دیکتۀ نانوشـــــته، غلط ندارد

کوروش تقی‌زاده
کوروش تقی‌زاده

دبیر بخش سینما

دیکتۀ نانوشـــــته، غلط ندارد

نگاهی به نخستین دورۀ جشنوارۀ فیلم کرمان

***

دو ماهی را که پشت سر گذاشتیم، بسیار دشوار سپری کردم. نخستین ضربه را از مرگ استاد «خسرو سینایی» خوردم که به‌حق، تکیه‌گاهی استوار و وجودی گرم و مهربان برای دل ناآرام و جوان من و بسیاری چون من بود. به دنبالش سفر بی‌بازگشت «منوچهر طیاب»، یار غار و دوست گرمابه و گلستان سینایی، بر این اندوه افزود. قطار پرشتاب مرگ، به‌ویژه در این روزهای سخت فراگیری کووید ۱۹، راه بی‌بازگشت خود را پیش گرفته و انگار سر باز ایستادن هم ندارد. در یک ایستگاه خسروی آواز ایران «محمدرضا شجریان» را با خود برد و در ایستگاهی نه‌چندان دورتر، دکتر «اکبر عالمی» را. رفتن، سخن تازه‌ای نیست؛ راه بی‌بازگشتی است که همه ناگزیر و بی‌گریز باید آن را بپیماییم. پذیرفتن و نپذیرفتنش هم تغییر در اصل وجودی حقیقت آن ایجاد نمی‌کند. آنچه آزاردهنده است، فقدان مردمان پایمردی است که در روزگار امروز، دیگر دُر نایاب‌اند. آن هم در روزگاری که آدم‌ها، تندیس‌هایی سنگی‌اند و دل‌های سرد نامردمان روزگار، دل و جان آدمی را منجمد می‌کند. آدمی خود را گرفتار برهوتی از تندیس‌های متحرک می‌بیند و دلش را به وجود همان گوهرهای یگانه خوش می‌دارد. مردمانی که وجودشان، سایه‌سار پرمهری برای دل‌های خسته‌ی ما است و دیگر، از سایه‌سار برخی از ایشان، تنها خاطره‌ای بر جای مانده است. رفتن و مرگ، حرف تازه‌ای نیست، اما با رفتن این مردمان، آدمی خود را تنها و تنهاتر از پیش می‌یابد. درد این تنهایی را چگونه می‌توان درمان نمود جز با پناه جستن در دل یادها و خاطره‌ها و آثار به جای مانده از ایشان؟! باز هم دل خوش داریم که «سایه» هست، «گلستان» هست، «احمدرضا احمدی» و «شفیعی کدکنی» و... دیگر تنی چند از این نازنینان و گوهرهای بی‌جایگزین زمانه هستند.

آخرین روزهای شهریورماه، کرمان، شاهد برپایی جشنواره‌ی فیلم کرمان بود. جشنواره‌ای که بنا بود پیش از این‌ها برگزار گردد و یک بار، به بهانه‌های مختلف از جمله کرونا، به تعطیلی کشیده شد و سرانجام پس و کش‌وقوس‌های فراوان و به تعویق افتادن‌های چندباره و تلاش‌های بسیار آقایان «مجتبی دهقانی» (دبیر تخصصی جشنواره) و «علی حسینی نژاد» (دبیر اجرایی جشنواره)، توانست در هفتۀ پایانی شهریورماه به انجام برسد. همین‌جا، جا دارد که از تلاش‌های این عزیزان و سایر همکاران‌شان در برگزاری این جشنواره، سپاسگزاری نموده و به همگی آن‌ها خدا قوت بگوییم.

بی‌تردید، این رویداد نیز، همچون هر رخداد فرهنگی دیگری، کاستی‌های مربوط به خود را دارد؛ اما آنچه لازم است، وجود و استمرار چنین برنامه‌هایی در کرمان است. دیکتۀ نانوشته غلط هم ندارد. اگر جشنواره‌ای برگزار نشود، کاستی‌ها و قوت‌هایش هم خود را نشان نمی‌دهند. وظیفۀ همگانی اهالی فرهنگ در این شهر و استان این است که به ادامۀ برپایی این جشنواره در سال‌های آتی کمک نموده و گوشه‌ای از کار را بگیرند تا کاستی‌های مدنظر، برطرف گردد. از سوی دیگر، گروه برگزارکنندگان این جشنواره نیز بایستی پس از بر زمین نهادن بار این دوره از جشنواره، در گام بعدی، برای دوره‌های آتی، آسیب‌های این دوره را شناسایی نموده و تا حد امکان، درصدد رفع آن‌ها برآیند. بی‌تردید، وجود چنین برنامه‌هایی و برپایی‌شان، گام مؤثری در جهت باز شدن فضای فرهنگی این شهر و استان خواهد بود و بهتر آن است که با حمایت‌های مادی، فرهنگی، اندیشه‌ای، تخصصی و رسانه‌ای موجود، برای زنده ماندن و ادامۀ چنین رخدادهایی تلاش کنیم.

جشنوارۀ فیلم کرمان، در سه بخش فیلم، فیلم‌نامه و عکس، آثاری را به دبیرخانه پذیرفته و پس از گزینش شماری از فیلم‌ها به دست گروه انتخاب، مجموع آثار را به دست داوران هر بخش سپرد. گروه داوران هر بخش، بایستی از میان آثار راه‌یافته به مرحلۀ مسابقه، نامزدهای هر بخش و همچنین آثار برگزیده را به دبیرخانه معرفی نموده و معیارهای خود را برای داوری انجام شده، در قالب بیانیۀ گروه داوران، توسط یکی از اعضای گروه داوری، در اختتامیۀ جشنواره، به همگان اعلام دارند. در این میان، گروه داوران بخش فیلم‌نامۀ جشنواره، برای پایه‌گذاری سنت اقتباس در فیلم‌نامه‌نویسی، بخشی با این عنوان را خارج از ساختار فراخوان جشنواره مطرح نمودند و دو اثر از دو بانوی فیلم‌نامه‌نویس را هم در این بخش به‌عنوان آثار قابل‌تقدیر و تحسین، معرفی نمودند. باشد که هم سنتی برای دوره‌های بعدی جشنواره شود تا در فراخوان‌شان چنین بخشی را نیز وارد نمایند و هم گشایش مسیر کار بانوان فیلم‌نامه‌نویس و فیلم‌ساز در این شهر باشد؛ تا بیایند و در این حیطه گام بردارند و هوای تازه‌تری را در سینمای این شهر بدمند.

در بخش سینمای این شماره از ماهنامۀ «سرمشق» به سراغ این رویداد سینمایی در کرمان رفتیم تا در خلال گفت‌وگوها و یادداشت‌هایی، تا حد امکان، به زاویه‌های مختلف این جشنواره بپردازیم.

در آغاز، «مینا قاسمی»، به سراغ دکتر «آرش شفیعی بافتی» و «علی گنج کریمی» (دو تن از داوران بخش فیلم‌نامۀ جشنوارۀ فیلم کرمان) رفته و در گفت‌وگوی با ایشان کوشیده تا به جنبه‌های مختلف جشنواره، معیارهای داوری و به‌ویژه فیلم‌نامه‌نویسی در این شهر نگاهی بیندازد.

در ادامۀ این دو گفت‌وگو، برخی از شرکت‌کنندگان در گروه برگزاری یا بخش مسابقه، در خلال یادداشت‌های کوتاهی، به مسائل مختلف جشنواره نگاهی داشته و نکاتی را پیش روی برگزارکنندگان آن قرار داده‌اند تا راهگشای مسیر ایشان، برای برگزاری هرچه بهتر این رویداد سینمایی در سال‌های آینده باشد.

مجموع مطالب مربوط به جشنوارۀ فیلم کرمان، در دو شماره به شما عرضه می‌گردد. بخش نخست این مطالب پیش روی شما قرار دارد. شما خوانندگان عزیز را به خواندن این مطالب دعوت می‌نمایم.

افول دانش فیلمنامـــه‌نویسی

مینا قاسمی
مینا قاسمی

دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی

افول دانش فیلمنامـــه‌نویسی

در گفت‌وگو با آرش شفیعی‌بافتی، فیلم‌نامه‌نویس، و داور اولین جشنوارۀ فیلم کرمان مطرح شد

***

«خودم را عادت داده‌ام هیچ‌گاه، هیچ پدیده‌ای را در این جهان به صورت مطلق سیاه، و به طور مطلق سفید نبینم؛ اما این حقیقت را هم انکار نمی‌کنم که امروز، جهان ما به دو دورۀ پیش و پس از بیماری کووید-۱۹، تقسیم‌بندی شده است. دیگر هیچ ‌چیز، لذّت گذشته را ندارد، حتی یک مهمانی کوچک دور همی. شرایط جدید به ما می‌گوید که با آمدن ویروس کرونا، جهان درگیر دگرگونی ِجدّی‌ای شده است؛ اما، در حالی‌که جشنواره‌های هنری در ونیز و تورنتو برگزار می‌شوند، نمی‌‌توان در ایران، صرف این‌که نمی‌توانیم از هر رخدادی لذّت‌های گذشته را ببریم، تعطیل‌شان کنیم. در همین راستا، برگزاری جشنوارۀ فیلم کرمان، بزنگاهی شد تا بتوانیم سطحِ هنرِ باشندگانِ سینما را بیشتر و بهتر بسنجیم. شوربختانه، از نظر کاهش کیفیّت سطح سواد عمومی- به‌ویژه در مقاطع مختلف تحصیلی- در قیاس با ده - دوازده سال پیش، افتِ چشمگیری داشته و به نقطۀ هشدار رسیده‌ایم». این‌ مطلب، گوشه‌ای از سخنان آرش شفیعی‌بافتی، فیلمنامه‌نویس، فیلم‌ساز و مدرس مقیم کانادا است. با او، در ساعات پایانی شب به وقت ایران و ساعتِ عصرانۀ تورنتو گپ و گفتی داشتم. او که در اولین جشنوارۀ فیلم کرمان، یکی از سه داورِ بخش نهایی رقابتِ فیلم‌نامه‌نویسی بود، در این گفت‌وگو از ضرورت برگزاری جشنواره‌های هنری برای ارزیابی بهتر سطح هنری جامعه سخن گفت و البته با نگاهی به اوضاع کنونی جهان که به علت شیوع ویروس کرونا در موقعیتی حساس و غیر قابل پیش‌بینی است، به تحلیلِ حالِ کنونیِ هنرِ سینما پرداخت و ارتباط این جهان ناشناخته را با موقعیت کنونی هنرمند تبیین کرد. در این گفت‌وگو، از او پرسیدم که مقولۀ «هنر»، که در ارتباط مستقیم با عاطفه و التذاذ هنری و درک و دریافت‌های ارتباطی است، در این وضعیت چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد؟ مجموعِ آنچه که در ادامه می‌خوانید، پاسخ این کنش‌گَرِحوزۀ سینما به این پرسش است.

آقای دکتر، لطفاً بفرمایید که برگزاری جشنوارۀ فیلم، در شرایطی که این ویروس بسیاری از وجوهِ زیست‌فرهنگی و هنری ما را تحت‌تاثیر قرار داده است، چه ضرورتی و احیاناً چه عواقب مثبت و یا منفی می‌توانست برای جامعۀ هنری و اجتماعی داشته باشد؟

ببینید، من، همیشه، با احتیاط در مورد پدیده‌های این جهان صحبت می‌کنم. یاد گرفته‌ام که هیچ مقوله‌ای را به طور مطلق سیاه و به طور مطلق، سفید نبینم؛ مگر مقوله‌هایی مثل قتل و آدم‌کشی و آسیب رساندن به طبیعت و غیره، که تکلیف‌شان مشخص است؛ اما در مورد ویروس کرونا، در دل وضعیتی که فراگیری آن به وسعتی رسیده که از مرحلۀ اپیدمیک گذر کرده و به مرحلۀ پاندمیک رسیده، حقیقتی وجود دارد که خواه‌ناخواه باید آن را بپذیریم؛ و آن حقیقت این است که بیماری کووید-۱۹، نه‌تنها تا پشت درب خانۀ همۀ ما، بلکه در مواردی به داخل خانه‌ها نیز ورود کرده است. باید پذیرفت که این ویروس، بخشی از رفتارهای ویران‌گرِ آدمِ هزارۀ سوم است. کاری به این موضوع ندارم که از چه کشوری شیوع پیدا کرده و اکنون به کجا رسیده، اما، حقیقت این است که انسان قرن بیست و یکمی، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، این ویروس را ساخته‌ و پراکنده کرده است. به هرحال به وجود آمده است و حالا که به وجود آمده، نمی‌توانیم به خاطر آن، زندگی‌مان را متوقف کنیم؛ همان‌طور که نمی‌توانیم از خوردن و آشامیدن و نفس کشیدن دست بکشیم. اگر کمی اطراف‌مان را نگاه کنیم، می‌بینیم که در دنیا هم، جشنواره‌های سینمایی در ونیز و تورنتو، با پای‌بندی به پروتکل‌های بهداشتی برگزار شده‌اند. با این وجود، صنعت سینما در سطح جهان، به هرحال، بی‌تأثیر از کرونا نبوده است. برخی شرکت‌های مشهورِ سینمادارِ دنیا - و ازجمله کمپانی «سینه‌فلکس» - چندی پیش، با این که از منظر قانون، مجوز بازگشاییِ سالن‌هایِ سینمایِ‌شان را از دولت‌ها دریافت کرده بودند، اما- با هدف جلوگیری از شیوع بیشتر این ویروس و کمک به حفظ سلامت جامعه، از این امر خودداری کردند. در مورد بیماری چالش‌برانگیز کووید-۱۹، کشور ما از قائدۀ جهانی، مستثنی نیست. میزان فراگیری این ویروس، بستگی به این دارد که ما مردمان تا چه اندازه به پروتکل‌های بهداشتی پای‌بند بوده و همچنین آمد و شدِ بین کشورها تا چه حد محدود و کنترل شوند؛ اما این واقعیت که این ویروس، زندگیِ ما را از بنیاد دگرگون کرده، قابل‌انکار نیست. چراکه همچنان نمی‌توانیم در کافی‌شاپ‌ها و رستوران‌ها بنشینیم، مگر این‌که آن کافی‌شاپ و یا رستوران، یک فضای خارجیِ غیر مسقف داشته باشد. هنوز هم از این‌که بیش از دو نفر وارد یک آسانسور شویم، هراس داریم و هزاران مورد دیگر که در زندگی روزمرۀ ما وجود دارند؛ اما در موردِ این امرِ مهم که برگزاری جشنواره‌های هنری، در شرایط پاندمیک این بیماری، تا چه اندازه می‌تواند، حرکت منطقی و درستی باشد، به باورِ من، واقعاً بستگی به رفتار مردم دارد. من در برگزاری این جشنواره، البته با رعایت پروتکل‌های بهداشتی، هیچ ضرری ندیدم، چون در جاهای دیگر دنیا هم، جشنواره‌های مختلف هنری، برگزار شدند.

به نظر شما، شکل جشنواره که عنوان «هنری» بودن را بر خود داشت و به صورت حضوری اما با رعایت پروتکل‌های بهداشتی برگزار شد، توانست خدشه‌ای در امر التذاذ هنری که یکی از بخش‌های تعریف‌شدۀ اهداف جشنواره‌ها هم است (هم توسط مخاطب‌ها و هم توسط شرکت‌کنندگان) وارد کند یا خیر؟

قطعاً با ورود ویروس کرونا، زندگی همۀ ما از حالت عادی خارج شده و در پیِ همین موضوع، بر التذاذ ما تأثیر گذاشته است. ما آدم‌ها در شرایط کنونی، حتماً، نمی‌توانیم مثل گذشته از پدیده‌های مختلف فردی و اجتماعی، لذت ببریم. در این مورد با شما همدل هستم. در عین حال،صرفاً، به این بهانه که دیگر نمی‌توان به اندازۀ گذشته از پدیده‌های جاری و ساری زندگی‌ لذّت برد، نمی‌توان همه چیز را متوقف کرد. گذشته از این، جشنواره پدیده‌ای است که علاوه بر امر التذاذِ بصری و روانی، جنبه‌های ارزشیابی و آموزشی هم داشته و در هر رشته‌ای که برگزار شود، مشخص می‌کند که قدرت خلاقۀ باشندگان آن هنر، تا چه اندازه رشد و نمو پیدا کرده‌ است. متولیانِ امورِ فرهنگیِ جوامع، می‌توانند میزان رشد و بالندگی آن هنر را از طریق جشنواره‌ها ارزیابی کنند. ما که نمی‌دانیم این بیماری تا چه‌زمانی، میهمان ناخواندۀ ما خواهد بود. ممکن است تا دو، یا سه سال هم طول بکشد؛ و فکر نمی‌کنم ضرورتی وجود داشته باشد که بگوییم تا وقتی که ویروسِ شومِ کرونا در میان ما است، نباید جشنواره برگزار کرده، عروسی و یا پُرسِه بگیریم. واقعاً می‌توان با رعایت پروتکل‌هایی که خیلی هم ساده هستند، به زندگی ادامه داد.

آقای دکتر، یکی از مهم‌ترین مزایا و اهداف برگزاری و شرکت‌ در جشنواره‌های هنری، ایجاد ارتباط و تعامل فیلم‌سازان با یکدیگر و‌ همچنین ارتباط با هیئت‌داوران و احیاناً شنیدن نقد و نظرات آنان است. شما به‌عنوان داور بخش فیلم‌نامه این جشنواره که از فضای آن دور بودید، تأثیر این فاصله را در اتمسفر جشنواره چگونه ارزیابی می‌کنید؟

پرسش بسیار هوشمندانه‌ای است؛ اما اینجا یک مسئله مطرح است که آن هم وجود دو طیف متفاوت از حاضران در جشنواره است، یکی فیلم‌سازان و ارائه‌کنندگان آثار در بخش‌های مختلفِ رقابتی، و دیگری مخاطب‌های عامِ جشنواره. در مورد طیف اول، باید بگویم که ارتباطِ آموزشیِ من با بچه‌های کرمان، قطع نشده که هیچ، حتی به سایر استان‌های کشور نیز، گسترش پیدا کرده است. به یُمنِ وجود فضای مجازی و امکانات متفاوت ارتباطی، در حال حاضر دارم کلاس‌های فیلم‌نامه‌نویسی پیشرفته را با بچه‌های سیستان و بلوچستان بندرعباس، کرمان، نجف‌آباد و شهرهای دیگر پیش می‌برم. جالب است که این کلاس تا اینجا، برای من تجربۀ بسیار ارزنده‌ای بوده است. متوجه شدم، اگر بیاموزیم که کلاس‌های مجازی را درست مدیریت کنیم، حتی می‌توانند، بیشتر از کلاس‌های فیزیکی و حضوری بازدهی داشته باشند. نمی‌خواهم بگویم که پس از مهار بیماری کووید -۱۹، کلاس‌ها را تعطیل کرده و به سراغ آموزش از راه دور برویم. خیر! بنده در یک چنین جایگاهی نیستم؛ اما، در همین شهرِ تورنتو، کم‌کم، زمزمه‌هایِ فراهم کردن زیرساخت‌های جدّی‌تری برای مقوله‌هایی از قبیل دورآموزی و دورکاری به گوش می‌رسد. چراکه درصدی از دستمزدها در کشورهای خارجی، برای پوشش دادنِ هزینۀ ایاب و ذهابِ کارمندان به محل کار در سرفصل‌هایِ حقوق‌ِ کارکنان در نظر گرفته می‌شود. بسیاری از کارکنانِ ادارات و شرکت‌ها در استان اُنتاریو از شش ماه پیش در حال دورکاری بوده و اتفاقاً این دورکاری، بازدهی خوبی هم داشته است. جدا از آن، شرکت‌های بزرگ در این فکر افتاده‌اند که با رویکرد به دورکاری، دیگر نیازی نیست که برای محل کار، مستقلات بزرگ و گران‌قیمت خریداری کرده و یا اجاره محَلِ ماهیانۀ گزافی را بپردازند. من نیز از رسانه‌های اجتماعیِ موجودِ در فضایِ مجازی، برای ارتباطِ آموزشی با دوستداران فن فیلم‌نامه‌نویسی و نویسندگی در ایران استفاده کرده‌ام. ما چندین گروه تشکیل داده‌ایم که در آن، بچه‌ها کارهایشان را بارگذاری کرده تا من خوانده و ویرایش کنم. برای رسیدن به محل کارم، در روزهای کاریِ هفته، مجبور به دو ساعت رانندگی (یک ساعت رفت و یک ساعت برگشت) هستم. خیلی وقت‌‌ها، حتی زمانی که ساعت شش بامداد از خانه به سمت محل کارم می‌روم، به یُمنِ همین فضای مجازی و از طریقِ بلوتوثی که گوشیِ همراه مرا به سیستم صوتی خودرو متصل می‌کند، با شاگردانم در ایران و کرمان در یک ارتباطِ آموزشی پیوسته و مؤثر هستم. روزهای یک‌شنبه نیز (که روز غیرِکاری من است) یک کلاس آموزش فیلم‌نامه‌نویسی پیشرفتۀ آنلاینِ سه ساعته با بچه‌های کرمان، اصفهان و استان‌های هم‌جوار دارم. پس، از منظر آموزشی با فعالان و دانشجویان این عرصه در تماسِ فعال و پیوسته‌ام؛ و اما، در مورد جشنواره باید بگویم که ارتباط گرفتنِ داورانِ بخشِ فیلم، با مخاطب‌ِ جشنواره می‌تواند مؤثر باشد. چراکه داورِ بخش فیلم، می‌تواند با مشاهدۀ مستقیمِ بازخوردهایِ مردم در مورد آثار، خودش هم چیزهایِ زیادی بیاموزد. من، یکی از سه داورِ بخشِ نهاییِ رقابتِ فیلم‌نامه‌نویسی بودم. در این مورد که حضورِ فیزیکیِ داورانِ بخش فیلم‌نامه‌نویسی در جشنواره، بتواند، برای خود آن‌ها و سایرین مفید باشد، چندان مطمئن نبوده و برایش دلیلی نیز، دارم. باید این واقعیت تلخ را پذیرفت که در میان ما ایرانیان، فرهنگ خواندنِ فیلم‌نامه چندان رایج نبوده و به همین دلیل، نمی‌دانم ارتباطم با مخاطب و شرکت‌کنندۀ جشنواره‌ای که فیلم‌ها را تماشا کرده، اما، فیلم‌نامه‌هایِ بخشِ رقابتِ فیلم‌نامه‌نویسی را نخوانده تا چه اندازه می‌توانست و یا در آینده می‌تواند مفید واقع شود.

***

*متن کامل این مطلب در شماره چهل و چهارم ماهنامه سرمشق منتشر شده است.

هنوز برای کرمان سینما متصوّر نیستم

مینا قاسمی
مینا قاسمی

دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی

هنوز برای کرمان سینما متصوّر نیستم

گفت‌وگو با علی‌ گنج‌کریمی، داور بخش فیلمنامۀ اولین جشنوارۀ فیلم کرمان

***

«کرونا یک بیماری عجیب و تأثیرگذارترین اتفاق قرن در زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم جهان بوده و هست که سینما هم مصون از این تأثیر نخواهد بود. قطعاً در آینده، سینماگرهای ضعیف خود را ملزم به پرداختن به این مسئلۀ جهانی خواهند دانست و با سماجت، کرونا را محور تولیدات خود قرار خواهند داد و از نشانه‌های این دوران مثل استفاده از ماسک زیاد استفاده خواهند کرد؛ اما سینمای قوی هر پدیده‌ای را به خدمت قوّت و اعتلای خویش درمی‌آورد و الزامی برای پرداختن به هیچ مضمونی، هرچند قابل توجّه، بدون رعایت قواعد حرفه‌ای خودش ندارد؛ و سینماگران حرفه‌ای و کار بلد، حواشی و مسائل جانبی‌ای که کرونا بر مناسبت‌های فردی، اجتماعی و فرهنگی مترتّب کرد را با تیزبینی و مهارت به فیلم‌نامه‌هایشان وارد خواهند کرد. حتی اگر مضمون اصلی اثر، کرونا نباشد، از اتفاق‌هایی که بر اثر کرونا رخ داد و یا رخ نداد، نمی‌توان به سادگی گذشت. این‌ها و بیش از این‌ها، از نگاه تیزبین هنرمند و قلب بااحساسش به‌راحتی محو نمی‌شود و از آن نخواهد گذشت». این‌ مطلب، گوشه‌ای از سخنان علی‌ گنج‌کریمی، فیلم‌نامه‌نویس مقیم بولیوی است که در اولین جشنوارۀ فیلم کرمان، یکی از سه داورِ بخش نهایی رقابتِ فیلم‌نامه‌نویسی بود و با بیان این مطلب، ضمن تشریح جزئیات مربوط به جشنواره و آثارِ ارسال‌شده، بخشی از دیدگاه و انتقادات خود را نسبت به سینمای امروز کرمان تشریح کرد. وی همچنین در این گفت‌وگو، با نگاهی به اوضاع کنونی جهان که به علت شیوع ویروس کرونا در موقعیتی حساس و غیر قابل پیش‌بینی است، به تحلیلِ اثرات فضایی که این بیماری ایجاد کرده است در سینما پرداخت. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

آقای گنج‌کریمی، لطفاً بفرمایید که برگزاری جشنواره فیلم در شرایطی که این ویروس بسیاری از وجوه زیست‌فرهنگی و هنری ما را تحت تأثیر قرار داده است، چه ضرورتی و احیاناً چه عواقب مثبت و یا منفی می‌تواند برای جامعۀ هنری داشته باشد؟

ابتدا از شما سپاسگزارم که در این شرایط دشوار، کار فرهنگی به‌ویژه در حوزۀ نشر مکتوب دلسوزانه به کار ادامه می‌دهید و در عین حال به دغدغۀ سلامت و درک شرایط و موقعیت واقعی زمانی را هم که در آن قرار داریم توجه دارید؛ بی‌شک زمان تصمیم‌گیری این رخداد قبل از زمان همه‌گیری کرونا بوده است و زمان اجرایی و اختتامییۀ آن با معضل کرونا مواجه شده بود که یک بار هم با تصمیم ستاد مربوطه در استان کرمان مراسم پایانی لغو شد و مجدداً با موافقت همان ستاد تصمیم به برگزاری جشنواره گرفته شد که احتمالاً با شناخت دقیق از وضعیت استان این تأییدیه صورت گرفته است. این بخش از سؤال شما بیشتر در حوزۀ سیاست‌گذاری و تصمیم مجریان جشنواره رقم خورده است و قطعاً دلایل و عواقب آن در جلسات طرح، و دربارۀ آن گفت‌وگو شده است.

به نظر شما، شکل جشنواره به‌صورت حضوری اما با رعایت پروتکل‌های بهداشتی، می‌تواند به مخاطب‌ها همان احساسی را بدهد که در جشنواره‌ای با شرایط عادی داشت؟ برگزاری جشنواره به این شکل، نمی‌تواند در التذاذ هنری مخاطب اثر سو بگذارد؟

کرونا یک بیماری عجیب، و تأثیرگذارترین اتفاق قرن در زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم جهان بوده و هست. التذاذ هنری هم در بحبوحۀ این بیماری مرموز و ناجوانمرد قربانی شده است. در این میان، اگر برگزاری جشنواره با رعایت پروتکل‌ها برای فردی مکفی نبود یا حظ لازم را با وجود آن‌ها نمی‌برد، می‌توانست از طریق رسانه‌ها اخبار و نتایج را پیگیری کند. در تهران هم اخیراً شاهد رخدادهایی مشابه بودیم که شرکت‌کننده‌ها نه‌تنها شرکت پررنگ داشتند، بلکه متأسفانه پروتکل‌های ابلاغی را هم بر روی صحنه به بوته فراموشی سپردند. قصدم تأیید این حرکت هنرمندان نیست بلکه جشنواره هم مثل بسیاری از اموراتی که با تأخیر اما با وسواس و تلاش حفظ سلامتی برگزار می‌شود، انجام شد و شایسته بود به تلاش و تصمیم برگزارکننده‌ها احترام گذاشته شود و در صورت مشارکت نهایت همکاری را در رعایت مقررات وضع شده، داشت و در عین حال از اکران فیلم‌ها و مباحث علمی کارگاه‌ها بهره برد.

یکی از مهم‌ترین مزایا و اهداف برگزاری و شرکت‌ در جشنواره‌های هنری، ایجاد ارتباط و تعامل فیلم‌سازان با یکدیگر و‌ همچنین ارتباط با هیئت‌داوران و احیاناً شنیدن نقد و نظرات آنان است. شما به‌عنوان داور این جشنواره که از فضای آن دور بودید، تأثیر این فاصله را در اتمسفر جشنواره چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بسیاری از داوران جشنواره برای این مزیت و هدفی که اشاره کردید در فضای جشنواره حضور دارند و جمع خوبی هم که برای هیئت انتخاب در نظر گرفته شده است، از چهره‌های بومی سینمایی، عکاسی، فیلم‌سازی و منتقدهای شناخته شدۀ استان هستند. در ترکیب هیئت‌داوران فیلم‌نامه نیز آقای کوروش تقی‌زاده از جوانان خوش‌فکر و خوش‌آتیه، و در عین حال دانش‌آموختۀ این رشته حضور دارند و با مطالعۀ دقیق فیلم‌نامه‌های رسیده و بحث و گفت‌وگوهای بین داوران از طریق فضای مجازی در مورد فیلم‌نامه‌ها با اشتراک نظری که رسیده‌ایم و نزدیک بودن دیدگاه‌ها، بهترین نماینده برای ترکیب داوری فیلم‌نامه در استان کرمان هستند و حضور فیزیکی در جشنواره دارند. با شناخت بیشتری که این جشنواره برای ایشان و سایر افراد باسواد و دلسوز ایجاد کرد، امیدوارم علاقه‌مندهای این حوزه در امتداد فعالیت فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازی این ارتباط را بسط دهند. هم‌اکنون آقای شفیعی یکی دیگر از داورهای بخش فیلم‌نامه علی‌رغم حضورشان در کشوری دیگر، ارتباط صمیمی و خوب‌شان را با جوانان علاقه‌مند فیلم‌نامه‌نویسی حفظ کرده‌اند و کارگاه‌های مجازی فیلم‌نامه‌نویسی را نیز از راه دور هدایت می‌کنند که قابل‌تقدیر است.

با فیلم‌نامه‌هایی که برای داوری به دست شما رسید، اوضاع کنونی سینمای کرمان را هم به لحاظ فکری و هم به لحاظ تکنیکی چطور ارزیابی می‌کنید؟

من هنوز برای کرمانِ عزیز، سینما متصوّر نیستم و برایم جالب است وقتی برخی مدعی مافیا در این سینمایی که نداریم می‌شوند! شما پرسیدید سینما، من هم اول از درد سینما می‌گویم، بعد به فیلم‌نامه‌ها می‌پردازم. منظورم از سینما، زیرساخت‌ها و فضاهای سینمایی متعدّد در مرکز استان است تا شهرستان‌های مظلوم بدون سالن، تا عدم وجود جریان‌های قوی و منسجم کار سینمایی که یک کار گروهی است. بخشی از این گفته، فلاش‌بک من به سال‌هایی است که رونق اقتصادی بهتری در کشور فراهم بود و شاید می‌شد کارهای بزرگ و ماندگارتری برای تحقّق یک سینمای قوی و شناسنامه‌دار در استان اتفاق بیافتد. مدت کوتاهی هم حقیر عهده‌دار معاونت فرهنگی و هنری اداره کل ارشاد اسلامی استان بودم. ادارۀ امور سینمایی هم جزئی از آن معاونتی بود که اکنون تفکیک شده‌اند. بخش زیادی از تلا‌ش‌هایم همان زمان با موانعی برمی‌خورد که اگر بخواهم مصداق‌هایش را ذکر کنم و خاطراتش را در پیگیری از وزارت ارشاد، موسسه سینما شهر، صدا و سیما، استانداری، بین اهالی هنر و ... مرور کنم، بسیار طولانی خواهد شد. عدم حمایت و همراهی کافی، بی‌انگیزه بودن، کاهلی، تک‌روی، ترجیح منافع فردی بر گروه و ... بخشی از این درد دل است. به‌عنوان مثال، در شرایطی که برای تحقق اعتبار تعریف شده در قانون برای حمایت از هنرمندان با جاهای مختلف مکاتبه می‌کردم متوجه می‌شدم فردی چراغ خاموش از این مزیت قانونی بهره برده و می‌برد. وقتی هم خواهان کار جمعی و شفاف در حوزه جذب اعتبارهای حمایتی می‌شدیم، برخی از همین عزیزان جلودار و پیشرو می‌شدند تا در وقت مقتضی معادله‌ها را به نفع خود بر هم زنند تا همان رویه باشد که بوده! اندک عزیزانی هم که از همان اول با غوغا و آهای به داد هنر و هنرمند برسید به حرکت‌های جمعی خرده گرفته و بدون ورود و همیاری به خودیاری می‌پرداختند! جالب‌تر اینکه شعار اعتلای سینما را هم سر می‌دهند و وقتی سینمای استان در جادۀ حقیقی خود و روی ریل قرار دارد که این عزیزان شرکت داشته باشند، و میدانی برای تازه‌واردها و دیگران قائل نیستند! با این رویه‌ها چطور می‌توان به دوردست‌های زیبا برای سینمای کنونی کرمان دل بست؟! حالا که دیگر شرایط عمومی جامعه هم از حیث اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای همه مشهود است و غم‌انگیز. البته این حرف‌ها از سر درد گفته شد و بارقه‌های امید را نیز نادیده نمی‌گیرم. مدتی است خانه هنرمندان استان شکل گرفته و به ثبت رسیده است. خانه سینما چند سالی است فعال شده و اخیراً اتاق‌های گوناگون تدوین و کارگردانی و ... نیز با میدان‌داری افراد متخصص هر اتاق شکل گرفته است. امیدوارم با پرهیز از آفت‌های گذشته و بهبود شرایط عمومی کشور، سینما در کرمان به وجود بیاید. سینمایی به معنیِ واقعی پویا و قدبلند که هر از گاهی هنرمندهای بلند قدِ ما راهی دیار دیگر نشوند تا دیده شوند! طبیعی است در تعداد زیادی از فیلم‌نامه‌های رسیده به بخش فیلم‌نامۀ جشنواره هم (همگون همین فضا و گفته‌های بالا) رشد چشمگیری از حیث فکری و تکنیکی مشهود نبود، هرچند نفس ارسال این تعداد فیلم‌نامه از طیف‌های مختلف و علاقه‌مندهای این حوزه، قابل تأمل و تقدیر بود.

شما به لحاظ مضمونی فضای فکری سینمای کرمان را چطور می‌بینید؟ این سؤال را از این بابت می‌پرسم که در سال‌های اخیر، با توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور، شاهد ورود مضامین سیاه با فضاهایی نومیدانه از فیلم‌سازان (به‌خصوص نسل جوان) هستیم. شما از فیلم‌نامه‌ها چه احساسی گرفتید؟

فیلم‌نامه‌ها گوناگون بود و یک فضای غالب را به من القا نکرد. چند گروه به جشنواره اثر ارسال کرده بودند؛ برخی دوستان قدیمی و پیشکسوت، فیلم‌نامه‌هایی با رعایت دقیق چارچوب و مقررات فیلم‌نامه‌نویسی و مضامینی محافظه‌کارانه ارسال کرده بودند، تعدادی هم متأثر از فضای فعلی و اتفاق‌های تلخ پیرامون قلم زده و به خلق اثر پرداخته بودند که خوشبختانه مخاطب را به ورطۀ نومیدی سوق نداده و باورپذیر و واقع‌نما و تأثیرگذار نوشته بودند. عزیزانی هم که (در بین آن‌ها افراد باسابقه هم حضور داشتند)، فیلم‌نامه‌هایی را ارسال کرده بودند که فضای نومیدی را القا نکرده، اما بسیار ضعیف اثر ارسال کرده‌ بودند. گویی برای جشنواره هیچ اهمیتی قائل نبودند و اولین نسخه‌ای که به ذهن‌شان خطور کرده سرسری نوشته و ارسال کردند. شاید هم خاکِ روی یک فیلم‌نامه را تکانده و بدون بازنگری، با مضمونی کهنه و نخ‌نما تحویل جشنواره داده بودند.

لطفاً بفرمایید که معیار‌های انتخاب فیلم‌نامه توسط داوران، بر چه مؤلفه‌هایی استوار بود؟

در غربالِ اولیه، فیلم‌نامه‌های ضعیف با اشتباه‌های فاحش و بدیهی را کنار گذاشتیم. سپس، ارزش‌ها و معیارهایی از قبیل رعایت اصول و جنبه‌های دراماتیک، پیروی از قوانین و استانداردهای مدرن فیلم‌نامه‌نویسی، توجّه به شخصیّت‌پردازی و فضاسازی، خلق دیالوگ‌های دراماتیک و موجز، نوشتن دستور صحنه‌های تصویری متناسب با اصول سینمایی و کارکرد متناسب زمان و مکان دراماتیک را در ارزیابی‌های خود لحاظ کردیم.

به نظر شما ورود پدیده‌ای به نام ویروس کرونا، می‌تواند موجب ایجاد رویکردی جدید در آثار سینمایی و ذهن فیلم‌سازان شود؟

بی‌شک پدیدۀ کرونا در ابتدا به رشد علم پزشکی و صنعت داروسازی کمک خواهد کرد و بعد در تمام جنبه‌ها و مشاغل و مشغله‌های مردم مؤثر و ماندگار خواهد ماند. سینما هم مصون از این تأثیر نخواهد بود، سینماگرهای ضعیف خود را ملزم به پرداختن به این مسئلۀ جهانی خواهند دانست و با سماجت، کرونا را محور تولیدات خود قرار خواهند داد و از نشانه‌های این دوران مثل استفاده از ماسک زیاد استفاده خواهند کرد، اما سینمای قوی هر پدیده‌ای را به خدمت قوّت و اعتلای خویش درمی‌آورد و الزامی برای پرداختن به هیچ مضمونی، هرچند قابل توجّه، بدون رعایت قواعد حرفه‌ای خودش ندارد؛ و سینماگران حرفه‌ای و کار بلد، حواشی و مسائل جانبی‌ای که کرونا بر مناسبت‌های فردی، اجتماعی و فرهنگی مترتّب کرد را با تیزبینی و مهارت به فیلم‌نامه‌هایشان وارد خواهند کرد. حتی اگر مضمون اصلی اثر، کرونا نباشد، از اتفاق‌هایی که بر اثر کرونا رخ داد و یا رخ نداد، نمی‌توان به‌سادگی گذشت. ایام همه‌گیری کرونا نقطۀ عطفی در زندگانی بسیاری شد. مرگ‌های تلخ، آزمودن‌های دشوار در هنگامۀ تصمیم‌سازی افراد معمولی و سیاست‌مدارها و پزشک‌ها که در زندگی، مرگ، عشق و نفرت مؤثر بود. این‌ها و بیش از این‌ها، از نگاه تیزبین هنرمند و قلب با احساسش به‌راحتی محو نمی‌شود و از آن نخواهد گذشت.

شایستۀ تقدیر با چند دریغ و حسرت

علی تهرانی
علی تهرانی
شایستۀ تقدیر با چند دریغ و حسرت

دربارۀ جشنوارۀ فیلم کرمان

***

جشنوارۀ فیلم کرمان تمام شد؛ با همه دغدغه‌ها و استرس‌های برگزاری‌اش. اتفاقی که به همت یاران خوب سینمای کرمان، یعنی علی حسینی‌نژاد و مجتبی دهقانی شکل گرفت که جای تقدیر و تشکر دارد. شکل‌گیری یک جشنواره با توجه به عقبۀ ضعیف کرمان در این مورد، کاری سخت و همراه با مشکلاتی ناگزیر است؛ اما در این بحث، جای دارد تا در خصوص برخی مسائل گفت‌وگو شود تا بتوانیم در مراحل بعد و ان‌شاءالله در جشنواره‌های بعدی، گوی سبقت را از سایر استان‌های کشور برباییم.

درست سیزده سال پیش بود که نجوای تشکیل یک جشنواره در شهرمان شنیده می‌شد. در هفتۀ تشکیل آن، شور عجیبی میان هنرمندان افتاده بود. برق شادی در چشم‌های خیلی‌ها دیده می‌شد. در روزهای جشنواره مدام می‌شنیدیم که سالیان سال است که خبری از جشنواره در کرمان نیست و این اتفاق قرار است که نقطه عطفی برای سال‌های بعد و جشنواره‌های بعدی در کرمان باشد. یادم هست اولین بارم بود که جناب پرویز پرستویی را از نزدیک می‌دیدم. شوری که در میان دوستانمان برای تهیه بولتن جشنواره دیده می‌شد، ستودنی بود. همه چیز خوب بود تا این‌که جشنواره تمام شد. شور و هیجانش خوابید. یک هفته نگذشته بود که مدام ایرادات و انگشت‌نمایی‌ها میان افراد مختلف می‌چرخید. آن‌قدر در طبل ایراد و نفاق کوبیدند که آتش اشتیاق همگان سرد شد. حیف شد؛ سال‌ها گذشت و چشم ما به راه یک اتفاق این‌چنینی، خشک شد.

و اما جشنواره‌ای که گذشت:

حسرت اول اینکه؛ من به‌عنوان یک کرمانی، با توجه به اِرق و تعصب خود، دوست دارم وقتی یک اتفاق این‌چنینی در شهرمان رخ می‌دهد، همۀ ما جامعۀ هنرمندان یک بخشی از کار را به عهده بگیریم و یا حداقل با شرکت در جشنواره، یک حضور ولو کمرنگ را رقم بزنیم؛ اما دریغا که این اتفاق صورت نگرفت و خیلی‌ها به دو دلیل در این جشنواره نبودند؛ یا این جشنواره را در حد خود نمی‌دانستند و یا خود را در حد این جشنواره!

حسرت بعدی اینکه؛ در نحوه برگزاری این مدل جشنواره‌ها، ما معمولاً یک روند ثابت را دنبال می‌کنیم. مثل؛ دیدن روتین و پشت سر هم فیلم‌های راه یافته به بخش مسابقه، دعوت از اساتید و نخبگان این هنر برای سخنرانی و یا تقدیر از دستگاه‌ها و ارگان‌های مرتبط در این‌گونه مراسم و ... . در نگاه اول این مسیرِ بارها رفته شده، کامل و بدون مشکل است و بقول معروف «آزموده را آزمودن خطاست.» اما با توجه به ماحصل این روش در جشنواره اخیر، می‌توانم به‌جرئت بگویم که نه‌تنها بدون مشکل نبود، بلکه شکل‌گیری‌اش باعث دلخوری‌های قابل‌عرضی هم شد. به‌عنوان مثال:

- نمایش پشت سر هم فیلم‌ها، باعث شده بود به دلیل نوع فیلم‌ها و خسته‌کننده بودن برخی از آثار، سالن نمایش فیلم، حتی در زمان انجام گفت‌وگوی بعد از فیلم‌ها خالی باشد.

- وعده‌های توخالی برخی از سخنوران دعوتی در مراسم مختلف جشنواره، نه‌تنها کاری از پیش نخواهد برد؛ بلکه شاید من کوچک در این مسیر را دلسردتر کند.

- اتفاقات شکل گرفته و جوایزی که شاید سهواً به‌صورت تعارض منافع داده شد، به شکل ترمزهای این اتفاق خوب عمل کرد.

حسرت سوم؛ من به‌عنوان یک بخش به‌شدت ناچیز در عرصۀ هنر، جای یک ورکشاپ حرفه‌ای را در این جشنواره خالی دیدم. مگر نه این است که یکی از اهداف این مدل جشنواره‌ها، یادگیری افراد کم‌تجربه‌ای مثل من است. دریغا که این بخش هم مثل امثال من نادیده گرفته شد.

در خصوص بحث داوری‌ها یکسری ابهاماتی بود که در نهایت باید بدانیم اتفاقات شکل گرفته از یک سری مجموع فرآیندها به وجود آمده که خب مهم نیست. مهم این است که این اتفاقات با نظر کامل افراد خانۀ سینما، ارشاد و غیره تأیید شده است؛ یعنی دست‌کم سه بخش به‌طور رسمی این عوامل و داورها را انتخاب کرده و هرچه شده هیئت برگزاری جشنواره باید پشت تصمیمات خود بایستد و از آن‌ها حمایت کند. (حتی اگر اشتباهی هم صورت گرفته که با توجه به جمع آثار نگرفته، باز هم قابل‌تأمل است).

شاید مضحک‌ترین اتفاقی که شکل گرفت و من را رنجاند، شکل‌گیری بازی عجیب؛ «شما چرا انتخاب شدی؟!» بود که در شکل بدتر خود با پاسخگویی «گر تو بهتر می‌زنی بستان بزن!»، ادامه‌دار می‌شد.

در خصوص نحوه برگزاری جشنواره به هر حال نقاط قوتی بود و نقاط ضعفی که به همراه خود تأییدها و تکذیب‌هایی را هم به دنبال داشت و کاملاً طبیعی است. به هر حال هیچ تصمیمی بدون پیامد نخواهد بود؛ اما نکتۀ حائز اهمیت ماجرا وقتی اتفاق می‌افتد که به جای درس گرفتن از این مدل پیامدها، باز هم به دنبال توجیه اشتباهات و یا پیدا کردن شخصی باشیم که این توپ آتشین مقصریابی را در زمین او بیندازیم.

در خصوص بحث برگزاری جشنواره و رعایت پروتکل‌های بهداشتی باید عرض کنم که این امر به بهترین نحوه خود انجام شد، به‌طوری که می‌توانست، برای خیلی‌ها الگوی مثال‌زدنی باشد و جا دارد از مسئولان ذی‌ربط تشکر کنم.

یک جشنواره در شهرمان شکل گرفت، حسن‌ها و معایبش به کنار، من تعجب می‌کنم که رسانه‌های استانی کوچک‌ترین همتی برای بازتاب این اتفاق از خودشان نشان ندادند. جناب علی رمضانی عزیز! چه شد که عدم تشکر دوستان در زحمت نکشیده شما، خاطر مبارک را آزرد؟ اما به وقت وظیفه خواب خرگوشی هوش، گوش و چشم شما را با هم برد! آقایان محترم مطبوعاتی، خبر از دور خوش است؟ بزرگواران فعال رسانه‌های دیجیتال خنده‌تان نگرفت که در سرچ‌های ساده اینترنتی، فقط یک جا خبر از جشنواره بود؟! من تعجب می‌کنم در زمانی که سایر شهرها مضحک‌ترین و پیش پا افتاده‌ترین اتفاقات شهرشان را در بوق و کرنا می‌کنند، چه وقت خواب زمستانی بود؟!

نمایش آثار منتخب اشک همه را درآورد. درست شبیه سمعی بصری ما دهه شصتی‌ها بود. هیچ‌گاه معنی آن را نفهمیدم و هیچ‌گاه به میل خود بر سر کلاسش حاضر نشدم. خیلی سخت نبود انتخاب فیلم‌های کمتر، ضمن احترام به نظر مخاطب. خیلی سخت نبود جدا کردن فیلم‌های بلند و کوتاه از هم؛ و خیلی آسان بود نحوه چیدمان فیلم‌ها به شکلی که روانشناسی مخاطب را در نظر گرفته و پسند او را رعایت کرده باشد.

در شب‌های مراسم همه چیز خوب و عالی شکل گرفت، به قول معروف شیک و مجلسی؛ اما نبود پذیرایی، مرا اذیت کرد. فاصلۀ اجتماعی از دوستان، لذت پچ‌پچ کردن در جشنواره را از من گرفت. سخنرانی بی‌ربط آقایان هم که حوصله‌یمان را سر برد. خب قبول دارم، کرونا توفیق همه چیز را از ما سلب کرد و دست ما را در خیلی از موارد بست؛ اما من اگر بودم حاضران را با یک بستۀ ناقابل فرهنگی خوشحال می‌کردم. دلشان را با یک ژل بهداشتی کوچک خوش می‌کردم و البته در زمان سخنرانی همان دوستان، با دادن یک جدول سودوکو کوچک سرشان را گرم می‌کردم.

کلام آخر؛ شاید بهتر بود که من جدای از بحث‌های انتقادی، به موارد مثبت جشنواره هم اشاره‌ای می‌کردم که این هم باشد جز «دریغ از علی تهرانی». به اول سخن بازمی‌گردم، جشنواره تمام شد. درست شبیه جشنوارۀ سیزده سال پیش. همۀ این موارد را گفتم که بگویم برای من و امثال من این اتفاق سینمایی مهم بود؛ اما امیدوارم حرف‌هایم عامل دلسرد شدن دوستان نشود تا سال‌های سال، باز ما را در برهوت اتفاقات فرهنگی این‌چنینی رها کند.

من کرمان را یک دستِ قوی می‌بینم که شاید به‌جرئت در بسیاری از زمینه‌ها از دست‌های دیگر استان‌ها کاراتر است؛ اما دریغا که این دست به جای کنار هم بودن و مشت شدن، مدام ندای «تجزیه‌طلبی» سر می‌دهد. اگر من بخواهم در زمانی که هیچ قدرتی توان روبه‌رویی با شرایط اقتصادی و فرهنگی موجود را ندارد، حرکتی بکنم؛ زبانی به‌جز زبان هنر و سلاحی به‌جز سلاح رسانه یاری گر من نخواهد بود. پس اگر من یاد نگیرم و عمل نکنم کاری نکرده‌ام. اگر بنشینم و حرکتی نکنم، کاری نکرده‌ام. اگر از سلاحم به‌عنوان یک ژست و یا دکور استفاده کنم، کاری نکرده‌ام.

جمع شوید

مشت باشید

.

.

.

حرکتی بکنید.

***

عکس: رحیم بنی‌اسد آزاد

فرصتی برای درک کاســــتی‌ها

احسان شعبانیان
احسان شعبانیان

یادداشتی کوتاه برای نخستین فستیوال فیلم و فیلم‌نامۀ کرمان

***

در این روزگار پیچیده و ناامیدکننده کرونایی و شرایط کمرشکن اقتصادی، برگزاری فستیوال فیلم و فیلم‌نامۀ کرمان، رویداد فرخنده و انگیزه بخشی بود. جای دست‌مریزاد و خسته نباشید گفتن به برگزارکنندگان، حامیان و یاری کنندگانش دارد.

سالیان درازی است که تلاش می‌شد تا چنین رویدادی برای شهرمان روی دهد، اما به چند و چون فراوان، نمی‌شد! امسال اما پس از تلاش‌های بسیار شاهد آغاز و انجام این فستیوال فرهنگی- سینمایی بودیم. نوزادی تازه زاده شده که امیدواریم زندگانی‌اش به درازا کشیده و همین دم نخست، نمیرد و یا ناخواسته شاهد مرگش نشویم!

می‌گویند در میان ما کار تیمی باکیفیت و حرفه‌ای پیش نمی‌رود! می‌گویند یکدلی نیست! می‌گویند که باید روحیه تیمی را تقویت کرد!...

رویداد امسال فرصتی بود برای درک چنین کاستی‌هایی. خوشبختانه در میان جمع جوان‌تر، قوت این روحیه را دیدم. نسلی هم‌سن‌وسال خودم! گروهی از رفقای کرمانی. چندی از برو بچه‌های رفسنجانی و حتی دوستان و اساتیدی که از چند استان دیگر در این فستیوال ما را همراهی کرده و مهمانمان بودند. نسلی که با برخی از آن‌ها تجربه همکاری هم داشته‌ام و با خوب، بد و دغدغه‌هایشان آشنا هستم. در این میان اما در بین باتجربه‌ها و بزرگ‌ترها، شکاف بیشتر بود. تنگ‌نظری هم؛ بماند!...

نمی‌خواهم از کاستی‌ها بیش از این بگویم. مبادا که برگزارکنندگان، شرکت‌کنندگان و کسانی که قدمی برداشته‌اند، دلسرد شوند و خستگی در تنشان بماند! هرچند کسی که با هدف در حال پیش رفتن است، دلسرد نخواهد شد که هیچ، با انگیزه در پی کشف و برطرف کردن کاستی‌ها پیش خواهد رفت! در این سال‌های اخیر تلاش‌هایی چند در زمینه مطالعات سینمایی برای بالا بردن دانش سینمایی دانشجویان، اهالی سینما و سینما دوستان، توسط تنی چند از دوستان و اساتید شده است. تلاش‌هایی گاه حتی، بی‌مزد مالی و معنوی! از سوی دیگر نیز، دوستان و اساتید دیگری در پی بالا بردن سطح کیفی و فنی تولیدات در تلاش بوده و هستند. در میان این کوشش‌ها و دست‌آوردهایشان، جای چنین رویدادی بسیار خالی می‌نمود. جایی که می‌توان در آن با این افراد و تلاش‌هایشان آشنا شده و با آن‌ها به گفت‌وشنود نشست. از تجربه‌ها و سختی‌هایشان شنید. آموخت و آموزاند.

دنباله‌دار بودن برگزاری این فستیوال و همراهی این افراد و حتی دوستان دور از جمع نشستۀ دیگر، می‌تواند آیندۀ درخشان و انگیزه بخشی را برای آبادانی فضای تولیدی، آموزشی و رقابتی حوزۀ سینما، در این شهر رقم بزند. اگر در این شهر، فضای سینمایی زندگانی و حتی پیشروی داشته باشد، بی‌تردید بخشی از چالش‌های اشتغال جوانان مستعد و جویای کار در این زمینه، چاره خواهد شد. از سویی دیگر، آن‌ها نیز که سال‌ها در این فضا تنفس کرده و کار می‌کنند، منزوی نخواهند شد و همچنین آن‌ها که راکد مانده و درجا می‌زنند، با تأثیرپذیری از چنین فضای پویا و زنده‌ای، جاری خواهند شد.

زیاد سخن نگویم در این زمانۀ شتاب و سرعت! بگذارید این یادداشت کوتاه را با خاطره‌ای به پایان رسانم!...

پس از اتمام مراسم اختتامیۀ جشنواره، هنگامی که قصد داشتم به رسم ادب به برگزارکنندگان جشنواره -که در این مدت زحمت‌ها کشیده بودند- خسته نباشید بگویم؛ ناگاه با رفتاری روبه‌رو شدم که مرا به تحمل و تأمل واداشت! بماند که خود نیز نقدهایی به آن عزیزان داشته و دارم! اما پیش خود گفتم باشد در وقتی مناسب‌تر!...

هنوز به دوستان برگزار کننده نرسیده بودم که دیدم یکی از دوستان سینمایی -که اتفاقاً هم مقامی داشت و جایزه هم آورده بود- سراغ یکی از برگزارکنندگان -که مسئولیتی کلیدی هم داشت- آمد و با تندی و لحنی خشم‌آلود، با او شروع به مجادله کرد! شاکی به نظر می‌رسید! سر جایم ایستاده و پیش نرفتم! حتی چند قدم عقب رفتم، چنان‌که حضورم احساس نشود و حتی شنوندۀ گفت‌وگوی تنش‌زای آن‌ها هم نباشم!...

در این لحظات پیش خودم گفتم، شاید حق داشته باشد؟! ولی خشم و خشونت در هیچ نوعش راه دادخواهی نیست، مگر آنکه راه مسالمت و مهربانی بسته باشد! اصلاً حق هم داشته باشد، آیا بهتر نبود می‌گذاشت فردا از راه رسد و این مرد امشب در آسایش بیارامد و خستگیِ تلاش‌های روزانه و ماهانه‌اش را از تن به در کند و بحث را به زمانی مناسب‌تر واگذارد؟!...