سرعت در موسیقی ایرانی

سید فؤاد توحیدی
سید فؤاد توحیدی

موسیقی ایرانی و به‌طور کلی موسیقی شرقی به‌شدت تابع احساسات است. این موسیقی تا حدودی علمی شده ولی خود را اسیر اصول کلاسه شده نکرده است. ناب‌ترین و بهترین نوع اجرا در موسیقی شرقی بداهه‌نوازی و بداهه‌خوانی است.

هنرمند در اجرای آنی و بداهه بر اساسی حس لحظه و شرایط اجرا، بدون هیچ پیش‌زمینه فکری و از پیش تعیین شده اجرای خود را آغاز می‌کند.

ذکر این نکته ضروری است که هنرمند باید به مرتبه بالایی در اجرای موسیقی رسیده باشد تا بتواند به‌درستی احساس خود را به مخاطب انتقال دهد. فردی که از توانایی لازم برخوردار نباشد هیچ‌گاه نمی‌تواند حس موسیقایی خود را که مبتنی بر قدرت اجرا، تکنیک درست و تسلط کافی است، به شنونده منتقل نماید. هنرمند در زمان اجرا واسطه‌ای است بین هنر خود و مخاطب. او هیچ‌گاه نباید عنصری اضافی بین این دو باشد.

به عبارت درست‌تر او پیامبر است و پیام حسی و درونی خود را به مخاطب می‌رساند. یکی از اصول موسیقی سرعت است. سرعت و یا همان تمپو معمولاً در قطعات متریک مشخص شده است و هنرمند طبق سرعت مشخص شده قطعه را اجرا می‌کند. در صورتی که در قطعات آوازی و بدون متر، سرعت اجرا کاملاً به سلیقه و حس مجری وابسته است.

دقیق بودن سرعت در گروه نوازی بسیار مهم است و البته در ضبط‌های استودیویی. این ثبات در سرعت باعث می‌شود هنرمندان به‌صورت انفرادی پارت خود را اجرا کنند و بعداً اصوات روی هم سوار شوند.

نکته بسیار مهم این است که هنرمند و یا هنرمندان موسیقی اگر به‌نوعی وحدت حسی برسند می‌توانند با توجه به آن حس، سرعت قطعه را آنی تند و یا کند کنند. این حالت در بداهه‌نوازی و هم‌نوازی با یک ساز کوبه‌ای متداول‌تر و آسان‌تر است. همگون شدن حسی دو نفر مسلماً راحت‌تر از همگونی حسی یک گروه موسیقی است. البته در اجرای قطعات کلاسیک

تغییر سرعت آسان‌تر است زیرا توسط رهبر ارکستر اعمال می‌شود. پس این خصوصیت صرفاً مخصوص موسیقی شرقی نیست. حتی در قطعات کلاسیک هم علائمی برای تغییر سرعت در نظر گرفته شده است؛ اما در موسیقی شرقی این مسئله رایج‌تر و مهم‌تر است. این نکته ضروری است که سرعت کاملاً بر اساس حس زیباشناسی هنرمند باشد و لطمه‌ای به اجرا نزند بنابراین هرگونه تغییر سرعت را نمی‌توان هنری دانست.

گاهی تغییر سرعت ناشی از ناتوانی نوازنده و یا خواننده در کنترل آن است. باز هم تأکید می‌کنم این آزادی سرعت اجرا برای هنرمندانی معنادار است که به درجه بالایی از هنر موسیقی رسیده باشند.

اگر به اجرای هنرمندان بزرگ موسیقی و آثار آن‌ها توجه کنید به‌راحتی می‌توانید این آزادی را در تغییر سرعت قطعات آن‌ها احساس کنید.

نتیجه‌گیری کلی این نوشتار این است که اساس موسیقی شرقی بداهه‌نوازی ست. دوم اینکه هنرمندان توانا و پیشرفتۀ موسیقی در هنگام اجرا، سرعت را با حس لحظه خود هماهنگ می‌کنند و عدول از سرعت ثابت، دلیلی بر نقص کار آن‌ها نیست.

همیشه خوش سرعت باشید

یا حق

نخستین گروه‌نوازی موسیقی جهان

آریابرزن غیبی
آریابرزن غیبی

چند میلیون سال است که گونه‌های مختلفی از انسان در کرۀ زمین زندگی می‌کنند، اما چگونه می‌توان تشخیص داد که از چه زمانی انسان‌ها از گروه حیوانات جدا شدند و دیگر نوعی حیوان نبودند؟ شاید بتوان گفت از زمانی که انسان‌ها چیزی به نام فرهنگ را خلق کردند، دیگر از گروه حیوانات فاصله گرفتند. «یووال نوح هراری» در کتاب «انسان خردمند» اعتقاد دارد که در حدود هفتاد هزار سال پیش، گونۀ انسان‌های خردمند به شناختی از خود دست پیدا کردند که نام آن را انقلاب شناختی گذاشته‌است. شاید بتوان گفت که فرهنگ از آن زمان به بعد کم‌کم به دست انسان‌ها شکل گرفت و به تکامل رسید.

هنر، نمودی از فرهنگ است و در یک بسترِ فرهنگی، گونه‌های هنری تولید می‌شوند و به مرور رشد می‌کنند. موسیقی، رقص، نقاشی، نمایش، معماری و دیگر گونه‌های هنری تاریخی چنین دارند. در طول تاریخ، کاربرد و کارکرد هنر، متفاوت بوده و تغییراتی اساسی داشته‌، اما حضور همیشگی هنر در بسترهای فرهنگی انکارناپذیر است.

در سالیان نخستِ پیدایشِ موسیقی، تولید اصوات با حنجره، کوبیدن دست‌ها به یکدیگر، پاها به زمین و یا زدنِ اجسام به جسمی دیگر می‌توانست گونه‌ای از موسیقی را پدید آورد. با گذشت زمان، سازهای ابتدایی شکل گرفتند و مفهوم موسیقی پیچیده‌تر و تکامل‌یافته‌تر شد. اجسام توخالی گرد و یا لوله‌ای شکل، پوست‌های کشیده‌شده بر اجسام و زِه‌های بسته‌شده به دو لبه ایده‌های خلاقانه‌ای بودند که در طول تاریخ باعث ساخت و تکامل سازها شدند. در هر قوم و فرهنگی، با توجه به شرایط محیط، زیست‌بومِ فرهنگی و ذائقۀ زیبایی‌شناسی، تکامل موسیقی و ساز به گونه‌ای متفاوت و گاهی مشابه‌ با دیگری رشد یافت.

زمانی که چند ساز با یکدیگر به اجرای موسیقی می‌پردازند، گروه‌نوازی و یا ارکستر را تشکیل می‌دهند که یک فرایند پیچیده و سازمان‌یافته است. در اجرای گروهی موسیقی، موارد بسیار مهمی مطرح می‌شود که در تکنوازی مطرح نیست. مواردی همچون هماهنگی کوک، ریتم، تمپو (سرعت اجرا)، شدتِ اجرا و هارمونی (شنیدن چند صدا به صورت همزمان) که اگر این موارد مورد توجه و بررسی قرار نگیرند، همنوازی ناهماهنگ و نامطلوب است.

در زمان حال، گروه‌های بسیار بزرگ و مطرحی در سراسر جهان در حال فعالیت‌ هستند که به زیبایی تمام موارد اعلام شده را رعایت می‌کنند و موسیقی‌هایی پیچیده و دارای جزئیات بالا تولید می‌کنند، اما در روزگاران نخستِ تاریخ موسیقی، همنوازی امری شگفت‌انگیز بود و نیاز به مهارت و دانشی داشت که برای آن زمان تحسین‌برانگیز به حساب می‌آمد. اینکه در آن زمان به دانش کوک، ریتم و متر دست ‌یافته‌باشند و توانسته‌باشند همنوازی چند ساز را تشکیل دهند، بسیار باارزش است.

«پیناس دلوگاز» و «هلن کانتور» از مؤسسه شرقی دانشگاه شیکاگو، مُهری استوانه‌ای را متعلق به هزارۀ چهارم قبل از میلاد پیدا کردند که در آن نقشِ قدیمی‌ترین گروه‌نوازی موسیقی جهان حک شده است. این دو باستان‌شناس در بین سال‌های ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۶ میلادی در تپۀ چغامیش نزدیک شهر دزفول در استان خوزستان از کشور ایران، این مُهر استوانه‌ای را کشف کردند. البته این مُهر کامل نیست و بخش‌هایی از آن نابود شده است. چیزی که از آن به‌جا مانده، تنها بخشی از یک تصویر است که در آن یک گروه موسیقی در حال همنوازی در یک مجلس نمایان شده‌است.

«تقی بینش» در کتاب «تاریخ مختصر موسیقی ایران» این مُهر را یکی از باارزش‌ترین کشفیات باستان‌شناسی معرفی می‌کند و دربارۀ آن می‌نویسد: «این مُهر در حقیقت کهن‌ترین همنوازی جهان را نشان می‌دهد. در این همنوازی که همگی بانوان هنرمند ایلامی به شمار می‌روند، نفر اول خواننده‌ای است که به رسم معمول آوازه‌خوانان دستِ راستش را زیر گوش گذاشته‌است و سنتی بودن این رسم را ثابت می‌کند».

دلوگاز و کانتور در مورد این مهر چنین گفتند که: «این نمونه‌های هنرِ تصویری با همۀ اهمیتی که از نظر حالت هنری و آگاهی ما به زندگی این دوران دارند، دارای ارزش‌هایی هستند بسی از این بالاتر و درست بگوییم سندِ نخستین دست‌آوردهای بشری هستند که ارزش جهانی داشتند. یکی از این نمونه‌ها، نخستین سندی است که بشر از موسیقی به عنوان شکلِ هنرِ سازمان‌یافته‌ دارد، این تصویر، یک گروه نوازنده را نشان می‌دهد که ارکستر‌های امروزی را مجسم می‌کند. روی این تصویر، چنگ بزرگی دیده‌می‌شود که پشت سر آن نیمرخ نوازنده‌ای زانو زده است. علاوه‌بر چنگ‌نواز، نفر دومی دیده‌ می‌شود که با دست‌های باز (جلو) چیزی نیم‌دایره، نشسته و طبل می‌نوازد. نوازندۀ سوم دو چیز شاخ مانند به دست گرفته‌است. ما در آغاز می‌پنداشتیم قاشقک باشد. ولی روی تکۀ دیگری به‌وضوح دیدیم که انتهای یکی از این شاخ‌ها به دهان نوازنده می‌رسد. جای تردید نیست که نوازنده، یک آلت موسیقی بادی که شاید بوق بوده،‌ می‌نوازد و نفر چهارمی که دستش را به گونه (صورت) برده، درست همان حالت آواز‌خوان را دارد که بعد‌ها در هنر مصر یافت‌شده و هنوز هم در خاورمیانه این حالت را می‌توان دید؛ بنابراین، در این تصویر با «ارکستری» روبه‌رو هستیم که دارای سازهای زهی، بادی و ضربی است و خواننده‌ای با آواز، آن‌ها را همراهی می‌کند. البته ارکستر گوشه‌ای از صحنه است. نوازندگان به جز طبل‌نواز، همگی به سمت راست برگشته‌اند. برابر آن‌ها مردی روی بالشتکی نشسته و میزی جلوی خود دارد که به رویش خوراکی‌ها و افشره چیده‌اند و خدمتکاری مشغول پذیرایی است. صحنه، نمایشگر ضیافتی است به همراه موسیقی. این ضیافت به آداب دینی بستگی داشته است...».

«محمدرضا آزاده‌فر» در کتاب «اطلاعات عمومی موسیقی» به توضیح در مورد این مُهر پرداخته است و آن را نگاره‌ای شگفت می‌نامد که از موسیقی پنجاه قرنِ پیشِ ایران داستان می‌گوید. «فریدون جنیدی» در کتاب «زمینۀ شناخت موسیقی ایرانی» معتقد است که سه مورد بسیار مهم را از این اثر می‌توان استنباط کرد: نخست اینکه مُهر نشان می‌دهد در سوی چپ بریدگی دارد و احتمالاً تعداد دیگری از اعضای ارکستر با سازهای دیگر بوده‌اند که شکسته و از بین رفته است. دوم آن که بعید به نظر می‌رسد این مراسم دینی باشد، زیرا بزرگ و امیری را در حال رامش نشان می‌دهد. سوم آن که آنچه روبه‌روی اوست «خوان» است که ایرانیان روی آن غذا و شراب می‌خورده‌اند و نوشیدن نیز پس از صرف غذا صورت می‌گرفته است. این بیت بارها در شاهنامه تکرار شده است: «چو نان خورده شد، خوان بیاراستند / می و رود و رامشگران خواستند». همچنین ایشان با توجه به این مُهر بیان می‌کنند که ساز چنگ، یک ساز ایرانی است.

ای‌کاش که این مُهر به‌صورت کامل و با تمام جزئیات کشف می‌شد تا اطلاعات بیشتری را از آن می‌توانست برداشت کرد، هرچند که به شکل کنونی هم گویای مطالب بسیاری است. جایگاه زنان در میان نوازندگان و مجالس در ایران باستان یکی از نکات مهمِ دیگری است که می‌توان به آن اشاره کرد. همچنین نوازندگان و امیر یا پادشاه در یک سطح و جایگاه نشسته‌اند که این نکته بسیار قابل‌توجه است. حضور خواننده در کنار نوازندگان، به پیوند دیرینۀ شعر و موسیقی در فرهنگ ایرانی دلالت دارد. همنوازی حداقل دو ساز ملودی‌نواز، می‌تواند گواه آن‌ باشد که در آن روزگار، ایرانیان به مفهوم کوک و هماهنگی آواها در موسیقی رسیده بودند.

در پایان با آگاهی از تاریخچۀ شش‌هزارسالۀ همنوازی و ارکستر در ایران، می‌توان آرزو کرد که در آیندۀ نه‌چندان دور، گروه‌های همنوازی و ارکستر ایرانی به جایگاه‌های برتر در جهان دست پیدا کنند.