‌که استان کرمان در طول تاریخ چند هزار ساله خود از نقطه‌نظر معادن سنگ و فلز و غیره همواره به عنوان مرکز مهمی در جهان به شمار می‌رفته است، این نظریه قوت بیشتری به خود می‌گیرد. گل نبشته‌های به دست آمده از سومریان بین‌النهرین از تماس بین ایشان با سرزمین آراتا یا شهداد کنونی گزارش می‌دهند. در این گل نبشته‌ها انمرکار (Enmer kar)، حکمران سومر در هزاره سوم قبل از میلاد که مایل به ساختن و آراستن معبدی برای اینانا (Inanna) - بغ نیکوکاری است - به پیک‌های خود مأموریت می‌دهد که به سرزمین آراتا که دارای سنگ‌ها و فلزات گران‌بها و استادان چیره‌دست است رفته و از آنجا با خود زر و سیم و لاجورد و عقیق بیاورند. بیست‌وپنج قرن بعد از انمرکار، توسط مورخین رومی درمی‌یابیم که فرآورده‌های معدنی کرمان به اقصی نقاط دنیای آن روز و به‌خصوص روم باستان صادر می‌گردیده است. وجود ذخایر عظیم زیرزمینی مانند مس، زغال‌سنگ و غیره، امروزه نیز کرمان را به‌عنوان یکی از غنی‌ترین مناطق کانی کشورمان عرضه می‌دارد.

بدین گونه صنعت فلزکاری، هفت هزار سال پیش از این با تلخیص مس در ابلیس آغاز گردید. با پیدایش فلز، جهان وارد مرحله جدیدی از تاریخ تکاملی خود گردید که شاید از نظر اهمیت پس از پیدایش کشاورزی در آغاز نوسنگی دومین دگرگونی اساسی در تاریخ بشری به حساب آید.»۲۲

۴. تجارت و بازرگانی و جایگاه بالا و والای آن، از دیگر مشخصه‌های کرمان، در روزگاری بوده که یک مرز کرمان، عمان و مرز دیگرش بافق بوده است. پژوهش‌های هوکراید، جغرافی‌دان آلمانی در منطقه کوهبنان نشان می‌دهد که در هزاره نهم پیش از میلاد، مردمی در این سرزمین زندگی می‌کردند که با سخت تیغ‌ریزه‌هایی و صدور آن‌ها به تمدن‌های آن روز، باب تجارت را گشوده‌اند. به نظر هوکراید این تیغه‌ها به ادوات ناتوفیان شباهت دارند ... این ادوات با تکنیک فشار مماس ساخته شده‌اند ... کوهبنان از نظر زمانی قدیمی‌ترین محل شناخته شده در ایران است ... این تکنولوژی در هزاره هفتم از کوهبنان به طرف جنوب شرقی و به پاکستان کنونی انتقال پیدا کرده است.»۲۳ وجود توتیای این شهر که نظر مارکوپولو را جلب کرد - مطالعات پرفسور دور ورتایم و پرفسور اسمیت و خانم دیکاردی در کرمان ـ تحقیقات صورت گرفته در جیرفت و این‌که ۵ هزار سال پیش مرکز تولید نفیس‌ترین ظروف بوده‌اند و «تمدن جیرفتِ کرمان را می‌توان به عنوان جزئی از تمدن بین‌النهرین محسوب کرد.»۲۴ و ... ده‌ها سند محکم پژوهشی از تجارت و بازرگانی کرمان در هزاره‌های قبل از میلاد حکایت دارد.

این زمان حتی پیش‌تر از روزگاری است که سخن از تجارت و بازرگانی دیلمون مطرح می‌شود و در هزاره‌های بعد، صحبت از بازرگانی دیلمون مطرح می‌شود، به عنوان نمونه پادشاه لاگاش، زمان تجارت با دیلمون را ۲۵۲۰ ق. م اعلام می‌کند و حال آن‌که هوکراید از هزاره نهم پیش از میلاد سخن می‌گوید.

سال‌ها بعد، صحبت از بازرگانی تمدن تپه یحیی در صوغان بافت به میان می‌آید، آن‌گونه که لمبرگ کارلوفسکی، پس از کاوش‌ها و پژوهش‌های انجام شده در این منطقه جایگاه تجارت آن را بسیار بالا دانسته است.

پژوهشگران از کاوش‌های باستان‌شناسی تپه یحیی به این نکته دست یافتند که ... بازرگانان با استفاده از مهرهای خاصی، سرخمره‌های گلی حاوی کالا را مهر و موم کرده و به مقصد می‌فرستادند. مهرهای استوانه‌ای به دست آمده از شهر باستانی یحیی‌(IVC) که با طرح‌های بسیار زیبایی تزئین شده‌اند دقیقاً برای چنین منظوری مورد استفاده قرار می‌گرفتند.»۲۵ نظریه اخیر، اگرچه شوق‌انگیز بود اما مدت‌ها ذهن مرا به خود مشغول کرده بود که اگر کسی بپرسد: چگونه حمل کالا یا تولیدات شهر یحیی، با خمره‌های گلی به سرزمین‌های دوردستی چون بین‌النهرین فرستاده می‌شد و این خمره‌ها در طول این راه دراز، آن هم سوار بر چهارپا نمی‌شکست، آن‌وقت چه دلیل و برهانی را اقامه کنم؟ با این توضیح که می‌دانیم در آن زمان، هنوز اسب اهلی نشده بود و تنها چهارپای حمل کننده کالا، الاغ بود.

برای رسیدن به این پاسخ، ابتدا سراغ مترجم این مقاله آقای «دکتر محمود ماهری» ـ همشهری ارجمندمان که استاد دانشگاه‌های لندن و شیراز است ـ رفتم و، نظر ایشان را جویا شدم. نام برده بر این باور بود که اولاً خمره‌های گلی یاد شده، با امکانات دیگری مقاوم‌سازی می‌شد، لذا می‌توانست این استعداد و کارایی را داشته باشد که مسافت طولانی حمل شود بی‌آنکه آسیبی ببیند. علاوه بر این، خمره را از پائین و بالا می‌بستند و با چوب‌هایی آن‌ها را مهار کرده سرچوب‌ها را بر شانه‌های مردانی که توانشان با انسان‌های کنونی قابل برابری نبود می‌گذاشتند و آن‌ها را به دوردست‌ها می‌فرستادند. نکته آخر این‌که استاد یاد شده معتقد بود شاید واژه «Vessel» که پژوهشگران یاد شده از آن بهره برده‌اند، دارای معانی دیگری نیز باشد.

به دنبال اخذ این اطلاعات، به سراغ «مهندس مهدی ایرانی» که ـ هم مسلّط به زبان انگلیسی و هم مترجم چیره‌دستی است ـ رفتم و ایشان بعد از کند و کاوی در این مورد گفت؛ واژه (Vesse) به بشکه و چیزهایی در این مقوله، نزدیک‌تر است، با این توضیح که این ظرف‌ها با چوب ساخته می‌شدند. ضمناً (Vessel) واژه عام و گسترده‌ای است که به معنای ظرف آمده است.

به هر حال، بخشی از ابهام به این صورت برطرف شد؛ اما برای تکمیل آن، به ادامه پژوهش پرداختم و دریافتم که در مورد چهارپایان حمل‌کننده کالا با ظرف‌ها یا خمره‌های یاد شده، نوعی الاغ وجود داشته که به آن «گَزّهِ جُرونی» می‌گفتند. این حیوان که هنوز هم برای حاشیه‌نشینان هلیل، نامی آشناست، دارای جثه قوی بوده و بسیار نرم و آرام حرکت می‌کرده آن‌گونه که گام‌ها را کوتاه برداشته و طوری راه می‌رفته که کالا و وسیله‌ای که بر پشت آن نهاده می‌شد، یا شخصی که بر آن سوار بود، کمترین ضربه‌ای نمی‌دید.

بر این اساس یکی از ویژگی‌های دیلمون، یعنی تجارت و بازرگانی روشن می‌شود، به این معنا که جای‌جای کرمان بزرگ آن روز دارای بازرگانی و تجارت شناخته شده بود، به‌جز کوهبنان و تپه یحیی که شرحشان گذشت، مناطق دیگری مانند شهداد، جیرفت و... هرکدام در این زمینه درخشش قابل‌توجهی داشتند.

۵. از نشانه‌های دیگر «دیلمون» پیشینه مالیاتی آن است که در این مورد نیز مستنداتی وجود دارد که نشان می‌دهد، بحث مالیات از چند هزار سال پیش از میلاد مسیح در کرمان جایگاه معتبری داشته ـ اگر نگوییم خاستگاه آن بوده است ـ به‌عنوان نمونه: «پرفسور مریگی Merigi ایلام‌شناس مشهور‌، موضوع یکی از لوح‌های به دست آمده در تپه یحیی را فعالیت‌های زراعتی دانسته و می‌گوید: بزرگترین متن موجود که شامل هفت سطر می‌باشد، از تحویل گوسفندان به‌عنوان مالیات به دستگاه اداری مرکزی‌، سخن می‌گوید.

در دوره‌های تاریخی هم بازرگانان موظف بودند، عوارض و مالیات‌ خود را بر اساس قوانینی‌ که وجود داشت‌ پرداخت‌ کنند، زیرا یکی از راه‌های درآمد خزانه مملکت همین اصل بود‌.

اما باید دانست که عایدات خزانه را تنها درآمد سالیانه اراضی تشکیل نمی‌داد بلکه انواع عوارض و مالیات دیگر از مردم گرفته می‌شد. دومین عامل تولید و اقتصاد در زمان اشکانی امر تجارت و بازرگانی بود که یکی از عمده‌ترین درآمد دوره اشکانی محسوب می‌شد. ایران از طرف مشرق با هندوستان‌ و چین و از مغرب با روم روابط تجاری داشت، مهمّ‌ترین کالا‌های بازرگانی چین، ابریشم و پوست بود. هندوستان نیز عطر، فلفل، دارچین، زنجبیل، فلزات، رنگ و دارو صادر می‌کرد. کالای صادرات رومی بیشتر مصنوعات فلزی‌، بلور و بلور رنگی و نقش‌دار و دانه‌های بلورین برای گلوبند بود.

در روزگاران بعد از اسلام نیز مسائل مالیاتی کرمان آن‌قدر پررنگ است که بخش‌های عمده‌ای از تاریخ دارالامان را رقم زده است، تا آنجا که برخی آن‌ها به صورت ضرب‌المثل درآمده‌اند مانند «شاه بخشیده، شیخ علی شاه نمی‌بخشه» «و یا پول دیون و سرمای زمستون، دیر و زود داره، سوخت و سوز نداره». همچنین بخشودگی مالیات کرمان در روزگار صفویه ـ نامه رشیدالدین فضل‌الله همدانی به پسرش امیر محمود حاکم کرمان، درباره ستم مالیاتی به‌ویژه در بم و نرماشیر ـ مالیات وکیل‌الملکی ـ مالیات باد صدادار! ـ دعای مالیاتی ـ فحش مالیاتی و ... همه و همه از رویدادهای مالیاتی این دیار حکایت دارد.۲۶

۶. از نظر چوب و الوار بسیار غنی بود و سروهای آن شهرت بسیار داشت.

نکته دیگری که از ویژگی‌های دیلمون ذکر شده، تجارت چوب است آن‌گونه که در کتیبه پادشاه «گاش و در حدود ۲۵۲۰ ق. م آمده «‌کشتی‌های دیلمون، از سرزمین‌های خارجی برای من چوب هدیه آوردند ... در اسناد دیگر، به اجناس وارداتی از دیلمون اشاره‌هایی شده است»۲۷

این‌که در روزگاران پیش از میلاد، یکی از صادرات کرمان چوب بود، جای هیچ تردیدی وجود ندارد.

«وزیری» به درختی به نام جگ اشاره کرده۲۸ و داریوش در کتیبه بنای کاخ شوش از چوبی نام برده است که از کرمان حمل شده است: «چوب‌های مخصوص «میش مکن» آن از قندهار (ناحیه پیشاور) و کرمان آورده شد.»۲۹ «چوب یاکا (Jaka) آورده شده از گندار و کرمان، و این کلمه یاکا درست صورت دیگر تلفظ همان جُک است»۳۰ به نظر می‌رسد این چوب از همین درخت جُگ بوده است که نشانی از پیشینه این شهر می‌باشد.

بی‌گمان وقتی در محدوده دیلمون و در مناطق وابسته و پیوسته آن، درخت و جنگل ـ آن هم از این دست ـ وجود داشته و میزان بایستگی و مرغوبیت آن‌چنان بوده که در کاخ‌های شاه استفاده می‌شده، لذا هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که از جای دیگری چوب بیاورند. شاید فاصله دارزین و جیرفت و مناطق دیگر درخت خیز در آن روزگار که طی مسافت به کندی انجام می‌شد، چنان بود که از اصطلاح «سرزمین‌های خارجی» استفاده شده است.

در مورد ویژگی‌هایی که برای «دیلمون» آورده شده و شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد، وجود درخت و به‌ویژه سرو در این سرزمین است. باز هم یادآور می‌شوم که تغییرات آب و هوایی و اکولوژی، دگرگونی‌هایی را به وجود آورد و به برخی آن‌ها اشاره شد. در مورد درختستان در کرمان بزرگ نیز می‌توان از «دارزین» یاد کرد که وجه‌تسمیه آن «دار» به معنی درخت (واژه‌هایی چون دار و درخت، دارکوب و... از آن گرفته شده) و «زین» به معنی مسلح، روی هم به معنای جنگل مسلح است، شاید چوب درختان «یاک» که ساختن کاخ‌های داریوش از کرمان حمل می‌شد، از همین مبدأ بوده است.

در مورد «سرو» لازم به ذکر است که معروف‌ترین دست آفرید زنان کرمانی «پته» است که روی پارچه‌ای به نام عریض با نخ‌های رنگی، طرح‌هایی را پیاده می‌کنند و نقش‌هایی را می‌دوزند که اصلی‌ترین آن «بته جقّه» است. در واقع می‌توان گفت این طرح به‌عنوان سمبل برخی صنایع‌دستی کرمان سرو سر خمیده ایست که به باور من، دو نکته را مورد توجه قرار داده است، یکی «سرو» یعنی همان که در کرمان بزرگ از آن یاد می‌شود و دیلمون دارای سروهای زیادی بوده است و نکته دیگر اشاره به آزادگی و پایداری مردم کرمان و این‌که شاید در برابر طوفان حوادث، به‌طور موقت سر خم کنند و طوفان را عبور دهند، امّا پس از آن دوباره قد برمی‌افرازند و قامت می‌آرایند.

به‌جز این، وجود سروهای کهن و معروفی مانند سرو سه هزار ساله سیرچ که بیشتر داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی، در اطراف همین سرو دور می‌زند و یا سرو دو هزار ساله در کنار امام‌زاده احمد در باغ بمید سیرجان که افسانه‌ها دارد و با سروهای سه هزار ساله «طرز» (روستایی در ۴۰ کیلومتری شمال غرب راور)، سروهای آستانه شاه نعمت‌الله، نقش سروی که با کاشی در ورودی باغ شازده کرمان شکل گرفته و ...

نشان‌های زیاد دیگری موجود است که از سروستان‌ها و باغ‌های زیاد کرمان حتی پس از اسلام حکایت دارد مانند «باغ لِله» که محله‌ای به نام ته باغ لِله در خیابان شریعتی به همین نام موجود است، ابنیه‌های این باغ ـ که به خواجه اتابک بزقوش، سیاستمدار روزگار سلجوقیان تعلق داشت ـ در محله دولت‌خانه (بین باغ ملی و چهارراه کاظمی) و انتهای آن در همین محله بوده که بزرگی آن را می‌توان حدس زد. باغ بزرگ ترکانی ـ باغ آقا ـ باغ مشیز ـ باغ نشاط ـ باغ بمید ـ باغ نظر و وجود روستاها و محله‌هایی چون درختنگان ـ باغین ـ باغ بیرم‌آباد ـ جنگل چل کرّه و ... همه و همه نشان این واقعیت است.

۷ و ۸. باری کرمان دیرپای، دارای مناطق و گستره‌های گوناگونی است که ریشه در ژرفای تاریخ دارند آن‌گونه که گویی با خورشید همزاد و با زمان همراه بوده‌اند. مناطقی که هر ذره از خاک آن حکایت هزاران سال تمدن و تاریخ را در خود جای داده‌اند. ۱ ـ تل ابلیس؛ بردسیر ۲ ـ کنار صندل؛ جیرفت ۳ ـ تپه یحیی؛ بافت ۴- شهداد؛ کرمان، ۵ ـ کوهبنان ۶ ـ جیرفت.

بی‌جهت نیست که در خصوص دو محل «تپه یحیی» و «تل ابلیس» از اصطلاح (سپیده‌دم شهرنشینی)۳۱ استفاده شده است.

در دوران پیش از تاریخ، سرزمین کرمان بستر مدنیت‌ها و اقوام پیشرفته‌ای بوده است که قدیم‌ترین اسناد بازمانده مربوط به الواح سومر است و از آن به نام «ماگان» یاد کرده است ... مدنیت‌هایی در صحنه روزگار بوده‌اند که نه‌تنها با یکدیگر پیوند و رابطه داشته‌اند، بلکه با جهان پیرامون و تمدن‌های ماوراء خود در شمال، جنوب شرق و غرب نیز ارتباط داشته‌اند و امروز بر اساس کاوش‌های باستان‌شناسی، آثارشان در چند محوطه و تپه باستانی به نام‌های تپه یحیی (در دره صوغان بافت)، تل ابلیس (در دره بردسیر)، خنامان (بین رفسنجان و کرمان)، غبیرا (در محل تلاقی دو رودخانه چاری و غبیرا در بهرامجرد کرمان)، آقوس شهداد (حاشیه باختری لوت مرکزی) و خرابه‌های دقیانوس یا کومادین (حومه شهر جیرفت)، مکشوف گردیده است.»۳۲ بی‌گمان همه این آثار، از رونق اقتصادی، صنعتی و تجاری کرمان بزرگ حکایت دارند.

۹ ـ در مورد ملوخا و احتمال این که نام تاجر یا خانواده بازرگانی باشد نیز موارد مشابهی در تاریخ کرمان می‌توان یافت، مانند خانواده «هفتواد» که فردوسی نیز در شاهنامه از او یاد کرده است، خانواده‌ای که در یک رویداد افسانه‌ای، دختر ریسنده این خانواده کرکی پیدا می‌کند، آن را در دوکدان خود قرار می‌دهد، از آن کارایی و بهره‌وری او چند برابر می‌شود و به این ترتیب، خانواده او صاحب آلاف و اولوف شده، ثروت سرشاری به دست می‌آورند و ...

در این خصوص این که دیلمون یکی از کهن‌ترین ایستگاه‌های بازرگانی خلیج‌فارس بوده، پاسخ را در توضیحات سایر بندها می‌توان یافت، با این توضیح که به کرّات در تاریخ‌های معتبر آمده است که بارانداز بازرگان کرمانی، جزیره هرمز بوده و آن نیز در محدوده دیلمون قرار داشته است.

مستند این اظهارنظر گفته «اصطخری» در ممالک و مسالک است:

«و به کناره دریا تا به هرموز می‌روند و آن فرضه کرمان است با مالی بسیار و بازرگان بی‌اندازه و نعمت‌های بی‌حد و درختان خرمای فراوان، اما عظیم گرم می‌باشد»۳۳

و نیز بیان «ابن‌حوقل» در سفرنامه خود شهر هرمز بندرگاه و مرکز تجارت کرمان و محل داد و ستد است و ... خانه‌های بازرگانان در روستاها و دیه‌های آن است و درخت خرما فراوان دارد و ...۳۴

۱۰ ـ جایگاه فرهنگی و اجتماعی دیلمون

پژوهش‌های انجام شده توسط باستان‌شناسان و اساتید فن غیر ایرانی، نشان می‌دهد که این بخش نیز از ویژگی‌های کرمان بزرگ بوده است، با این توضیح که بیش از این تصور می‌شد که سومری‌ها مخترع خط در جهان هستند، اما بر اساس پژوهش‌های کارلوفسکی در تپه یحیی و مستندات او، مردم کرمان چهارصد سال پیش از آن به اختراع یاد شده دست یافتند و این افتخار را نخستین بار برای خود ثبت کردند. جالب‌تر این‌که مقوله بازرگانی و تجارت، نقش عمده‌ای در این اختراع داشت.۳۵

پیدایش خط و تجارت

پیش از پرداختن به جزئیات این موضوع، شایان‌ذکر است که پیدایش خط را به هر قوم و ملتی که نسبت دهیم و هر تمدنی را مخترع آن بدانیم، در این اصل مهم هیچ تغییری حاصل نمی‌شود که زمینه‌ساز این اختراع بزرگ بشری، تجارت و بازرگانی است. آن‌گونه که ویل دورانت نیز آن را با قاطعیت مورد قبول و تأکید قرار می‌دهد «خط‌نویسی محصول و نتیجه تجارت است، در اینجا یک بار دیگر متوجه می‌شویم که فرهنگ تا چه حد مدیون بازرگانی است»۳۶

نیم‌نگاهی به این پژوهش و اظهارنظرهایی که پس از یافت شدن لوح‌های خط نوشته تپه یحیی تحریر شده است ما را در اثبات نظریه اخیر یاری می‌دهد. «علاوه بر آن در کف یک اتاق، کارگران، شش کتیبه پیدا کردند که روی آن‌ها به زبان ایلامی باستانی مطالبی نوشته شده است نوشته‌ها که به خط میخی است. همان شکلی را دارد که در لوحه‌های کشف شده در ویرانه‌های شوش که متعلق به دوران پادشاهی ایلام بود، به دست آمده‌... این لوحه‌ها همراه با لوحه‌هایی که در «اوروک» شهر عمده بین‌النهرین پیدا شده، قدیمی‌ترین نوشته‌های بشری است که تا کنون به دست آمده و ... همان کیفیت لوحه‌های «اوروک» را دارد و اولین لوحه‌هایی است که در ایران کشف شده است. این کشفیات، نظریه‌های تاریخی قبلی را که خاستگاه تمدن و فرهنگ را در بین‌النهرین و یا قلمرو تورات و عهد عتیق قرار می‌دادند، تغییر می‌دهد. لازم به ذکر این که دایره‌المعارف بریتانیا و دایره‌المعارف امریکا هر دو پیدایش خط را ابتدا در جنوب شرقی ایران «کارمانیا» (استان کرمان) می‌دانند.»۳۷

باری، در ادامه کاوش‌ها، کارلوفسکی و گروه همراهش در یکی از اتاق‌های شناسایی شده از ساختمان اداری ـ اقتصادی تپه یحیی به کشف بزرگی دست یافتند، زیرا از کف این اتاق ۸۴ لوحه گلی نوشته نشده و ۸ لوحه نوشته شده به دست آمد که از خاک رس قهوه‌ای‌رنگ تیره‌ای به ابعاد ۵×۵/۳ سانتی‌متر ساخته شده بودند.

وجود لوحه‌های گلی در تپه یحیی، نظریه بسیاری از تاریخ‌نگاران و باستان‌شناسان را در خصوص خاستگاه خط زیر سؤال برد زیرا این کشف جدید، راه تازه‌ای روبروی آن‌ها می‌گشود.

«این لوحه‌ها از راست به چپ و از بالا به پایین نوشته شده و از نوع ماقبل از ایلام می‌باشند. لوحه‌های تپه یحیی هنوز به طور کامل خوانده نشده‌اند. ولی پروفسور مریگی ایلام‌شناس مشهور، موضوع متن این لوحه‌ها را فعالیت‌های زراعتی اهالی ابراز می‌دارد. طبق مطالعات وی، بزرگترین متن موجود که شامل هفت سطر می‌باشد از تحویل گوسفندان به‌عنوان مالیات به دستگاه اداری مرکزی سخن می‌گوید. در حالی که لوحه‌ای دیگر از توزیع تخم ذرت توسط دستگاه مرکزی به زارعان در هنگام فصل کشت گزارش می‌دهد.

این موضوعی که لوحه‌های نوشته نشده و نوشته شده در یک جا و کنار یکدیگر قرار داشتند مؤید این نکته است که لوحه‌ها در خود محل نوشته شده‌اند؛ بنابراین کالاهایی که در این لوحه‌ها ضبط شده می‌بایست یا از این مرکز تجاری خارج و یا به آن وارد شده باشند. تا قبل از اکتشافات یحیی، تنها نوشته‌های گلی مربوط به فرهنگ ماقبل از ایلام از مراکز شوش و سیلک به دست آمده بودند. از شوش مرکز امپراتوری ایلام نزدیک به ۱۵۰۰ نمونه از این لوحه‌ها جمع‌آوری شده در صورتی که در مرکز سیلک فقط یک لوحه از خاک در آورده شده است. نوشته‌های مشابهی از کند و کاوش‌های مرکز تمدن کهن شهداد به دست آمده است. در این مورد خاص، نوشته‌ها بر سفال حک شده و به صورت خلاصه‌تری می باشند. به هر صورت در همه این موارد تاریخ نوشته‌ها بسی جدیدتر از لوحه‌های یحیی می‌باشد.

آزمایشات کربن ۱۴ تاریخ لوحه‌های یحیی را حدود ۳۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح نمایان می‌سازد.۳۸ این تاریخ چهارصد سال پیش از عمر کهن‌ترین نمونه خط به دست آمده در جهان بوده و فرضیه‌ای را که سومری‌ها خط را در اوایل هزاره سوم قبل از میلاد اختراع نموده‌اند به زیر سؤال می‌برد. این مسئله که نوشته‌های تپه یحیی از قدیمی‌ترین نوشته‌های به دست‌آمده از مراکز شناخته شده تمدن دنیای آن روز مانند شوش، بین‌النهرین و مصر کهن‌تر می‌باشند، خود کشف بزرگی برای باستان‌شناسی خاور نزدیک به شمار آمده و راه را برای تجدیدنظر در تاریخ آغاز تمدن و پیدایش خط و روابط بین فلات ایران و بین‌النهرین می‌گشاید.

اولین مدرسه در «یحیی»

«با پیشرفت خط و احتیاج روزافزون جامعه به کاتبان، فراگیری سواد نوشتن برای معدودی از ساکنان از سنین بسیار پایین آغاز گردید. به این ترتیب اولین مدرسه رسمی برای آموزش پایه‌ریزی شد. دانش‌آموزان این مدارس عموماً از خانواده‌های والامقام و ثروتمند بودند. آن‌ها از سنین کودکی تا جوانی به مدرسه رفته و درس‌های اولیه خود را که رونویسی از طرح‌ها و حفظ کردن لیست کلمات و سمبول‌ها بود فرا می‌گرفتند. آن زمان که دانش‌آموزان دروس اولیه را به خوبی به خاطر سپردند می‌توانستند به مراحل بعدی یعنی آموختن جمله‌بندی، انشاء‌نویسی و تهیه مدارک قضایی یا بازرگانی بپردازند. کاتبان فارغ‌التحصیل می‌توانستند حتی به صورت خصوصی، برای دیگران کار کنند. به این صورت که با دریافت دست مزد برای مشتری‌های بی‌سواد خود نامه نوشته و یا مدارک قضایی و معاملاتی تهیه کنند. این مدارک گلی تنها زمانی جنبه قانونی به خود می‌گرفت که مهر مخصوص طرف معامله در آن نقش می‌بست. این مهرهای مخصوص، به صورت مهرهای استوانه‌ای و انواع دیگر ظاهر گردیدند. مهرهایی که با دقت و ظرافت بسیار حک شده و در جای خود یک اثر هنری به شمار می‌رود. بازرگانان با استفاده از این مهرها سرخمره‌های گلی حاوی کالا را مهر و موم کرده و به مقصد می‌فرستادند. مهرهای استوانه‌ای به دست‌آمده از شهر باستانی یحیی (IVC) که با طرح‌های بسیار زیبایی تزئین شده‌اند دقیقاً برای چنین منظوری مورد استفاده قرار می گرفتند.»۳۹

در پایان یادآور می‌شود که چنانچه هر یک از سرزمین‌های مدعی قرار داشتن دیلمون در کشورشان بتوانند این همه اسناد و مدارک معتبر و غیر قابل انکار، در رابطه با انطباق دیلمون با دیارشان ارائه کنند، ما سخن خود را پس می‌گیریم و برایشان مزید توفیق آرزو می‌کنیم.

یادداشت‌ها و پی‌نوشت‌ها:

۱. ابن‌فقیه، مختصرالبلدان، ترجمه محمدرضا حکیمی، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا، ص۲۰.

۲. مرسل‌پور، محسن، تاریخ سلجوقیان کرمان، کرمان: مرکز کرمان شناسی، چاپ اول، ۱۳۸۷، ص ۱۴۵.

۳. ابوحامد کرمانی، افضل‌الدین، سلجوقیان و غز در کرمان، تصحیح و تحشیه محمدابراهیم باستانی پاریزی، تحریر محمدابراهیم خبیصی، تهران: انتشارات کوروش، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص ۳۳۹.

۴. ابوحامد کرمانی، افضل‌الدین، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۲۶، ص ۱۰.

۵. کازاما، اکی نه، سفرنامه کازاما، ترجمه هاشم رجب‌زاده، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۰،

ص ۳۲۲.

۶. خبیصی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص ۱۰.

۷. پیشین، ص ۱۵.

۸. وزیری، احمد علی‌خان، تاریخ کرمان، به تصحیح باستانی پاریزی، تهران: علم، ۱۳۵۸، ص ۳۵.

۹. پیشین، ص ۴۸.

۱۰. استرابو، جغرافیای استرابو (سرزمین‌های زیر فرمان هخامنشیان)، ترجمه هوراسل جونز؛ همایون صنعتی‌زاده، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۳، ص ۳۱۵.

۱۱. «و قمادین موضعی بود بر در جیرفت، مسکن غرباء روم و هند و منزل مسافرین بر و بحر، خزینه متمولان و گنج‌خانه ارباب بضایع شرق و غرب.» خبیصی، ۱۳۷۳، ص ۶۲.

۱۲. ...، حدودالعالم من‌المشرق الی‌المغرب، تحقیق یوسف الهادی، قاهره: دارالثقافیه، ۱۹۹۹، ص ۱۴۱.

۱۳. عبدی، کامیار، دیلمون، مکن و ملوخ، مجله‌ باستان‌شناسی شماره دوم، سال ۱۳۷۰، ص ۱۱.

۱۴. گلاب‌زاده، محمدعلی؛ نیک‌‌پور، مجید، به رنگ کویر، کرمان: کرمان‌شناسی، ۱۳۹۸، ص ۷۲.

۱۵. ماهری، محمودرضا، تمدن‌های نخستین کرمان، کرمان: کرمان شناسی، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۲۹.

۱۶. انوری، مرتضی، سرگذشت کوتاهی از معدن‌کاری و زمین‌شناسی کرمان، مقالات کرمان‌شناسی، گردآورنده سید محمدعلی گلاب‌زاده، کرمان: کرمان‌شناسی، چاپ اول، ۱۳۶۹، ص ۲۹۴.

۱۷. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، مشرق زمین گاهواره تمدن، ترجمه احمد آرام، ع پاشایی، امیرحسین آریانپور، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم. ۱۳۶۷، ص ۱۲۵.

۱۸. علم، مجید، گلیم شیریکی پیچ، کرمان: مرکز کرمان‌شناسی، چاپ اول، ۱۳۹۱، ص ۱۷.

۱۹. همدانی، ابن‌فقیه، البلدان، ترجمه ح مسعود، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۶، ص ۲۰ ـ ۱۹.

۲۰. برشان، محمد، سفرنامه آب‌ها، تهران: پاپلی، چاپ اول، ۱۳۹۰، ص ۱۵۴.

۲۱. ماهری، تمدن‌های نخستین کرمان، ص ۲۶۸.

۲۲. پیشین، ص ۹۵ ـ ۹۴.

۲۳. رفیع‌فر، جلال‌الدین، «کوهبنان پیش از تاریخ»، فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، شماره ۲، ۱۳۷۱، ص ۵.

۲۴. موسوی، مرتضی، طرح صیانت از میراث پایلوت جیرفت، کرمان: کرمان‌شناسی، ۱۳۸۳، ص ۱۰۳.

۲۵. ماهری، تمدن‌های نخستین کرمان، ص ۱۶۰.

۲۶. ر.ک: گلاب‌زاده، سید محمدعلی، تاریخ اقتصاد و تجارت کرمان از هزاره نهم پیش از میلاد، ج دوم، کرمان: انتشارات ولی با همکاری اتاق بازرگانی کرمان، چاپ اول، ۱۳۹۴، ص ۸۵۰ ـ ۸۱۵.

۲۷. عبدی، دیلمون، مکن و ملوخ، ص ۱۱.

۲۸. وزیری، احمدعلی خان، جغرافیای کرمان، تصحیح و تحشیه محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران: نشر علم، چاپ پنجم (اول ناشر)، ۱۳۸۵، ص ۲۱۳.

۲۹. گیرشمن، رومن، تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد بهفروزی، تهران: انتشارات جامی، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۱۶۰.

۳۰. باستانی پاریزی، محمدابراهیم، آسیای هفت‌سنگ، تهران: انتشارات علم، چاپ هشتم (دوم ناشر)، ۱۳۸۵، ص ۸۴.

۳۱. ملک‌ شهمیرزادی، صادق، ایران در پیش از تاریخ (باستان‌شناسی ایران از آغاز تا سپیده‌دم شهرنشینی)، تهران: انتشارات سبحان نور، چاپ اول، ۱۳۹۱، ص ۴۰۵.

۳۲. علم: ص ۱۳.

۳۳. اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، ممالک و مسالک، ترجمه محمد بن اسعد بن عبدالله تستری، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص ۴۰.

۳۴. ابن‌حوقل، ایران در «صوره‌الارض» سفرنامه ابن‌حوقل، ترجمه و توضیح دکتر جعفر شعار، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۶، ص ۷۱.

۳۵. گلاب‌زاده، تاریخ اقتصاد و تجارت کرمان، ص ۳۹.

۳۶. دورانت، تاریخ تمدن، ص ۱۴۳.

۳۷. روزنامه کیهان ۲۹ آذر ۱۳۴۹.

۳۸. ماهری، تمدن‌های نخستین کرمان، ص ۱۵۹.

۳۹. پیشین، ص ۱۶۰.

***

عکس: تل ابلیس

مهربان همسایگانم...

مجید نیک‌پور
مجید نیک‌پور

دبیر بخش تاریخ

شهر کرمان در دوره قاجاریه به روایت تصاویر (بخش دوم)

مهربان همسایگانم...

یکی از ویژگی‌های مهم بافت قدیم شهرهای ایران و ازجمله کرمان، تقسیم آن به تعدادی محله است. در واقع شهرهای قدیمی، به مانند یک کل، از اجزایی به صورت محله تشکیل شده بودند

***

در قسمت نخست مبحث شهر کرمان در دوره قاجاریه به روایت تصویر، ضمن اشاراتی به برخی از ویژگی‌ها و خصوصیات عمومی شهرها در دوره قاجاریه، در مورد شهر کرمان نیز در ابتدا نظری داشتیم به حصار و خندق دور شهر، که دور تا دور آن کشیده و به تعبیری بیشتر جنبه حفاظتی و امنیتی داشت. سپس توضیحات و تصاویری از شش دروازه‌ شهر کرمان و یخدان‌های آن داشتیم. در داخل حصار شهر کرمان نیز ابتدا نظری داشتیم به ارگ حکومتی و سپس عمارتی چون عمارت ناصری و پادگان مرکزی که در جوار ارگ حکومتی بودند.

اما در این شماره نیز ابتدا نظری خواهیم داشت به برخی از جنبه‌ها و زوایا و اماکن مهم شهر کرمان.

محله‌های شهر کرمان

یکی از ویژگی‌های مهم بافت قدیم شهرهای ایران و ازجمله کرمان، تقسیم آن به تعدادی محله است. در واقع شهرهای قدیمی، به مانند یک کل، از اجزایی به صورت محله تشکیل شده بودند. از جمله ویژگی‌های محله‌ها در گذشته، شکل‌گیری آنان بر اساس روابط، مناسبت‌ها، وابستگی‌های قومی، مذهبی، حرفه‌ای و ... در مکانی مشخص مجتمع شده و هویت و اصالت خود را سال‌ها حفظ نموده‌اند.

به تعبیری محله‌ها بر اساس تفاوت در عقاید و خصیصه‌های مذهبی یا قومی بیشتر در میان شهرهای بزرگ با جمعیت بیشتر و متنوع‌تر به چشم می‌خورد و در شهرهای کوچک‌تر، عواملی چون تمایز و تفاوت در حرفه‌ها و مشاغل، پایه و اساس تقسیم‌بندی محله‌ها را تشکیل می‌دادند. برای پیدایش هر محله، یک حوزه جغرافیایی محدود و منسجم، وابستگی اجتماعی میان گروهی خاص و طراحی شهری خاص برای فضاها و خانه‌های محله لازم بود که موجودیت و دوام محله قائم به وجود آن‌ها بوده است. در محله‌ها، خانه‌های مجاور واحد همسایگی را می‌ساختند و در شرایط بحرانی این همسایگی باعث تعاون و همیاری می‌شد.

اما محله‌های مهم و معروف شهر کرمان در دوره قاجاریه، بنا به گفتۀ سرپرسی سایکس عبارت بودند از:

«شهر کرمان به پنج محله تقسیم می‌شود که عبارتند از: محله خواجه‌خضر، محله قطب‌آباد، محله میدان قلعه، محله شاه عادل و محله شهر. محلۀ شهر مشتمل بر شهر قدیم کرمان است و نسبت به دیگر محله‌های کرمان از جمعیت بیشتر و موقعیت بهتری برخوردار بوده است.»۱

در کتاب جغرافیای کرمان در عهد ناصری هم محمدامین منشی کرمانی از محله‌هایی چون: «محله‌ شهر۲، محلۀ شوره‌پزخانه۳، محله بازار شاه۴، محله‌ خیابان۵، چهارسوق کهنه۶، محله‌ بازار عزیز۷، محله‌ قطب‌آباد ۸، محله‌ میدان قلعه ۹، محله مسجد ملک۱۰ و محلۀ قلعه محمود۱۱ به همراه اسامی افراد مشهوری که در محله زندگی می‌کردند، تعداد حمام‌ها، مساجد، تکایا، آب‌انبارها، کارخانه‌های شال‌بافی (به تفکیک نوع شال) و ... در شهر کرمان نام برده شده است.۱۲

مرحوم محمود همت نیز ضمن نام بردن از محله‌های گلبازخان، میدان قلعه، خیابان مظفری، بازار شاه، از محله‌های دیگری چون: محله شاه عادل، شاهزاده محمد، باغ نشاط و انبار نفت، مسجد ملک، خیابان مشتاق، خواجه خضر، دولت‌خانه، زریسف، دروازه گبری، دروازه سلطانی، دروازه رق‌آباد، کوچه سابق مؤیدی، شورخانه، باغ لـله، گودال و کوچه ماهانی نیز نام برده است.۱۳ البته باید به این نکته توجه داشت که اسامی محله‌هایی که ذکر نموده مختص به دوره قاجاریه نیست و تعدادی از محله‌های دوره پهلوی را نیز در این لیست آورده است. زنده‌یاد محمد دانشور نیز به مانند همت، در کتاب «محله‌های قدیم شهر کرمان» در خصوص هر محلۀ شهر کرمان، اطلاعاتی مبسوطی نوشته است.

اما آنچه مشخص است در شهر کرمان در دوره قاجاریه، نام تعدادی از محله‌ها برگرفته از ابنیه مهم و قابل توجه در آن منطقه بوده است چون محلۀ مسجد ملک، دروازه رق‌آباد، چهارسوق کهنه و ... نام برخی از محله‌ها نیز برگرفته از حضور اقلیت دینی، قومی و یا منطقه‌ای و یا حضور افراد مهم در آن منطقه بوده است همچون: گبر (= زرتشتی) محله، محلۀ یهودی‌ها (کوچه جهود)، محلۀ (کوی) علویان، محلۀ گلبازخان و ...‌

کوچه‌ها:

ساختار کالبدی فضایی شهرهای قدیمی ایران بر اساس تردد پیاده شکل می‌گرفت و پخش کاربری‌ها متوازن با نیازهای زندگی آن دوران بوده و هیچ مشکلی از نظر تردد در معابر وجود نداشت و می‌توانست پذیرای یک زندگی اجتماعی پویا و فعال باشد؛ زیرا کوچه‌ها و گذرها به گونه‌ای بودند که امکان ارتباط و برخورد رو در رو و تعامل اجتماعی ساکنان را فراهم می‌کرد. در حقیقت، کوچه‌های باریک، بن‌بست و تودرتو از ویژگی‌های مهم بافت قدیم شهرهای سنتی ایران و ازجمله شهر کرمان است که پدیده‌ای است جغرافیایی و اجتماعی و در حقیقت هم جنبه‌های دفاعی داشته و هم از مالکیت یک خانواده یا قوم و زمانی از صنف ویژه‌ای حکایت می‌کرده است.

به تعبیری در گذشته در شهر کرمان «کوچه‌ها، معابر، گذرها در بافت قدیم به هیچ‌وجه نظم هندسی نداشته، همچون شبکۀ رگ برگ‌های نباتات می‌باشد که مناسب قدیم ساخته شده، به علت تنگی و کم‌عرض بودن قابل استفاده برای وسایل نقلیه نمی‌باشند و رفت و آمد در وضع فعلی به سهولت انجام نمی‌گیرد ... منازل بافت اکثراً کوچک، به هم فشرده، درهم بافته، بدون نظم هندسی و دارای پلان حیاط مرکزی هستند، به طوری که در چهار طرف خیاط، اتاق‌ها طراحی شده‌اند و اکثر منازل یک طبقه و حداکثر دو طبقه‌اند ...»

خانه‌های بافت قدیم به وسیلۀ کوچه‌های باریک یا بن‌بست به معابر عریض‌تر و سپس به گذر اصلی محله ارتباط پیدا کرده، در مرحلۀ بعد به میدان یا مرکز محله منتهی می‌شود؛ با یک کوچه عریض‌تر که مرکز محله را بازار ارتباط می‌دهد، می‌توان به بازار رسید و با پشت سر گذاشتن بازار به دروازه‌های شهر رسید. در آخر می‌توان به فضای بیرون از حصار شهر دست یافت.» ۱۴

توضیح:

کوچه‌های تنگ و باریک به‌ویژه در شهر کرمان به حدی بوده است که به طنز به‌عنوان «کوچه‌های آشتی‌کنان» نیز معروف بوده‌اند؛ یعنی اگر دو نفر از همسایگان و یا اهالی یک محله به دلیلی با یکدیگر دچار کدورت و قهر بوده، اگر در کوچه با یکدیگر روبرو می‌شدند، به دلیل تنگی و باریک بودن کوچه‌ها، نمی‌توانستند تظاهر به ندیدن یکدیگر بکنند و از کنار هم رد شوند. لذا این ملاقات اجباری سینه به سینه و چشم در چشم، منجر به ادای سلام و حال و احوالپرسی و در نهایت رفع کدورت و آشتی مابین آنان می‌گردید.

قبرستان شهر کرمان

از آنجایی که شکل‌گیری اولیۀ قبرستان‌ِ شهرهای قدیمی ایران حتی‌الامکان در کنار اماکن مقدس و عموماً در خارج از شهرها، در مکانی با سهولت دسترسی برای بازماندگان بوده است، قبرستان عمومی شهر کرمان نیز در دوره قاجاریه همین‌گونه و در خارج از دروازۀ مسجد قرار داشت.

بنا به گفته‌ای می‌توان پیشینۀ قبرستان عمومی کرمان در این دوره را از اواخر دوره زندیه و در دوران حکمرانی میرزا حسین‌خان رائینی۱۵ (متوفی ۱۲۰۳ ق) برشمرد. چرا که محمدامین منشی کرمانی (مؤلف جغرافیای ایالت کرمان در عهد ناصری) در ذکر «خارج بلده کرمان»، ابتدا به مزار میرزا حسین‌خان اشاره نموده و آورده است:

«مزار میرزا حسین‌خان که در اوّل خود میرزا حسین‌خان بنا نمود و دولابی ساخت که آب آن مختص دریاچه و باغچه‌های مزار باشد. بعد مرحوم میرزا علیرضا تفرشی قناتی موسوم به رحیم‌آباد [کرد] و آب آن را آورده از دریاچه مزار گذرانیده، به سمت دروازه مسجد برده، گبرمحله را زراعت می‌نمایند. الحق مزار مزبور به واسطه آب روان رشک فضای گلستان گردیده؛ کمال صفا پیدا کرد و جمعی از عرفا و اهل دانش و بینش در آنجا مدفون می‌باشند ...»۱۶

بنابراین گفته، میرزا حسین‌خان رائینی در زمان حکومت خود، در بیرون دروازۀ مسجد (میدان مشتاق فعلی) برای خود مزار، باغچه و ... درست نمود. در سال ۱۲۰۶ ق/ ۱۷۹۲ م. بعد از قتل مشتاق علی شاه اصفهانی و دفن او در همین مزار، از آن زمان به بعد، به واسطۀ تلخی واقعۀ سنگ‌سار نمودن مشتاق و احساس پشیمانی بسیاری از اهالی شهر، مزاری که میرزا حسین‌خان بانی آن بود، به مزار مشتاق اشتهار یافت و به‌تدریج نیز در جوار آن افراد دیگری دفن گردیدند و این منطقه به قبرستان عمومی شهر کرمان در آن دوران تبدیل شد. چنان که در همان کتاب منشی کرمانی در خصوص «سایر آثار و محلات درب دروازه مسجد» به مزار افراد معروف دیگر و همچنین وجود قبرستان اصلی شهر در این منطقه اشاره می‌کند که در شب‌های جمعه و روزهای خاص (شهادت ائمه اطهار ع و اعیاد و ...) اغلب اهالی شهر به این نقطه جهت زیارت قبور و خواندن فاتحه و همچنین تفرج ـ به دلیل خوش آب و هوا بودن و داشتن درخت و سبزه و آب روان ـ می‌روند:

«چهار دری است که سید حسین بیگ ساخته است که صبیه و جمعی از اقارب او در آنجا مدفون‌اند. مزاری است که جناب شیخ نعمت‌الله بحرینی۱۷ در آنجا مدفون است. مزاری است که میرزا محمدعلی ولد میرزا کامران پدر میرزا زین‌العابدین مجتهد در آنجا مدفون است.

دیگر در حوالی دروازه، قبرستان است که از همه گروهی در آنجا مدفون‌اند. در شب‌های جمعه و روزهای عزیز از آن دروازه اکثر خلق بیرون می‌روند. چون سبزگاه و خوش‌هوا می‌باشد و آب روان نزدیک دارد، عبور خلایق بیشتر می‌شود ...»۱۸

شایان ذکر است قبرستان اصلی شهر کرمان در این منطقه، از حدود پشت دروازۀ مسجد جامع مظفری (حدود میدان مشتاق فعلی) آغاز و تا حدود خیابان‌های مادر (شهید اخلاقی)، ۱۷ شهریور و ... ادامه داشته و حتی در انتهای خیابان مادر (حدود سر گدارو) نیز، هندوهای ساکن شهر کرمان، اموات خود را بدان جا برده و به سبک اعتقادی خود می‌سوزاندند؛ که به محلۀ «هندوسوز» مشهور بود.

زنده‌یاد حجت‌الاسلام حاج سید جواد نیشابوری نقل می‌نمود که منزل پدری من در حدود درب مسجد جامع (خیابان شریعتی) قرار داشت و در روبروی منزل ما به فاصله نه چندانی، غسالخانۀ شهر کرمان قرار داشت (محل فعلی سازمان انتقال خون) و چون در نزدیکی این محل قناتی می‌گذشت، من در دوران طفولیت مجبور بودم جهت تأمین آب به این محل بروم و همواره شب‌ها یکی از دغدغه‌های دوران خردسالی من، اتمام آب شرب و رفتن به نزدیکی غسالخانۀ شهر کرمان بود.۱۹

قبرستان اصلی شهر کرمان تا سال ۱۳۱۰ ش/ ۱۹۳۱ م. در همین محدوده قرار داشت و در این دوره که مقارن با استانداری نوبت اول سید مصطفی‌خان کاظمی بود، او دستور به تخریب قبرستان و انتقال آن به حوالی مزار سید حسین و احداث میدانی در این محدوده داد:

«در زمان کاظمی قبرستان جلو مشتاقیه که متروکه و محل وحشت‌آوری بود به‌وسیله بلدیه کنده و فلکه بزرگی (مشتاقیه) احداث گردید و نیز قدغن نمودند مرده‌ها را در شهر دفن نمایند و به محوطه اطراف مزار سید حسین جنب مسجد صاحب‌الزمان دفن نمایند ...»۲۰

***

*متن کامل این مطلب در شماره چهل و چهارم ماهنامه سرمشق منتشر شده است.

***

عکس: نمایی از میدانی در ‌یکی از محله‌های قدیم شهر کرمان