از کــــتاب،رو برمـتاب

سید فواد توحیدی
سید فواد توحیدی

دبیر بخش موسیقی

اکثر ما مزقونچی‌ها، موسیقی را با کتاب شروع کردیم. کافی بود یک جلدش دستمان بیافتد سریعاً تبدیلش می‌کردیم به یک ساز کوبه‌ای و شیرین‌کاری و ریتم بود که از درودیوارش به زمین می‌ریخت.

بزرگان هم که می‌دیدند اندک استعدادی در سروصداهایمان داریم ما را می‌فرستادند دنبال یادگیری موسیقی. کلاس‌ها هم با کتاب آموزشی شروع می‌شد. در ادامه راه هم مجبور بودیم علاوه بر کتاب‌های آموزشی به کتاب‌های مرجع سرکی بزنیم و کمی سطح علمی خود را بالا بکشیم.

در هر صورت کتاب را انگار به بند ناف موسیقی‌دان‌ها بسته‌اند و تا ابد ما را بدان‌ نیاز است. در این میان، کار وقتی مشکل می‌شود که بخواهی اطلاعات و تجربیات موسیقایی خودت را در قالب اثری مکتوب ارائه بدهی. هرقدر اثر تو فاخر باشد و راهگشا چیزی از سختی‌های راه نمی‌کاهد. اول از همه اگر آقازاده نباشی باید دنبال اسپانسر بگردی که سخت نایاب است. اگر ناشری هم بفهمد که واقعاً کتابت می‌فروشد با منت چاپش می‌کند که یا ابداً در ازای آن چیزی دریافت نمی‌کنی یا مبلغی ناچیز به‌عنوان حق‌التألیف و چند دانه‌ای از کتاب خودت را پیشت می‌اندازند انگار که به نیازمندی کمک مالی می‌کنند! تازه اگر بخواهی ناشر مؤلف باشی و با پس‌انداز و زحمت سال‌های سال خودت کتابت را منتشر کنی مشکلاتت چند برابر می‌شود. رنجِ دنبال مجوز دویدن و مسائل مربوط به چاپ و هزینه‌های سرسام‌آور به یک طرف، عرضه کردن و در معرض دید مخاطبان گذاشتنش هم به یک طرف. متأسفانه خیلی از کتاب‌های خوب و درجه یک یا در انبارها خاک می‌خورند و یا در طبقه‌های کتابفروشی‌ها.

متأسفانه سال‌هاست که کتاب به‌عنوان شی‌ء تزیینی مورداستفاده قرار می‌گیرد و مشتاقان کتاب‌خوان هر روز کم و کم‌تر می‌شوند. بعضی‌ها هم به جای اینکه کتاب آن‌ها را بسازد خود دنبال کتاب سازی می‌روند و با تکیه بر سرمایۀ مالی خود و کمی اعتمادبه‌نفس کاذب، مطالبی را از جاهای مختلفی کپی می‌کنند و با پشت سر هم‌ کردن آن‌ها کتابی را با تیراژ بالا به بازار نشر روانه می‌کنند و نام خود را مؤلف می‌گذارند. هزار افسوس که کتاب در روزگار ما غریب و تنهاست و دل‌خوش به اندک مخاطب فرهیخته‌اش و البته کسانی که برحسب نیاز تحصیلی و کاری مجبورند سراغی از آن بگیرند. در عصر حاضر اکثر مردم تا سر در گوشی موبایلشان فرو می‌روند و اطلاعات را هرچند مخدوش و کذب از این وسیلۀ خوش‌رنگ و لعاب و همیشه در دسترس، کسب می‌کنند.

در این شمارۀ سرمشق مطالبی متنوع در ارتباط موسیقی و کتاب آماده شده است که امیدوارم مورد پسند مخاطبان واقع شود. ای‌کاش با این یار مهربان، مهربان باشیم.

یا حق

از دایــــره در دایره

سید فواد توحیدی
سید فواد توحیدی

دبیر بخش موسیقی

از دایــــره در دایره

گفت‌وگو با دکتر کیوان پهـــــلوان مولف و پژوهشگر موسیقی

***

دکتر کیوان پهلوان(زاده یک امرداد سال ۱۳۳۹ اهل الاشت سوادکوه) کارشناس زبان و ادبیات انگلیسی و دکترای فولکلور

زمینه فعالیت: ترجمه، تالیف، پژوهش در مردم‌شناسی، فولکلور و موسیقی نواحی، نوازندۀ سازهای ضربی، پژوهش پیرامون دف و دایره در گسترۀ ایران فرهنگی (ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، ارمنستان، گرجستان، ترکیه و اعراب همسایه و شمال آفریقا و اویغورستان چین) و انتشار کتابی با نام «دف و دایره در جهان ایرانی». تالیف آثار متعدد مکتوب در موضوع پژوهش موسیقی، فرهنگ عامه، تاریخ و آموزش زبان انگلیسی، انتشار آلبوم های متعدد پژوهش موسیقی و ترجمه تعدادی از آثار انگلیسی به فارسی.

از چه زمانی احساس کردید به موسیقی و خصوصاً پژوهش موسیقی علاقه دارید؟

من در سن شش هفت سالگی با در و دیوار و قابلمه و صندلی ریتم می‌گرفتم و بی‌قرارانه به دنبال ساز پوستی بودم. در ده سالگی کولیِ ساز‌فروشی دایره‌زنان از کنار خانه‌مان گذشت. من سراسیمه به بیرون دویدم و به ساز زدنش گوش کردم و قیمت سازش را پرسیدم. گفت: دو تومان.

خواهش کردم بایستد تا بروم و پول را بیاورم و دایره را بخرم. او ایستاد و رفتم و از پول پس‌اندازم ساز را خریدم. این ساز ده‌ها سال هم ساز و هم یار و مونسم بود. پوست قشنگ و صدای خوبی داشت و با خودش خاطره‌هایم را نیز ضبط و ثبت می‌کرد. همین‌جا بگذارید خاطره‌ای از شهر خودتان و مخاطبان سرمشق بگویم. در دهه هفتاد، سی و چند سال بعد از خرید اولین دایره‌ام برای تحقیق درباره دف و دایره کرمان به شهر شما آمدم. پیش از سفر خیلی‌ها به من گفته بودند کرمان دف و دایره ندارد و بیخود به آنجا سفر می‌کنی. از قبل نام شما را شنیده بودم و تماس گرفتم و با هم دیدار کردیم. شما در حین گفت‌وگو دف دستتان را که از قدیم به یادگار مانده بود و بسیار منحصربه‌فرد بود را با تقاضایم به من هدیه کردید و با آرامش تمام گفتید: من این ساز را حفظ کرده بودم تا شما بیایید و آن را ببرید!

این برخورد زیبا و پر از مهر شما، مرا دگرگون کرد و فکر نمی‌کنم هیچ‌گاه مهرتان از دلم بیرون برود.

جالب اینکه اگر کتاب مرا «دف و دایره در جهان ایرانی» را کسی بخواند متوجه می‌شود بخش کرمان کتاب، پرمطلب‌ترین و متنوع‌ترین و پرنوازنده‌ترین بخش آن است که تماماً از پژوهش‌ها و گردآوری‌های شماست و به من و کتاب هدیه شده است. وقتی در سال ۱۳۹۴ پس از ۲۲ سال کتاب به چاپ رسید و قرار شد که برای آن مراسم رونمایی ترتیب دهیم من از شما خواهش کردم که اگر به مراسم رونمایی به تهران نیایید به کودکمان که همان کتاب «دف و دایره» است کم‌لطفی کرده‌اید و مرا هم تنها گذاشته‌اید و شما با کمال میل و خوش‌رویی پذیرفتید و سخنرانی مبسوطی هم ایراد کردید که همیشه از شما سپاسگزارم.

این را هم برای مخاطبانتان بگویم که چه بر اولین دایره من و دفی که میراث دارش شما بودید، گذشت؟!

اواسط سال‌های ۱۳۸۰ بود که شما برای تکمیل موزه ساز در کرمان چه زحمت‌ها کشیدید و چه خون‌دل‌ها خوردید. همه سازهایی که شما و برادر و تعدادی از دوستان و هنرجوهایتان داشتید و خریده بودید را در موزه ساز به نمایش گذاشتید و خبرهای موزه را به من هم می‌دادید. من هم روزی گفتم می‌خواهم کل سازهای دف و دایره‌ای را که در ایران گردآوری کرده‌ام را به موزه اهدا کنم و شما لبخندزنان تأیید کردید. گویی می‌دانستید که دارم پاسخ همان محبت روز اول دیدار که ساز قدیمی و ارزشمند خودتان را به من اهدا کردید، می‌دهم. این بار هم ساز خودتان و هم اولین ساز خودم که در ده سالگی خریدم را به جایی اهدا کردم که نه دیگر دست شما برای نواختن می‌رسید و نه دست من. به موزه سازی انتقال یافت که قسمت زیادش حاصل زحمت‌های خود شما بود.

به هر حال با پیگیری شما روزی اتومبیلی از کرمان و از سازمان میراث فرهنگی آمد و حدود ۵۰ ساز دف و دایره که از ایران طی سال‌ها تحقیق گردآوری کرده بودم را به نمایندگان میراث فرهنگی کرمان دادم. تمام اتومبیلشان پر شد از دف و دایره. ساز من و ساز شما که برایم شاخص بود در میان دف و دایره‌ها گمنام، غریب و ناآشنا شده بودند! سازها همه رفتند کرمان به جایگاه همیشگی‌شان؛ زادگاهِ خود شما.

درود بر شما. این لطف شماست. کرمانی‌ها هیچ‌گاه مهر شما در اهدا مجموعه دف و دایره به موزه سازشناسی کرمان را فراموش نمی‌کنند. امیدوارم میراث فرهنگی بتواند این سازها را خوب حفظ کند. از دایره‌المعارف دف و دایره گفتید. انتشار این کتاب و به نوعی مرجع، چه بازخوردی در جامعه موسیقی کشور داشت؟

همان‌طور که گفتید کتاب «دف و دایره در جهان ایرانی» کتابی ست مرجع و قابل استفاده افرادی است که به دنبال موضوعات خاصی برای دانستن و تحقیق هستند، پس طبیعتاً نمی‌تواند خوانندگان عام داشته باشد. هرچند که پس از انتشار کتاب مصاحبه و خبردهی کافی در خبرگزاری‌ها پیرامون کتاب انجام شد و موسیقیدانان و علاقمندان سازِ دف و دایره از انتشار آن مطلع شدند.

دقیقاً. به نظر من خاصیت کتاب‌های مرجع این است که در موارد خاص مورد استفاده قرار بگیرند و برای افراد خاصی راهگشا و مفیدند. از این مسئله هم که بگذریم به نظر می‌رسد نسل امروز دغدغه‌های متفاوتی دارند و خیلی به حفظ داشته‌های فرهنگی تمایل ندارند. شما با نظر من موافق هستید؟

بله کاملاً موافقم و باید بگویم نه‌تنها به حفظ داشته‌های فرهنگی تمایلی ندارند؛ بلکه ما در جهان کنونی با افول تمدن مواجه هستیم.

آنچه وضعیت امروز جهان را از نیم قرن پیش تفکیک می‌‌کند، دو چیز است: نخست، نبود پرسشگری انتقادی در مورد شرایط موجود و این را ما در عدم وجود جنبش‌های اجتماعی مهم می‌بینیم. آخرین جنبش اجتماعی بزرگی که نتیجۀ اندیشۀ انتقادی اروپایی‌ بود، جنبش دانشجویان می ۱۹۶۸ است که می‌خواست یک انقلاب ارزشی به وجود بیاورد و جامعۀ فرانسه را تغییر دهد.

...

مهندسی صـــدا

مسعود نکویی
مسعود نکویی

آهنگ‌ساز، رهبر ارکستر و کر، پژوهشگر و نویسنده

مهندسی صـــدا

آشنایی با کتاب‌های آهنگسازی و مهندسی صداها در موسیقی

***

پیشگفتار:

در دو سه دهه اخیر کتاب‌های تخصصی بسیاری توسط موزیسین‌ها و غیرموزیسین‌ها ترجمه شده که برخی قابل استناد و برخی فاقد ویژگی‌های اصیل تخصصی موسیقی هستند. به‌عنوان مثال کتاب‌های متعددی از یک مترجم یا نویسنده به چاپ رسیده است که عملاً تلاش دانشجویان وی برای پروژه‌های درسی بوده و در برخی از کتاب‌ها به دلیل تعدد مترجمین آن در یک پروژه در فصل‌های مختلف، ناهماهنگی بسیاری در ادبیات بیانی و ساختاری مشاهده می‌شود و وقتی از این عزیزان پرسیده می‌شود که چرا دقت لازم صورت نگرفته است پاسخ مناسبی دریافت نمی‌شود. اگرچه همین تلاش و سعی و خطا هم قابل‌اعتنا است اما باید در نظر داشت که ترجمه نامناسب، هنرجویان را ناامید و گمراه می‌نماید ضمن اینکه در برخی از کتاب‌های جدید با جایگزینی بسیاری کلمات نامأنوس بجای واژگان کلیدی موسیقی، محتوا و مفهوم تحت‌الشعاع قرار گرفته. مفاهیم ازهم‌گسسته شده‌اند. در ادامه به معرفی و آشنایی برخی کتاب‌های آهنگسازی، ارکستراسیون، هارمونی و کنترپوان خواهیم پرداخت و در مورد آن‌ها قضاوت نخواهیم کرد. امیدواریم این منابع برای علاقمندان و هنرجویان علاقمند مفید واقع گردد.

کتاب‌های آهنگسازی و تنظیم موسیقی به‌عنوان کتاب‌های مهندسی موسیقی نیز شناخته می‌شوند، یعنی شما در آن‌ها موسیقی را مهندسی می‌کنید، طراحی می‌کنید یعنی بخشی از این کتاب‌ها به طراحی موسیقی با یک طیف یکدست می‌پردازد و فارغ از رنگ سازها و نوع صداها و بعضی از آن‌ها به ارکستراسیون می‌پردازد که رنگ صداها و جایگاهشان و گسترش آن را در نظر می‌گیرد برای اینکه بهتر متوجه بشویم ابتدا از کتاب‌های هارمونی و کنترپوان شروع می‌کنیم کتاب‌های هارمونی کتاب‌هایی هستند که به علم ترکیب اصوات و صداها می‌پردازند و این علم ترکیب شامل خطوطی هست که به‌صورت آوازی و سازی با هم ترکیب می‌شوند و این ترکیب در مجموع این صدای خوشایند را به‌صورت یک قطعه واحد به ما می‌دهد بعضی از کتاب‌ها مربوط به هارمونی هستند که علم ترکیب اصوات به‌صورت عمودی و ساختارشان را در قطعه به‌صورت آکوردهای پشت سرهم می‌بینند، برخی کتاب‌ها به مهارت‌های کنترپوان می‌پردازند، علمی که به حرکت بخش‌های دورنی در یک قطعه می‌پردازد و بیان می‌کند که هر نقش به‌تنهایی و مستقلاً چه خاصیتی دارد و در ترکیب صداهای دیگر چه اتفاقی برایش رقم می‌خورد. تعبیر آهنگسازی در ایران بیش از آنکه به مهارت‌ها و دانش تنظیم صداها به‌صورت عمودی و آکوردی بپردازد، به قابلیت‌ها و زیبایی‌های ملودی و آن هم به‌صورت ادبیات محور توجه دارد. این مسیر ملودیک گاهی ما را در وحدت قطعات و گروه نوازی دچار چالش می‌نماید و این موضوع جای بحث در گفتار دیگری دارد...

در ادامه به معرفی عناوین مختلفی از کتاب‌های حوزه‌های مهندسی ساختار موسیقی می‌پردازیم:

کتاب‌های آهنگسازی:

آهنگسازی به شیوه باخ (کنترپوان تنال)، آهنگسازی به شیوه کلاسیک، آموزش آهنگسازی (جان هوارد)، ملودی و شیوه ساختن آن (جولیو باس-مرتضی حنانه)، گام‌های گمشده (مرتضی حنانه)، اصول آهنگسازی (آرنولد شوءنبرگ)، فرهنگ آهنگسازی (علیرضا مشایخی) و ...

کتاب‌های هارمونی:

هارمونی هانری سارلی ترجمه مصطفی کمال پورتراب یکی از کتاب‌های بسیار ساده و کاربردی در زمینه هارمونی است که توسط انتشارات چنگ به چاپ رسیده است. کتاب‌های معتبر دیگر هارمونی همچون هارمونی والتر پیستون و همچنین هارمونی جامع کاربردی کامبیز روشن‌روان و بسیاری کتاب‌های هارمونی دیگر ازجمله هارمونی تحلیلی (پرویز منصوری)، هارمونی کاربردی (ریمسکی اُرساکُف)، کارکردهای هارمونی در قرن بیستم، هارمونی قرن بیستم نیز برای استفاده علاقمندان در دسترس قرار دارند.

کتاب‌های کنترپوان:

کنترپوان مُدال (مصطفی کامل پورتراب)، رساله کنترپوان (تئودور دوبوا)، کنترپوان (کروبینی)، کنترپوان والتر پیستون (هوشنگ کامکار)، کنترپوان مُدال (دیوید بویدن)، کنترپوان به زبان ساده (ال.استاکز) و...

کتاب‌های ارکستراسیون:

اصول ارکستراسیون (ریمسکی کُرساکُف)، ارکستراسیون (کِنت کنان)، رساله شارل کوکلن چهارجلدی (محسن الهامیان)، اصول سازبندی ارکستر (هکتور برلیوز، ریچارد اشتراوس) و...

کتاب‌های فرم در موسیقی:

فرم در موسیقی (رُی بِنِت)، فرمای موسیقی (آندره هودیه)، مبانی فرم و فرم‌های موسیقی برای موسیقی پاپ و جاز (رالف توروک)

کتاب‌های آنالیز در موسیقی:

نیروهای شکل‌پذیر در موسیقی، مفاهیم شنکر در آنالیز موسیقی تنال، مقدمه‌ای بر آنالیز موسیقی آتُنال، یک قرن موسیقی مدرن، فوگ و انوانسیون (جان ورال)، موسیقی مدرن (موریس لرو)، موسیقی کلاسیک در سده بیستم، رساله فوگ (آندره ژدالژ)، کالبدگشایی ژانرهای موسیقی و ...

پیشنهاد نگارنده:

پیشنهاد می‌شود هنرپژوهان و موزیسین‌های عزیز با تکیه بر آموخته‌های مبانی موسیقی و مهارت‌های نوازندگی و خوانندگی و کار تیمی و گروهی موسیقی، با آشنایی مفاهیم کاربردی یاد شده کارآمدی فعالیت موسیقی خود را افزایش دهند و از این ابزارهای فنی برای تحکیم ساختار موسیقی خود بهره‌مند شوند.

ضمن اینکه یادگیری مهارت‌ها و دانش هارمونی و کنترپوان و ارکستراسیون و آهنگسازی با تکیه بر دانش آن، آهنگسازان و هنرمندان جوان را به استانداردهای ساختاری موسیقی جهانی نزدیک می‌کند و امکان حضور و موفقیت آنان را در فستیوال‌های بین‌المللی و جهانی افزایش می‌دهد.

کتاب‌شناسی موسیقی

شهاب جعفری
شهاب جعفری

مدرس موسیقی و پژوهشگر هنر

کتاب‌شناسی موسیقی

ساختن یک کتاب‌شناسی فرایندی پردازشی است که پیش و بیش از هر چیز سرعت دسترسی به اطلاعات پراکنده و مشروح را افزایش داده و عمل جستجو را کوتاه می‌کند. پردازش مرتبۀ دوم اطلاعات که باعث آفرینش «اطلاعاتی دربارۀ اطلاعات» می‌شود. در این‌گونه پردازش، اولین موضوع مهم دسته‌بندی است. یک کتاب‌شناسی یا مرجع‌شناسی حتی اگر هیچ دادۀ توصیفی‌ای به همراه نداشته باشد با تقسیم اطلاعات اولیه به موضوعات مشخص، کاربرش را برای برگزیدن از میان اطلاعات درهم یاری می‌دهد.

تعاریف و کارکردها

کتاب‌شناسی یا معادل انگلیسی‌اش (Bibliography) ترکیبی است که در آن واژۀ Bible به معنای انجیل و مطلق کتاب مورد استفاده قرار می‌گیرد. استفاده‌ا‌ی شبیه آنچه در زبان فارسی در ترکیب «اهلِ کتاب» از واژۀ کتاب می‌شود که در اینجا مراد از آن «نوشتنی» و اثر مکتوب است؛ بنابراین کتاب‌شناسی‌ها به ثبت و دسته‌بندی آثار مکتوب دربارۀ یک موضوع خاص می‌پردازند. در زبان فارسی برای انواع اختصاصی‌تر کتاب‌شناسی (برای مثال فهرست و دسته‌بندی مقالات مربوط به یک موضوع) اصطلاح مقاله‌شناسی یا گاهی مرجع‌شناسی یا منبع‌شناسی نیز به کار رفته است که همگی بر کلی‌ یا جزئی‌تر شدن دایرۀ شمول موضوع دلالت دارند

کتاب‌شناسی و فهرست‌های وابسته، از عناصر شناختی (اطلاعاتی) مرتبۀ دوم است. نسبت کتاب‌شناسی به کتاب‌ها و جریان نشر را شاید بتوان به یکی از جنبه‌های رابطه‌ میان واژه‌نامه و زبان تشبیه کرد (آسان کردن جستجو). هرچند در واژه‌نامه‌ها معمولاً چندین معنی در مقابل یک مدخل قرار می‌گیرد (یعنی از دیدگاه ریاضی یک رابطۀ یک به چند) اما در مرجع‌شناسی یک مدخل (نام مرجع) ممکن است در مقابل چند توصیف یا قلم اطلاعاتی تکرار شود (یعنی رابطۀ چند به یک).

مؤلفه‌های یک کتاب‌شناسی

کاربر این نوع اطلاعات بیش از همه، کسانی هستند که به‌دنبال نوشته‌ها و مراجع مرتبط با موضوعی خاص، برای مطالعۀ دقیق‌تر می‌گردند. کمتر دیده شده کسی برای خواندن یک کتاب یا مقاله از سر تفنن زحمت مطالعۀ یک مرجع‌شناسی را بر خود هموار کند. پژوهش‌گران اعم از حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای، مهم‌ترین استفاده‌کنندگان این کتاب‌ها هستند؛ در نتیجه کیفیت این کتاب‌ها را باید بر اساس میزان برآورده کردن نیازهای پژوهشی سنجید. از دیدگاه این دسته از استفاده‌کنندگان اولین نیاز، دقت و شفافیت در روش‌های تقسیم‌بندی و نوشتاری است. به همین دلیل در ابتدای کتاب‌شناسی‌های معتبر نوشته‌ای دربارۀ این روش‌ها و مستندات‌شان موجود است. غیر از تقسیم‌بندی، هر قلم اطلاعاتی یا مدخل نیز خود حاوی اطلاعات است؛ برای مثال: آوردن تنها نام کتاب، با آوردن نام کتاب و نویسنده متفاوت است؛ نمونۀ دوم اطلاعات بیشتری را منتقل می‌کند. ضمن این‌که این یکی از عناصر متمایز کننده میان کتاب‌شناسی‌های مختلف است، ترتیب نوشته شدن این اقلام هم برای خوانندۀ دقیق، حاوی اطلاعات است. برای مثال: نام کتاب، نام نویسنده، تاریخ نشر با تاریخ نشر، نام نویسنده، نام کتاب؛ از این دیدگاه متفاوت است که دومی اهمیت بیشتری برای کارهای جدیدتر قائل شده اما اولی اهمیت بیشتری به شناخت نویسنده داده است.

با وجود آوردن عنوان و تقسیم‌بندی موضوعی، خوانندۀ پژوهش‌گر گاه نیازمند است بیشتر بداند، چراکه بسیاری از اوقات عنوان، گویای تمامی بار اطلاعات یک مقاله یا کتاب نیست. همچنین تقسیم‌بندی موضوعی هرچقدر هم دقیق باشد نمی‌تواند خواننده را کاملاً راهنمایی کند که در مقاله چه چیزی خواهد یافت. به همین دلیل توصیف و چکیده‌نویسی یا به عبارت دیگر کتاب‌شناسی توصیفی ضرورت می‌یابد. اولین مسئله‌ای که کتاب‌شناسی‌های توصیفی را از یکدیگر متمایز می‌کند روش چکیده‌نویسی است؛ زیرا یک چکیدۀ خوب می‌تواند ضمن فشرده بودن، اطلاعات زیادی را منتقل کند. از این دیدگاه هر چه اطلاعات منتقل شده نسبت به طول چکیدۀ نوشته شده (تعداد کلمات) بیشتر باشد کارآیی بیشتر است. در فهرست‌نویسی از مراجع (به‌ویژه مقالات) علمی این مشکل کمتر دیده می‌شود چون که چکیدۀ مقاله یا پژوهش بخش جدا نشدنی آن است؛ بدیهی است که می‌توان (اگر اندازه‌ اجازه می‌دهد) آن را بدون تغییر چاپ کرد و در غیر این صورت مبدأ کار قرار داد؛ اما در ایران حتی مجلات تخصصی موسیقی (غیر پژوهشی) نیز چکیدۀ مقالات را چاپ نمی‌کنند که بتوان از آن استفاده کرد؛ بنابراین چکیده‌نویسی را باید مؤلف کتاب‌شناسی انجام دهد از همین رو انتخاب زبان هم از عناصر مهم بوده و نتیجۀ کار باز هم متمایز کننده‌ است.

پس از یک بار فهرست کردن تمامی مراجع، مسئلۀ فهرست‌کردن ضربدری پیش می‌آید. به لحاظ این‌که مقالات (و بیش از آن کتاب‌ها) تنها به یک موضوع نمی‌پردازند، گاه لازم است اطلاعات مربوط به یک مدخل در چند جای دیگر هم بیاید. تشخیص این نکته که این تکرار اطلاعات در کجا و در مورد کدام مدخل‌ها صورت بگیرد، نکتۀ دیگری است که به‌عنوان وجه تمایز میان کتاب‌شناسی‌های مختلف می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد.

پژوهندگان معمولاً با اطلاعات اولیه به دنبال مراجع می‌گردند. به‌اصطلاح گفته می‌شود جستجوی‌شان جستجوی کور نیست؛ به همین علت لازم است که فهرست‌های دیگری هم جدا از فهرست اصلی تشکیل شود که از زوایای دیگر اطلاعات را نگاه کرده باشد. برای مثال گاه پژوهش‌گری به دنبال نام خاصی است و هر چه دربارۀ او یا نوشتۀ او باشد ممکن است هدف تحقیق‌اش قرار گیرد. برای چنین فردی فهرست راهنمای نام‌ها از فهرست اصلی مهم‌تر می‌شود. در صورتی که فهرست دوم (نام‌ها) موجود نباشد او باید بگردد و تمامی مراجع مرتبط با نام مورد نظرش را خود بیابد (عملاً آن فهرست را برای دست‌کم یک مدخل تشکیل دهد). این به شرطی است که اطلاعات مربوط به آن نام در مدخل‌ها موجود باشد (اطلاعات ممکن است داخل مقاله یا کتاب پنهان شده باشد). فهرست‌های راهنما یا آن‌گونه که در کار مرجع‌شناسی و کتاب‌داری معروف است؛ «نمایه‌ها»، از دیگر است هستند که می‌تواند این نوع کتاب‌ها را از یکدیگر متمایز کند.

از آن جا که آثار مکتوب منتشر شده در یک حوزۀ خاص شکل‌های متفاوتی دارد بنابراین پرداختن یا نپرداختن به یکی یا چند تا از این شکل‌های مختلف وجه تمایز دیگری میان کتاب‌شناسی‌های متعدد به وجود می‌آورد. مقالات پیایند‌ها، کتاب‌های چاپ شده، پژوهش‌های درسی (پایان‌نامه‌ها) و بروشور برنامه‌های رسمی و غیررسمی نمونه‌هایی از آثار مکتوب مختلفی است که می‌تواند هدف یک کتاب‌شناسی قرار گیرد. این‌که یک کتاب‌شناسی کدام‌ گروه از این آثار مکتوب را شامل گردد، برای خواننده تعیین کننده است. برای مثال یک کتاب‌شناسی ممکن است تنها به مقالات چاپ شده در پیایندها بپردازد، در این میان این‌که به کدام پیایندها پرداخته و دلایل این انتخاب، برای پژوهش‌گری که می‌خواهد از این کتاب استفاده کند اهمیت می‌یابد. از سوی دیگر کتاب‌شناسی می‌تواند محدود به دورۀ زمانی، جغرافیا و/یا زبانی خاص باشد. در این موارد هم محدودیت اعمال شده کار جستجوگران را ساده خواهد کرد.

بنا بر آنچه گفته شد بررسی یک کتاب‌شناسی یا مقایسۀ چند کتاب‌شناسی با یکدیگر را می‌توان بر اساس ۷ مؤلفۀ متفاوت انجام داد:

۱- روش یا استاندارد دسته‌بندی

۲- روش نوشتن اطلاعات یک مرجع

۳- شیوۀ توصیف یا چکیده‌نویسی (اگر وجود دارد)

۴- نوع تکرار اطلاعات یا (از دیدگاه نظریۀ اطلاعات؛ افزونگی) (۱) و (۲)

۵- نمایه‌ها

۶- عوامل محدود کننده (محدودۀ تاریخی، جغرافیایی و …)

۷- چگونگی انتخاب (و گاهی ارزش‌گذاری) منابع برای بازبینی و استخراج اطلاعات (۳)

سنجیدن همگی این مؤلفه‌ها ممکن است در یک مرجع‌شناسی ممکن (حتی لازم) نباشد، اما در ادامه سعی شده پنج کتاب‌شناسی موسیقی چاپ شده در ایران بررسی و بر اساس این مؤلفه‌ها با یکدیگر مقایسه شود.

تاریخچه کتاب‌شناسی موسیقی در ایران

چاپ نوشته‌هایی برای شناخت مراجع تخصصی موسیقی در ایران تاریخ طولانی ندارد. اولین مقالۀ مستقل از این دست در فروردین ۱۳۴۲ با عنوان «تألیفات بزرگ در موسیقی ایران» تألیف ساسان سپنتا و بعدی در خرداد ۱۳۴۵ (۴) با عنوان «کتاب‌های خطی درباره موسیقی در کتابخانه مدرسه عالی سپهسالار و کتابخانه مجلس شورای ملی» تألیف «منوچهر باستانی» است که به ترتیب در شمارۀ ۱ دورۀ ۱۱ مجلۀ ‌«موزیک ایران» و ۱۰۴ و ۱۰۵ مجلۀ «موسیقی» به چاپ رسید. همچنین اولین اثر چاپ شده در این مورد کتاب محمدتقی دانش‌پژوه است که دربارۀ تعدادی از نسخ خطی مربوط به موسیقی ایران (فارسی-عربی) (قبلاً بخش‌هایی از آن به شکل مقاله نیز منتشر شده بود) در کتاب‌خانه‌های جهان در سال ۱۳۵۵ منتشر شد.

به احتمال زیاد، تعداد نوشته‌های موسیقی با وجود افزایش چشم‌گیر بعد از مشروطه و فراگیر شدن مطبوعات هنوز آن‌قدر زیاد نبوده که نیاز به تألیف کتاب‌شناسی موسیقی احساس شود. شاید هم روش‌های تحقیق یا فعالیت‌های پژوهشی انجام شده در آن سال‌ها و نحوۀ استفاده از مستندات و ارجاعات به‌گونه‌ای نبوده که پژوهش‌گران احساس نیاز کنند (۵).

نگاهی به نشریات تخصصی این دوره نشان از افزایش نوشته‌های مربوط به شناخت مراجع (البته بیشتر دربارۀ نمونه‌های خطی) دارد (۶). افزایشی که در پایان یک دورۀ تقریباً ده ساله بالاخره در سال ۱۳۵۵ منجر به انتشار اولین کتابِ کتاب‌شناسی موسیقی امروزی تألیف «ویدا مشایخی» شد.

کتاب‌شناسی‌های موجود

تا کنون ۵ عنوان کتاب کتاب‌شناسی موسیقی به زبان فارسی چاپ شده، که به ترتیب سال انتشار عبارت است از: [۱] «کتاب‌شناسی موسیقی» تألیف ویدا مشایخی ۱۳۵۵ «مرکز اسناد فرهنگی آسیا»، [۲] «کتاب‌شناسی موسیقی» تألیف «محمدحسین درافشان» ۱۳۸۲ «مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما»، [۳] «کتاب‌شناسی موسیقی (۱۳۸۱-۱۲۸۱)» تألیف «مهتاب خرمشاهی» ۱۳۸۳ «سرود»، [۴] «کتاب‌شناسی موسیقی در ایران» تألیف «سیمین حلالی» ۱۳۸۴ «ماهور» و [۵] «کتاب‌شناسی و مقاله‌شناسی موسیقی ایران به طریق توصیفی» تألیف «سید علی‌رضا میرعلی‌نقی» ۱۳۸۶ «مرکز موسیقی حوزه هنری» (۷). شاید اولین نکته‌ای که در همان نظر اول توجه را جلب می‌کند فاصلۀ تقریباً سی ساله میان اولی و بقیۀ کتاب‌شناسی‌های موجود است. این شکاف که برای اهل موسیقی در ایران ناشناخته نیست در دیگر عرصه‌های موسیقی نیز (البته با طول مدت کمتر) اتفاق افتاده. نکتۀ دیگری که می‌توان به آن توجه کرد ناشران این آثار است؛ در سال ۱۳۵۵ تنها «مرکز اسناد فرهنگی آسیا» که یک موسسۀ بین‌المللی با کمک دولت بود، دست به چنین کاری زد اما امروز نیمی از عناوین، چاپ ناشران خصوصی است. نکتۀ دیگر این‌که سه تا از چهار نمونۀ جدید ([۲][۳][۴]) تقریباً در یک زمان و بدون اطلاع از کار یکدیگر شروع به کار کرده‌ و بعضی در مقدمه، نبودن چنین کتاب‌شناسی را دلیل کار خود اعلام کرده‌اند. این موضوع وضعیت متناقضی را به وجود آورده است برای مثال جمع‌آوری اطلاعات [۴] در آبان ۱۳۸۲ شروع شد و [۲] نیز در همان سال منتشر شده است؛ تنها بی‌اطلاعی نویسندۀ [۴] از چاپ [۲] می‌تواند نوشتۀ او در مقدمه را توجیه کند.

[۲] و [۴] تنها به کتاب‌های منتشر شده پرداخته‌ و بقیه علاوه بر فهرست کتاب‌ها، مقالات منتشر شده را نیز مورد توجه قرار داده‌اند. در این میان تنها [۴] فهرست پایان‌نامه‌های دانشگاهی را نیز مورد توجه قرار داده است (۸). از دیدگاه دسته‌بندی [۲] و [۳] منابع را دسته‌بندی نکرده و بر اساس حروف الفبا (با کلید عنوان مقاله) مرتب کرده‌اند. [۱] با توجه به این‌که مؤلف‌اش متخصص کتاب‌داری بوده، از میان روش‌های موجود (با کمک استادان راهنما) روش کتاب‌خانۀ کنگرۀ ایالات‌متحدۀ آمریکا را به دلیل این‌که این روش می‌تواند «کلیۀ شاخه‌ها را در خود جا دهد» برگزیده و با «تغییرات کوچکی» آن را اساس رده‌بندی کتاب قرار داده است. [۵] ترکیبی از روش دهدهی دیوئی و کتاب‌خانۀ کنگره استفاده کرده و این همان «سیستم استانداردی [است] که در طبقه‌بندی مدخل‌های کتاب‌شناسی موسیقی (منظور [۱] است) به کار رفته» است. با توجه به این‌که در هر دو این نوشته‌ها «عبدالحسین آذرنگ» راهنما بوده، این شباهت زیاد دور از ذهن نیست. هیچ‌کدام از دو منبع گفته شده به‌وضوح اشاره نکرده‌اند که تغییراتی که در این روش‌های استاندارد داده‌اند چه بوده است تنها [۵] اشاره‌ای کوتاه به برخی از تغییرات در زیر عنوان‌ها کرده؛ مثلاً افزوده شدن «احکام فقهی و موسیقی» که در دورۀ تدوین [۱] کمتر نوشته‌ای دربارۀ آن وجود داشت یا اگر بود بازبینی نگردید. در [۴] ضمن این‌که به روش دسته‌بندی اشاره‌ای نیست بررسی محتوا و نیز اشارۀ مؤلف به بهره‌گیری از [۱]، نشان می‌دهد که این منبع نیز تقریباً همان روش را برگزیده است. در مورد استاندارد پایان‌نامه‌ها موضوع مبهم است چراکه در [۱] پایان‌نامه‌ها مورد بررسی قرار نگرفته‌ و روش‌های معمول بین‌المللی نیز باید بر اساس سازمان دانشگاهی ایران اصلاح شود.

روش نوشتن اطلاعات مراجع (و اقلام اطلاعاتی که در این بخش ارائه می‌شود) در [۱]، [۴] و [۵] با تفاوت‌های کوچکی شبیه هم است، برای مثال روش مدخل نویسی برای کتاب در

[۱] نویسندۀ کتاب: عنوان کتاب. مترجم. محل نشر، نشر (منظور ناشر است)، تاریخ نشر، شمارۀ صفحه‌ها

[۲] عنوان کتاب، نام نویسنده (نویسندگان)، نام برگردان کننده، محل نشر (م)، ناشر (ن)، صفحه شمار (ص)، موضوع، کتاب‌خانه

[۴] نام پدیدآور (نویسنده، گردآورنده و …). نام کتاب. جای نشر: ناشر، تاریخ نشر، صفحات

[۵] نام مؤلف. نام کتاب. محل نشر، ناشر، زمان نشر، تعداد صفحات، مشخصات دیگر

چنین است. همان‌طور که در مثال‌های بالا دیده می‌شود تفاوت‌های کوچکی در اطلاعات و شیوۀ نوشتار هر یک از مدخل‌ها وجود دارد که علت آن تفاوت دیدگاه هر یک از مؤلفین و در مورد فرق‌های [۱] با بقیه تفاوت منابع قابل‌دسترسی در زمان تدوین است. مؤلفان [۲] و [۳] که احتمالاً کمتر با روش‌های نوشتن کتاب‌شناسی آشنا بوده‌ و بر خلاف بقیه [۱] را هم سرمشق قرار نداده‌اند، مشخصات را با همان شکلی که در شناسنامۀ کتاب موجود است (حتی در قالب نوشتاری نیز [۳] از همین روش پیروی کرده است) آورده‌اند. در این میان [۳] قیمت کتاب‌ها را نیز به اطلاعات مدخل‌ها افزوده؛ همین نکته نشان می‌دهد که نگارندۀ [۳] احتمالاً قصد نوشتن کتاب‌شناسی عمومی‌ کاربردی‌تر (از دید خوانندۀ عام) داشته یا این‌که کمتر با کار تدوین کتاب‌شناسی آشنا بوده است. [۲] نیز نام کتاب‌خانه‌ای که کتاب را در آن یافته و موضوع (البته مشخص نیست موضوع را خود استنباط کرده یا …؟) را به‌عنوان اطلاعات اضافی در مدخل آورده است.

از بین این ۵ کتاب‌شناسی [۳] و [۵] حاوی توصیف‌هایی است، از محتویات مقاله یا کتاب معرفی شده. در [۳] اشاره شده که توصیف‌ها از روی «منابعی که توسط ناشر یا مؤلف در مقدمۀ کتاب آورده شده و یا در کتاب‌نامه‌های وزارت ارشاد وجود داشته» نوشته شده. با وجود این گاه در این توصیف‌ها اشاراتی وجود دارد دال بر آن که، نویسنده آن را افزوده است. این نوشته‌ها بیشتر در تأیید منابع است؛ برای مثال: در [۳] ص ۱۷۶، در توصیف «شعر و موسیقی و ساز و ادبیات فارسی» آمده «این کتاب از مهم‌ترین منابع تحقیقی در مورد موسیقی ایرانی است» این گفته که معلوم نیست بر چه پایه‌ای قرار دارد حتی اگر هم درست باشد اعتبار و بی‌طرفی یک کتاب‌شناسی را مخدوش می‌کند. یا در نمونۀ دیگری در [۳] ص ۱۷۳ نوشته شده: «اطلاعات جامعی در مورد این کتاب و موضوع شانزده مقالۀ موسیقی به دست نیامد» این جمله‌ها که در توضیح کتابی به نام «شانزده مقاله موسیقی» آمده این سؤال را به ذهن می‌آورد که: پس اطلاعات این مدخل از کجا آمده است؟ اگر از منبع دیگری نقل شده چرا اشاره‌ای به آن نیست؟ و اگرنه… در همین مورد در مقدمه نیز جملۀ جالب‌توجهی هست: «برای کتاب‌هایی که به هیچ عنوان قابل دسترسی نبوده یا فاقد شناسنامۀ کامل بوده‌اند (عموماً کتاب‌های منتشر شده قبل از ۱۳۶۰) توضیحی نوشته نشده و با همان مشخصاتی که در دسترس بوده درج گردیده‌اند» احتمالاً اطلاعات کتاب‌هایی که به هیچ عنوان در دسترس نبوده‌اند از منابع دیگری که به هیچ عنوان نام برده نشده‌اند نقل شده است! در [۵] اندازه‌ و زبان منبعی که قرار بوده توصیف شود در نظر گرفته شده و سعی شده تا حدودی هم یکدستی زبان توصیفی کتاب حفظ شود. با توجه به این‌که در [۵] بعضی مدخل‌ها در جاهای مختلف تکرار شده، چنان‌که نویسنده نیز در «مقدمۀ مؤلف» می‌نویسد، توصیف هر یک متفاوت است. این عمل ضمن این‌که به نویسنده فرصت می‌دهد تا توصیف هر مدخل را متناسب با رده‌بندی‌اش انتخاب کند اطلاعات بیشتری نیز از یک منبع به خواننده منتقل می‌سازد. برای مقایسه‌ میان توصیف‌های این دو کتاب مثال زیر می‌تواند کمک کند:

تاریخ تحول ضبط موسیقی در ایران؛ [۵] «تاریخچه ضبط صدا و دستگاه‌های آن در ایران. دو دوره ضبط صفحات ایرانی و مشخصات آثار ضبط شده. فهرست مشخصات تعدادی از صفحات ایرانیو مختصر شرح‌حال هنرمندان مربوط. تاریخچه ضبط صدا روی فیلم، رادیو، تلگراف و بیسیم در ایران. شرح بازیافت آثار صوتی قدیم توسط تمهیدات فنی ویژۀ مؤلف. روش‌های حفظ و نگهداری و استفادۀ صحیح از وسایل صوتی» [۳] «مجموعه حاضر گزارشی است درباره شیوه‌ها و تمهیدات و ضبط و پخش صدا که در آن سیر تکاملی ضبط موسیقی در ایران به‌تدریج از زمان ساخت فوندگراف آغاز می‌شود، سپس با اولین ضبط آثار تاریخ موسیقی ایران، سیر تحول صفحه گرامافون و صداگذاری فیلم ناطق ادامه می‌یابد. مباحث دیگر کتاب درباره ضبط موسیقی، مربوط به اختراع رادیو و تلویزیون، صفحه ریز شیار، ضبط استریو، نوار کاست و سرانجام آخرین ابتکار در کار ضبط صدا و ساخته شدن دیسک فشرده (CD) است. در این اثر همچنین شرح‌حال بعضی از چهره‌های برجسته موسیقی ایران و نحوه حفظ نگهداری از وسایل صوتی به‌تفصیل بیان شده است.» از مقایسۀ این دو نوشته کاملاً مشخص است که [۳] بیانی عمومی‌تر، نزدیک‌تر به روایت و کم‌دقت (به واژۀ فوندگراف که به جای فونوگراف آمده توجه کنید) دارد و [۵] بیشتر برای استفادۀ اهل پژوهش فراهم شده است.

نمایۀ نام پدیدآورندگان، نام کتاب‌ها (و مقالات) در هر ۵ کتاب دیده می‌شود. [۴] نمایۀ موضوعی و نمایۀ آثار (آلبوم‌ها، اپراها، باله‌ها و …) را افزون بر این‌ها دارد و پدیدآورندگان نیز در نمایۀ کلی نام‌ها فهرست شده است. نویسندۀ [۳] فهرست جداگانه‌ای برای ناشران تهیه کرده است. در [۱] نام نویسندگان از نام کسانی که دربارۀ آن‌ها چیزی نوشته شده جدا و با عنوان «فهرست نام کسان» چاپ شده. همچنین فهرستی تحت عنوان «فهرست تحلیلی» در [۱] آمده که صرف‌نظر از نام‌اش به فهرست موضوعی شبیه است.

در تمامی این ۵ کتاب محدودیت تاریخی اعمال شده مربوط به زمان شروع مطالعه است؛ برای مثال [۳] با تاریخ انتشار ۱۳۸۳، منابع را تا سال ۱۳۸۱ بررسی کرده که منطقی به نظر می‌رسد؛ اما از این بین [۴] متمایز است چراکه با این استدلال که [۱] آثار نوشتاری دربارۀ موسیقی را تا سال ۱۳۵۳ مطالعه کرده کار خود را با بررسی منابع از سال ۱۳۵۴ به بعد شروع کرده است (۹). آثار فهرست شده در همگی این کتاب‌ها محدود به زبان فارسی است و آثار چاپ شده به دیگر زبان‌ها در مورد موسیقی ایران را در برنمی‌گیرد. همین‌طور نمونه‌ای هم در هیچ‌یک دیده نشد که کتاب یا مقاله‌ای به زبان فارسی و چاپ خارج از ایران فهرست شده باشد.

نحوۀ جمع‌آوری اطلاعات در این ۵ کتاب‌شناسی متفاوت است. [۲] و [۴] کتاب‌خانه‌ها را برای یافتن اطلاعات مربوط به کتاب‌ها جستجو کرده‌اند. نام این کتاب‌خانه‌ها در ابتدای هر یک از این دو منبع آمده. نگاهی گذرا به این دو فهرست نشان می‌دهد که [۲] با توجه به این‌که ناشرش «مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما» بوده است به تعدادی از کتاب‌خانه‌های منسوب به مدرسان حوزۀ علمیه نیز دسترسی داشته که در [۴] به چشم نمی‌خورد؛ ازجمله کتاب‌خانه‌های «آیت‌الله مرعشی»، «آیت‌الله سیستانی»، «آیت‌الله گلپایگانی» و «فیضیه»، به همین دلیل ممکن است منابعی که مسائل فقهی مرتبط با موسیقی را دنبال می‌کنند، در [۲] بیشتر دیده شود. در [۱] اشاره‌ای به این‌که اطلاعات در کجا تهیه شده نیست بلکه فهرستی از نشریاتی که مورد بازبینی قرار گرفته چاپ شده است. این فهرست در [۴] جزو نمایه‌ها و با عنوان «نمایۀ نشریات» آورده شده. در [۳] و [۵] اطلاعی در این باره به چشم نمی‌خورد.

[۴] و [۵] در توضیح معیار انتخاب میان انبوه منابع قابل بررسی نوشته‌ای از ایرج افشار را نقل کرده‌اند که وی در مقدمۀ جلد چهارم کتاب «فهرست مقالات فارسی» (۱۰) نوشته است: «در تدوین این فهرست هیچ نوع تمییزی را بین مقالات جایز ندانسته‌ام یعنی آن‌ها را سبک سنگین نکرده‌ام. این کار محقق و مصنف صاحب تشخیص است که مقالات محققانه و عمیق را با طبع سلیم و بینش انتقادی از نوشته‌های پست جدا سازد. فهرست‌نگار را با نیک و بد نوشته‌ها کاری نیست، نخواسته‌ام این فهرست جنبۀ گزیده و انتقادی داشته باشد.» (۱۱) و بدین ترتیب مدعی شده‌اند که صافی‌ای را برای برگزیدن مقالات اعمال نکرده‌اند الا مرتبط بودن با موضوع موسیقی. در [۱] اشاره‌ای به این موضوع شده که نگارنده با «بررسی دقیق‌تر و نظرخواهی از صاحب‌نظران» سعی کرده «تا آن‌هایی [نشریاتی] را که از جهاتی ارتباط کمتری با زمینۀ شناخت کار داشته‌اند از این مجموعه حذف کنم» بنابراین ۲۲ نشریۀ باقی مانده را که در نهایت مورد بررسی قرار گرفته، نوعی فرایند گزینشی معین ساخته که معیارهای گزینش و گزینش‌کنندگان‌اش (همان صاحب‌نظران) در متن مشخص نشده است. در [۲] و [۳] نیز اشاره‌ای به معیار گزینش نیست، البته با توجه به این‌که در این‌ها تنها فهرست نام کتاب‌ها آمده چنین گزینشی کمتر لازم بوده است (۱۲).

بررسی مؤلفه‌های هفت‌گانه نشان می‌دهد که ضمن این‌که چاپ چنین کتاب‌هایی برای استفادۀ پژوهش‌گران ایرانی ضروری است، دقت بیشتری در فرآوری آن‌ها لازم می‌شود چراکه این آثار قرار است تا سال‌ها پژوهش‌گران را برای یافتن مدارک مورد نیازشان راهنمایی کند و هر اشتباه در چنین فهرست‌هایی می‌تواند به‌عنوان سندی صحیح به گروهی از پژوهش‌های بعدی سرایت کرده یا مدت‌ها وقت پژوهش‌گران را برای مقابله و تصحیح اشتباه تلف سازد.

هر کتاب‌شناسی درست از همان لحظۀ چاپ (یا شاید پایان دورۀ مطالعه) کتابی کهنه به شمار می‌رود، چون جریان نشر از حرکت بازنمی‌ایستد و به حرکت خود ادامه می‌دهد، به همین دلیل انتشار چنین آثاری بر روی رسانه‌های ذخیره‌سازی رایانه‌ای و به شکل بانک اطلاعاتی علاوه بر این‌که امکانات جستجو را افزایش می‌دهد موجب می‌شود تا به‌راحتی بتوان هر از چند گاهی منابع تازه را به آن افزود و این نقص را برطرف کرد؛ این چیزی است که تا کنون مورد توجه ناشران این‌گونه آثار قرار نگرفته است.

پی‌نوشت

۱- Redundancy.

۲- البته پرداختن به این موضوع که از مباحث پیچیدۀ نظریۀ اطلاعات است، چندان هم ساده نیست و استخراج آن برای یک کتاب‌شناسی مستلزم محاسبات آماری و پردازش داده‌های بسیاری است. این بحث برای کتاب‌شناسی‌ای که بخواهد بر یک رسانۀ رایانه‌ای منتشر شود اهمیت حیاتی دارد.

۳- این قسمت بیشتر زمانی که انتخاب پیایندها برای بازبینی مقالات مورد نظر است اهمیت می‌یابد.

۴- هرچند بین این دو مقاله هم در چند کتاب‌شناسی کلی، بخش‌هایی به موسیقی اختصاص یافته بود (برای مثال کتاب‌شناسی گیلان: ۱۳۴۲) اما این اولین نوشته‌ای است که به طور مستقل و منحصراً دربارۀ آثار موسیقی نوشته شده است.

۵- فرضیۀ اخیر احتمال بیشتری دارد. یک بررسی اجمالی و سطحی نشریات تخصصی آن دوره نشان می‌دهد اعتبار اسنادی و ثبت منابع در مقالات چندان جدی گرفته نمی‌شده. به نظر می‌رسد در مورد کتاب‌ها وضع کمی بهتر بوده اما با وجود تعداد اندک نویسندگان آگاه، نیاز به چاپ چنین کتاب‌هایی احساس نمی‌شده است.

۶- با توجه به این‌که تا پیش از دهۀ چهل شمسی هیچ اطلاعی از چاپ چنین کتاب‌شناسی‌هایی در دست نیست، تألیف بیش از ۱۵ عنوان مقاله یا بخش‌هایی از کتاب‌شناسی‌های دیگر دربارۀ موسیقی افزایش چشم‌گیری محسوب می‌شود.

۷- برای جلوگیری از تکرار نام‌ها در ادامۀ متن برای اشاره به هر یک از این عنوان‌ها از شماره‌‌ای که درون [] قرار گرفته استفاده می‌شود.

۸- منبع [۵] به نوشتۀ مؤلف اولین جلد از یک مجموعۀ پنج جلدی است، بنابراین ممکن است برخی از نکاتی که در اینجا به آن اشاره می‌شود در جلدهای آینده بیاید.

۹- در [۵] اشاره‌ای به این موضوع هست که: «بسیاری از مطالب و مقالاتی که به هر علت در کتاب‌شناسی موسیقی (منظور [۱] است) تألیف خانم ویدا مشایخی دیده نمی‌شد، شناسایی و برگه‌نویسی شد.» شاید به دلیل برخورد با همین مطالب است که میرعلی‌نقی با وجود آگاهی از [۱] تصمیم گرفت دوباره دورۀ مورد بررسی [۱] را نیز در کار خود بیاورد.

۱۰- اطلاعات مربوط به این کتاب بدون تغییر از [۴] ص ۱۰ نقل شده است.

۱۱- لازم است آثار و افراد تأثیرگذار در حوزۀ فرهنگ که کارشان حتی پس از ۳۰ سال نیز سرمشق دیگران قرار می‌گیرد، یادآوری شود؛ که از یک‌سو ارزش‌های چنین افرادی را نشان می‌دهد و از سوی دیگر کمبود تعداد و پراکندگی‌شان را به رخ می‌کشد. نمونۀ دیگر در همین مورد راهنمایی عبدالحسین آذرنگ است در قدیمی‌ترین و جدید‌ترین کتاب‌شناسی چاپ شده یعنی [۱] و ۵].

۱۲- در [۲] و [۳] که تقریباً هم‌زمان نوشته شده‌ است تفاوت‌هایی به چشم می‌خورد که می‌توان آن را به‌نوعی گزینش (به‌خصوص در]۲([نسبت داد.

مطــالعه مسئولیت اجـتماعی

رامتین ارجمند
رامتین ارجمند
مطــالعه مسئولیت اجـتماعی

نیاز به آگاهی همواره احساس می‌شود

***

عدم بررسی و تحلیل کتاب‌های موجود در حیطۀ موسیقی و گاهی داشتن نگاه‌های سلیقه‌ای در تدریس سبب می‌شود نتوان تصمیم‌گیری درخوری برای استفاده از منابع آموزشی داشت و این نکتۀ اساسی از دلایل خروجی نامناسب کلاس‌های آموزشی محسوب می‌شود. گاهی مدرسین با یک شیوۀ یکسان در سال‌های متمادی مشغول به تدریس می‌شوند که این اصرار در گذر زمان نمی‌تواند کارآمد باشد و از آنجا شکل می‌گیرد که منابع آموزشی و مورد مطالعۀ مدرس محدود بوده و نیاز به فراگیری بیشتر را از خودش سلب نموده است.

بیشتر کتاب‌های آموزش موسیقی از سمت مؤلفان و یا وارثان و ناشرانی که حق امتیازشان را دارند به‌روزرسانی نمی‌شوند که با توجه به جهش‌های تکنولوژی، تغییر رویکردهای آموزشی، تغییر نسل و شیوۀ نوین رشد در خانواده‌ها و همچنین تغییر شیوه‌های تحصیل و منابع آموزشی، دگرگونی شیوه‌های زیستن و روزمرگی‌های نوین، باید به‌روزرسانی جامعی را در چاپ‌های مجدد کتاب‌های آموزشی شاهد باشیم. آنچه که یک هنرآموز برای انتقال بهتر آموزه‌هایش نیاز دارد مطالعۀ کافی و بهره‌گیری از منابع مختلف آموزشی است، بسیاری از هنرآموزان مانند بسیاری از مردم جامعه که با کتاب و قلم قهر کرده‌اند نیاز به مطالعه را از ذهن خود پاک کرده و به همان داشته‌هایشان اکتفا می‌کنند در صورتی که نیاز به نگاه نو و به‌روزرسانی ذهن در باب آموزش باید از دغدغه‌های اصلی یک هنرآموز محسوب شود و این تغییر تفکر تنها با رجوع به کتاب‌های قدما با نگرشی نو و یا مطالعه و پژوهش در شیوه‌های نوین آموزشی به دست می‌آید.

در سالیان گذشته کتاب‌های مناسب و درخوری به تألیف رسیده که با ذهنی گشوده باید به پیشوازشان رفت و آن‌ها به چرخۀ مطالعه وارد کرد، با این عقیده که هر چه در زمینه‌های تخصصی ما به تألیف رسیده نگاهی متفاوت و شاید فراتر از ذهن ما داشته که می‌تواند در آموزش به هنرجو کمک شایانی داشته باشد؛ بنابراین حداقل تلاش مدرسین برای بازدهی بهتر کلاس‌هایشان مطالعۀ کتاب‌هایی با رویکردی نو می‌باشد. در کنار تمرکز بر مباحث عملی هنرجویان، مدرس باید مباحثی چون موارد مقدماتی تئوری موسیقی، تاریخ موسیقی، شناخت موسیقی، آشنایی با بزرگان موسیقی، معرفی آثار برتر موسیقی، آموزش اصطلاحات رایج، معرفی کتاب‌های آموزشی گوناگون و توضیح شیوه‌های آموزشی، استفاده از منابع لاتین و مواردی این‌چنین را در دستور کار خود قرار دهد. برای انتقال بهتر و با توجه به توانایی‌ها و نقاط ضعف هنرجویان باید از کتاب‌های مشابه و مکمل در کنار تدریس نیز بهره برد.

آموزش موسیقی از دیرباز تحت تأثیر مقولۀ چاپ و نشر قرار گرفته است که تغییر روش تدریس از سینه‌به‌سینه به بهره‌گیری از منابع مکتوب برای انتقال هنر از نشانه‌های آن است. اساتید و بزرگان موسیقی در دوره‌های مختلف شیوه‌های نوینی را بر اساس نیاز زمانۀ خود و با توجه به دانش، تجربه و خلاقیت خود معرفی کرده‌اند که باید برای شناخت بهتر شیوه‌های تدریس در موسیقی نگاهی تحلیل‌وار و تاریخی به آن‌ها داشت. نیاز به مطالعه در این زمانه بسیار محسوس است که بتوانیم بسیاری از آسیب‌های مبحث تدریس را پوشش دهیم و راهکارهای مناسب را در این حیطه پیش بگیریم.

حال اینکه یک هنرآموز چقدر خود را مسئول استفاده از این گستردگی منابع مکتوب در مقولۀ چاپ و تألیف می‌داند به میزان دغدغه‌اش در این امر بستگی دارد. زمانی که نگاه آموزشی میان باشد مسئولیت‌پذیری نیز افزایش می‌یابد، یک هنرآموز می‌تواند نوازنده و آهنگساز قابلی نباشد اما نمی‌تواند آگاهی کامل از تمام ابعاد مبحث آموزشی را نادیده بگیرد، در واقع هیچ درمان و راهکاری برای پوشش ضعف در تدریس وجود ندارد جز مطالعه...

زمانی که به طی شدن مسیر تألیف نگاهی دقیق‌تر می‌اندازیم ارزش هر صفحه از هر کتاب بسیار والاتر از آنچه می‌پنداشتیم در ذهنمان نقش می‌بندد. از شکل‌گیری یک ایده برای نگارش تا بسط و گسترش و نتیجه‌گیری گرفته تا طی کردن تمام روند چاپ و پخش کتاب، ما را موظف به داشتن نگاهی گشوده‌تر و مسئول‌تر نسبت به هر کتابی که در ویترین می‌بینیم می‌کند.

مؤلفین برای تولید آثارشان راه بسیار پرپیچ‌وخمی را در پیش رو دارند و تنها نکته‌ای که می‌تواند یک مؤلف را امیدوار کند، دیدن اثرش در چرخۀ مطالعه است.

در کنار مطالعۀ شبانه‌روزی، تحقیق و پژوهش، فراگیری اصول نگارش، تألیف، اخذ مجوزهای مختلف، قرارداد با ناشران، هزینه‌های چاپخانه، گرافیست، صفحه‌آرایی، نت‌نویسی، تایپیست و قراردادهای پخش کتاب، فقط دیدن یک کتاب در دستان مخاطب خاص و عام و تأثیرش حتی در ذهن یک نفر، خستگی تمام این مسیر را از جسم مؤلف بیرون می‌کند.

در باور بسیاری به‌اشتباه این موضوع نقش بسته است که با خرید یک کتاب به مؤلف کمک می‌شود، باید واقع‌بینانه و از منظری نو نگاه کرد که با تهیۀ کتاب و مطالعۀ آن، به خرد، آگاهی و دانش ذهنی و درونی خودمان کمک کرده‌ایم نه مؤلف...

بسیاری از ما کتابخانه‌هایی داریم که شاید گه گاه و فقط برای گردگیری و نظم بخشیدن به کتاب‌ها یادشان می‌افتیم، با وجود این دریای بی‌کران که هنوز قطره‌ای هم نتوانسته‌ایم برداشت کنیم بهتر است برای بالا بردن توانایی‌هایمان در هر رشته‌ای نگاهی دوباره به داشته‌ها و نداشته‌هایمان داشته باشیم و با انگیزه‌ای دوچندان به مطالعۀ جدی و منظم روی بیاوریم.

در حیطۀ آموزش و تدریس موسیقی با توجه به گستردگی منابع مکتوب و شیوه‌های آموزشی و با نگاه به اینکه با تمام اقشار جامعه می‌توان در تماس بود باید برای هر هنرجو شیوه‌ای با توجه به سن، توانایی‌ها و عدم توانایی‌ها، استعداد، میزان تمرین، تحصیلات، آشنایی گوش و درک متفاوت هر فرد از هنر انتخاب کرد، با این نگرش که برای هر هنرجو یک روش و متد تدریس مخصوص به خودش باید انتخاب کرد.

اکنون که رویکرد موسیقی با سیستم آکادمیک و پشتوانه‌های متفکرانه، بنیادین، عمیق و نو در حال شکل‌گیری است هنرآموزان همواره باید با مطالعۀ منابع مکتوب و تدریس و معرفی آن‌ها به هنرجویان راهی نو را در ذهنشان ترسیم کنند.

ایجاد تفکر در هنرجویان یک وظیفۀ بنیادین و مسئولیتی سنگین برای هنرآموزان است.

باید نسبت به این امر بسیار دانست و عمل کرد. استفاده از منابع گوناگون مکتوب و طرح‌های شنیداری برای آموزش موسیقی هنرجو را ترغیب به فراگیری نکاتی فراتر از تنها نواختن یک قطعۀ موسیقی می‌کند و این در گذر زمان به سطح آگاهی و داشتن دانش تئوری بیشتر هنرجوها کمک می‌کند. هر آنچه که نیاز تمام لحظه‌های ما محسوب می‌شود مطالعه است که شوربختانه به‌راحتی از دستش می‌دهیم و این قهری است که با کتابفروشی‌ها داریم، غریب بودنمان با قلم است، همین لحظه باید شروع و یا بازگشتی به کتاب و قلم داشته باشیم،

سطح آگاهی مردمان یک جامعه و میزان پیشرفتشان در زندگی روزمره ارتباط مستقیم دارد با شعور و آگاهی جمعی، پس مطالعه می‌تواند تنها یک پیشنهاد نباشد بلکه یک مسئولیت اجتماعی و وظیفۀ شهروندی است که خرد جمعی را سبب می‌شود.

اگر درونمان را سرشار، لبریز و مغرورانه نگاه نکنیم نیاز به آگاهی همواره احساس می‌شود، هنر موسیقی فراتر از کتاب‌هایی است که تنها نامشان را می‌دانیم، بزرگ‌تر از ذهن ما و تصورات ماست، با نگاهی به ارزش‌های هنر موسیقی و تقدسی که یک کلاس آموزشی می‌تواند برای یک هنرآموز داشته باشد این نیاز در تفکرمان بیشتر احساس می‌شود. مطالعه حمایت از ذهن خودمان است. در شهری که با توجه به جمعیت متمرکز آن، تعداد آموزشگاه‌های موسیقی بسیار بیشتر از نیاز و حد معمول است و تعداد مدرسین نیز فراتر از حد تصور است باید خروجی قابل‌قبول‌تری از لحاظ کیفیت هنرجویان را شاهد باشیم؛ بنابراین با توجه به آنچه که از سطح کیفی برخی آموزشگاه‌ها می‌بینیم این مورد، نیاز به آسیب‌شناسی بنیادین دارد. یکی از نکاتی که در مباحث آموزشی باید بررسی شود سه ضلع تشکیل‌دهندۀ کلاس بعد از مراکز آموزشی یعنی هنرآموز، هنرجو و منبع آموزشی است. دانش تئوریک، مطالعۀ مستمر، تسلط بر مباحث آموزشی، بیان، خلاقیت، بهره از کلاس‌های آموزشی اساتید برتر در گذر زمان و استفاده از منابع آموزشی متعدد هنرآموز را می‌تواند متمایز و کارآمدتر جلوه دهد.

این نوشتۀ کوتاه در واقع اشاره‌ای به اهمیت چرخۀ مطالعۀ مداوم از سمت هنرآموزان، نقش کتاب‌های مختلف در آموزش و نیاز به تفکراتی نو در تدریس بود که همواره از دغدغه‌های اصلی برای بازدهی بهتر کلاس‌های آموزشی محسوب می‌شود. باز هم باید یادآور شد که یکی از اصلی‌ترین و مهم‌ترین وظایف مدر س هنر ایجاد تفکر است که بدون مطالعۀ مستمر نمی‌توان این تأثیر را در هنرجو نهادینه کرد...

جذابیت جَــز

عبدی اوحدی
عبدی اوحدی

جذابیت جَــز

دانستن اصول، جز را جذاب‌تر هم می‌کند

***

اهمیت مباحث مرتبط با هارمونی در موسیقی، بر اهالی فن پوشیده نبوده و اشراف مکفی بر آن‌ها، توانایی حائز اهمیتی برای هر موزیسین -چه در مقام سازنده و چه در مقام نوازنده- محسوب می‌شود.

یکی از آثار ارزشمند مربوط به این حوزه که در سال‌های اخیر روانۀ بازار شده است کتاب «تئوری و هارمونی بنیادین جَز» نوشتۀ بامداد خوشقدمی می‌باشد که توسط نشر نقش‌جهان در سال ۱۳۹۷ منتشر شده است. خوشقدمی که دانش‌آموختۀ تئوری، آهنگسازی و آرنژمان جَز در دانشگاه Jam Music Lab وین می‌باشد، مکتوبی قابل‌تأمل و جامع در حیطۀ تخصصی خود تألیف نموده است.

کریستین مولباخر، استادِ مستقیم خوشقدمی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، در مقدمه‌ای که بر کتاب وی نوشته است، با تأکید بر کوشش‌های بسیار مؤلف، عنوان می‌کند که «این کتاب، جایگاهی گرامی در کتابخانۀ من خواهد داشت»

از سوی دیگر، شهاب طالقانی -مترجم کتاب تئوری، هارمونی و فرم در موزیک جَز (نشر نقش‌جهان ۱۳۹۴)- در مقام ویراستار، رویکرد زبانی بامداد خوشقدمی در این کتاب را ستوده و با تأکید بر تسلط خوب وی بر زبان‌های آلمانی، انگلیسی و لاتین، بر این عقیده است که خوشقدمی موفق شده است تا «واژگان ارزشمندی را به ترمینولوژی جَز پارسی بیافزاید»

مؤلف، خود در پیشگفتار، با تأکید بر این نکته که زبان وسیلۀ اندیشیدن است، پیرامون رویکرد زبانی این کتاب چنین بیان می‌کند که در پروسۀ تبیین مفاهیم جدید، به هر صورت می‌بایست واژگان ناآشنا را به زبان فارسی وارد کرد و به خوانندگان کتاب شناساند و چه‌بهتر که این فرایند با کمک پیشوندها و پسوندهای کهن زبان فارسی و منطبق با ساختار دستوری این زبان انجام شود تا پروسۀ ساخت کلمات مشتق مورد نیاز نیز به نحوی ملموس‌تر انجام شده و نتایج حاصله بهتر در قالب زبانی ما بگنجد.

از نکات مثبتی که کتاب مذکور را شاخص و حائز اهمیت می‌نماید، می‌توان به رویکرد استفاده شده در تبیین محتوای آن اشاره کرد که بدون گرایش به سازی مشخص و خارج از انحصار عده‌ای مشخص از نوازندگان نگاشته شده است. این کتاب برای همۀ موزیسین‌هایی که با تئوری و مبانی بنیادین موسیقی آشنایی دارند قابل استفاده بوده و مفاهیم آن برای نوازندگان سازهای مختلف قابل‌درک می‌باشد.

وجود تمرین‌های متناسب با محتوا، در پایان هر بخش از کتاب از نکات مثبت دیگری است که کارکرد کتاب را منطبق با رویکرد استاندارد کتب آکادمیک و دانشگاهی پیش می‌برد؛ بار آموزشی آن را بالا برده و این امکان را برای مدرسین فراهم می‌آورد تا بتوانند در امر پداگوژی نیز از آن بهره ببرند.

نکتۀ بسیار مهم و ارزشمند دیگر دربارۀ این کتاب، معرفی آثاری برای شنیدن و آنالیز، منطبق با مباحث درسی مربوطه در پایان هر بخش می‌باشد. این امر علاوه بر آشنا کردن خواننده با آثار برجسته و هنرمندان بنام سبک جَز، امکان درک عمیق مفاهیم تئوریک بیان شده را علاوه بر روی کاغذ، در متن موسیقی نیز برای فرد فراهم می‌آورد و موجب آن می‌شود تا از جنبه‌ای بالفعل با مطالب مواجه شود.

در نهایت امر گفتنی است که نوازنده، آهنگساز، مدرس و هنرجو - فعال در هر ژانری - جملگی مطلبی قابل‌تأمل و جالب را در کتاب «تئوری و هارمونی بنیادین جَز» خواهند یافت و خواندن آن فرصتی ارزشمند به‌حساب می‌آید تا بتوان دیدگاه اهالی موسیقی جَز نسبت به هارمونی را بهتر و اصولی‌تر شناخت.