مضــــــــراب ما کـرونایی‌ است

سید فواد توحیدی
سید فواد توحیدی

دبیر بخش موسیقی

از سوراخ لایه اُزن و اعتمادبه‌نفس حیات‌وحش که بگذریم، می‌رسیم به درماندگی محض بشر. به قول یورگن هابرماس فیلسوف بزرگ آلمانی «کرونا باعث شد بفهمیم که چقدر نفهمیم.» انسانی که خود را اشرف مخلوقات می‌نامید به‌راحتی در مقابل یک ویروس و به قول بعضی دیگر یک میکروب با سرافکندگی زانو زد.

این مهمان نورسیده و به‌ظاهر کوچک و نحیف چنان به جان و مال بشر تاخت که هیچ چنگیز و اسکندری این‌گونه نتاخت.

لنز را زوم‌تر می‌کنیم و به سراغ هنرمندان می‌رویم. مَخلص کلام کرونا پدر یک‌یک آن‌ها را درآورده است. به هم‌صنفی‌های خودم می‌رسم. جماعتِ سازی و آوازی. مخصوصاً آن‌هایی که منبع درآمدشان فقط موسیقی بود. عجیب وضع دردناکی.

چند ماه بی‌روزی. فقط هزینه. لطف دولت هم فعلاً در حد ثبت‌نام اینترنتی مانده است.

خدا پدر صندوق حمایت از هنرمندان را بیامرزد که سه ماه حق بیمه را بی‌خیال شد وگرنه خیلی‌ها کلاً قید بیمه را می‌زدند. در همین وانفسا هنرمندان موسیقی سعی کردند برای شادی ملت کاری بکنند.

از اجراهای آپلود شده در فضای مجازی تا جمع کردن کمک برای اقشار بی‌درآمد. کاش دولت قدر ملتش را بیشتر بداند. ملتی که هر چه سرشان آمد بازایستادند و دست هم را گرفتند. هنرمندان همگی به سهم خودشان کاری کردند. کدام بحران بوده که هنرمند جماعت را به میدان نکشیده؟ به همین ایام کرونایی نگاه کنید. از برنامه نوروزخانه شروع کنم که پانزده شب خانواده‌ها را مهمان موسیقی هنرمندان ارزنده کشور در برج میلاد کرد تا برنامه‌هایی که در تالار وحدت برگزار شد و به‌صورت رایگان ما را به خلسه موسیقیایی کشید.

هنرمندانی مثل کیهان کلهر و علیرضا عصار هم جداگانه سهم خود را ادا کردند. از هنر بی‌شمار هنرمندانی که در فضای مجازی به‌رایگان پست گذاشتند و دقایقی ذهن مخدوش مخاطبان را به عالم وحدت کشاندند هم ساده نگذریم.

هنرمندان همیشه درصحنه بوده‌اند. حالا نوبت شماست که در این باران مشکلات به صحنه بیایید و دست آن‌ها را بگیرید. نه‌فقط آن‌ها. ملت ما ملت نجیبی است. امیدوارم قدردان آن‌ها باشید و با مهرتان بیش از همیشه به آن‌ها نزدیک شوید.

یا حق

گـــــــــــذر از آثار جــــدی و معناگرا

سید فواد توحیدی
سید فواد توحیدی

دبیر بخش موسیقی

گفت‌وگو با سهـــــــــند سربیشه‌ای، نوازندۀ سه‌تار

ایراد از هنرمندان موسیقی است یا مخاطبان؟

***

وی در سال ۱۳۶۷ در خانواده‌ای هنردوست در کرمان متولد شد و از سن ۱۰ سالگی موسیقی را نزد استاد فؤاد توحیدی با ساز سه‌تار آغاز نمود. او دو بار مقام اول در جشنواره موسیقی استانی در بخش ساز سه‌تار (گروه سنی الف) و مقام دوم تئوری موسیقی را کسب کرد. فؤاد توحیدی نقش بسیار مهمی در ایجاد انگیزه و آموزش صحیح موسیقی ایرانی به وی را داشت. سهند سپس به عضویت گروه موسیقی ارفع به سرپرستی فؤاد توحیدی درامد و حدود ۴ سال با این گروه به اجراهای متعدد پرداخت. وی در حین آموختن سه‌تار، در سال ۱۳۸۲ فراگیری ساز تنبور را نیز نزد فؤاد توحیدی آغاز کرد. وی در سال ۱۳۸۵ برای ادامه تحصیل به دانشگاه تهران در رشته مهندسی مواد و متالورژی رفت. ورود به شهر تهران این امکان را برای وی فراهم ساخت تا نزد استاد محمدرضا لطفی به فراگیری ردیف موسیقی ایرانی بپردازد و دیدار با استاد لطفی و دیگر هنرجویان برجسته، دیدگاه تازه‌ای به موسیقی ایرانی برای وی فراهم کرد. سهند در کنار فراگیری رشته مهندسی به فعالیت موسیقی در دانشگاه‌هایی که تحصیل می‌کرد نیز پرداخت. وی در دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه صنعتی شریف به عضویت کانون موسیقی درامد و اجراهای متعددی به‌صورت تکنوازی یا سرپرست گروه در دانشگاه شریف داشت. همچنین وی به آموزش موسیقی در کانون موسیقی دانشگاه صنعتی شریف نیز پرداخت. سپس وی در سال ۱۳۹۵ برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا رشته مهندسی مواد و متالورژی به دانشگاه بریتیش کلمبیا کانادا رفت. حس وظیفه برای معرفی موسیقی ایرانی در خارج از کشور باعث شد تا وی فعالیت موسیقی را نیز در کانادا ادامه دهد. وی با برگزاری کارگاه‌های آشنایی با موسیقی ایرانی، کلاس‌های آموزش تار و سه‌تار، تولید محتوا موسیقی ایرانی در فضای مجازی و برگزاری کنسرت به این مهم پرداخت. او به عضویت گروه‌های مختلف موسیقی در شهر ونکوور درامد و اجراهایی با بهترین نوازندگان و خوانندگان ایرانی شهر ونکوور داشته است. وی همچنین جایزه Best Musician Award at Music Talent Night در دانشگاه بریتیش کلمبیا را در سال ۱۳۹۸ کسب کرد. او هم‌اکنون در سال آخر دوره دکتری رشته مهندسی مواد و متالورژی می‌باشد و فعالیت در رشته موسیقی ایرانی را نیز ادامه می‌دهد.

 از چه سالی به موسیقی علاقمند شدین و نواختن چه سازی رو در ابتدا فرا گرفتین؟

از کودکی به دلیل اینکه بقیه اعضا خانواده هم ساز می‌نواختند به موسیقی علاقمند شدم  و با ساز سه‌تار در سال ۱۳۷۷ فراگیری موسیقی را آغاز کردم.

گفتید بقیه خانواده هم ساز می‌نواختند. از آن‌ها برایمان بگویید

برادران بزرگترم،  سپهر سنتور و سهیل  تنبک می‌نواختند. همچنین پدر و مادرم نیز مشوق‌های خوبی بودند که با پخش موسیقی‌های فاخر در خانه و همچنین خطاطی زیبا پدرم، فضای فرهنگی هنری در خانه حاکم بود.

در چه رشته‌ای تحصیل کردید و چگونه شد که تصمیم به مهاجرت گرفتید؟

رشته مهندسی متالورژی و مواد. از ابتدا دوران تحصیل در دانشگاه هدفم تکمیل کردن این رشته تا مقطع دکترا و در دانشگاه‌های  معتبر بود. لذا تلاش خود را کردم و برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا در دانشگاه بریتیش کلمبیا به کشور کانادا مهاجرت کردم. یک دلیل دیگر این مهاجرت هم آشنایی با فرهنگ‌های مختلف و نوع زندگی در کشورهای دیگر بود.

کمی از فعالیت‌های موسیقی خودتان در آنجا بگویید.

خوشبختانه این امکان فراهم شد که بعد از حدود دو ماه از ورودم به کانادا؛ یک اجرا تکنوازی سه‌تار در برنامه فرهنگی هنری داشته باشم که بستر مناسبی برای شناخت و همکاری فراهم شد. اجراهای متعددی با گروه‌های مختلفی داشتم. همچنین در دانشگاه ubc کارگاه آشنایی با تئوری موسیقی ایرانی نیز برگزار کردم که به همراه دوستانم اجرای گروهی موسیقی برای معرفی سازهای ایرانی داشتیم. درزمینهٔ تدریس هم فعالیت می‌کنم اما به دلیل مشغول بودن وقت به کارهای دانشگاه، نتوانستم وقت زیادی برای تدریس بگذارم که امیدوارم در آینده بتوانم بهتر و بیشتر درزمینهٔ تدریس و معرفی موسیقی ایرانی نقش ایفا کنم.

همچنین به‌عنوان داوطلب (volunteer)؛ در اجراهایی به‌منظور معرفی موسیقی ایرانی برای غیر ایرانی‌ها و یا جوانانی ایرانی که امکان آشنایی با موسیقی ایرانی را نداشتند؛ فعالیت داشته‌ام.

نگاهتان به موسیقی امروز ایران چیست؟ وضعیت موسیقی ایرانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به نظرم از نظر تعداد نوازندگان و خوانندگان، بسیار وضعیت بهتر از گذشته است  و تعداد علاقه‌مندان به موسیقی افزایش یافته. همچنین از نظر تکنیکی بسیار جوانان مستعد و توانایی در عرصه موسیقی ایرانی  فعالیت می‌کنند؛ اما مهم‌ترین کمبود، احساس و خلاقیت است که مانند  آهنگ‌های ماندگار گذشته دیگر خلق نشده است که به نظرم مربوط به وضعیت جهان، صنعتی شدن و رقابتی شدن است که آرامش را از موسیقی گرفته است. به نظرم نیاز است یک دوره بازگشت در موسیقی ایرانی به وجود بیایید؛ دقیقاً همانند دوره بازگشت در دوره چاوش که استاد لطفی دوباره به موسیقی اصیل ردیفی دستگاهی ایران بازگشتی داشتند.  این بازگشت می‌تواند درزمینهٔ خلق ملودی‌های ماندگار و زیبا و توجه به موسیقی نواحی ایران  باشد. لذا در کل وضعیت امیدوار کننده است و موسیقی ایرانی رو به جلو در حال پیشرفت بوده و تعداد علاقه‌مندان نیز افزایش یافته است.

همان‌طور که می‌بینید اکثر مخاطبین امروز موسیقی دنیا از آثار جدی و معناگرا به سمت قطعات ساده با اشعار بی‌محتوا و یا دم‌دستی متمایل شده‌اند. ایراد از هنرمندان موسیقی است یا مخاطبین آن و یا اصلاً این مسئله طبیعی ست و لازمۀ دنیای امروز؟

سؤال دشوار و پیچیده‌ای است و به نظرم جواب کامل و دقیقی برای آن وجود ندارد؛ اما به‌طور کل ورای موسیقی جدی و هنری، اندیشه‌ای نهفته است و فهم آن نیاز به فکر و حوصله دارد لذا طبیعی هست که درک آن دشوارتر از موسیقی ساده و پاپ باشد. به‌طور مثال موسیقی کلاسیک غرب هم طرفدار کمتری نسبت به موسیقی پاپ دارد. پس یک جنبه قضیه ذات طبیعی موسیقی هنری هست که نیاز به تفکر دارد. از طرف دیگر اثر مدرنیته و صنعتی شدن هست که دنیا سرعت بیشتری به خود گرفته و فرصت تفکر با آرامش را گرفته و نوع سلیقه شنیداری مردم نیز تغییر کرده. مثلاً این روزها  موسیقی‌های ۱ دقیقه‌ای اینستاگرامی غالب شده است که فرصت تأمل و آرامش برای فهم دقیق موسیقی اصیل را می‌گیرد؛ و درنهایت رسانه مانند تلویزیون و رادیو نیز نقش مهمی دارند که اگر بیشتر به موسیقی اصیل ایرانی توجه شود جوانان امکان بیشتری برای آشنایی با آن دارند. لذا نمی‌توان ایراد زیادی از مجریان موسیقی یا مخاطبین گرفت؛ یک سلسله شرایط بسیار تأثیرگذار هستند.

شما سال‌هاست در کشور کانادا علاوه بر تحصیل به کار هنری مشغولید. تفاوت محیط هنری و البته موسیقایی کانادا و ایران در چیست؟

اولین تفاوت در سطح تکنیکی افراد است که طبیعتاً به دلیل تعداد کمتر ایرانی‌ها و افراد هنرمند، هنرمندان تواناتری در ایران هستند. دومین مورد، نوع سلیقه مردم و محیط هنری است.  محیط خارج از کشور به دلیل غالب بودن فرهنگ غرب  و تعداد بسیار کمتر ایرانی‌ها، موسیقی جدی ایرانی  (دستگاهی ایرانی) کمتر شناخته شده است و طرفدار کمتری دارد.  به نظر من راه‌های معرفی بهتر موسیقی ایرانی در کانادا با برگزاری ورکشاپ، اجرای موسیقی تلفیقی و موسیقی ایرانی با تحرک بیشتر امکان‌پذیر است

در نوازندگی تار و سه‌تار سبک کدام استاد را بیشتر می‌پسندید؟

در دوران نوجوانی بیشتر به تکنیک و سرعت در نوازندگی علاقه داشتم و سبک  نوازندگی استاد علیزاده را دنبال می‌کردم اما سالیان بعد به مکتب نوازندگی استاد لطفی علاقه‌مند شدم و در محضرشان قسمت‌هایی از ردیف را آموختم

از استاد لطفی گفتید ایشان در روش تدریس از سبک قدما و به‌صورت مکتب‌خانه‌ای و سینه‌به‌سینه بهره می‌بردند. شما از  هر دو روش، یعنی هم آموزش علمی  مبتنی بر نت و هم از تدریس اصیل ایشان بهره برده‌اید. کدام‌یک را مناسب‌تر و متناسب‌تر با آموزش موسیقی ایرانی می‌دانید؟

من این افتخار و شانس را داشتم که نزد جنابعالی موسیقی را به‌صورت علمی  و با نت بیاموزم و کتاب‌های مختلفی را نزد شما کار کردم که پایه بسیار محکمی از لحاظ درک موسیقی ایرانی و تکنیک نوازندگی برایم ایجاد کرد. 

استاد لطفی در ابتدا از هر هنرجو آزمونی  به عمل می‌آوردند و کسانی را برای کلاس تحلیل ردیفشان می‌پذیرفتند که حداقل ۴ دستگاه موسیقی ایرانی را حفظ بوده و تکنیک نوازندگی قابل قبولی داشتند. در آن کلاس‌ها کسی را ندیدم که نت بلد نباشد لذا همگی دانشجویان پایه علمی موسیقی و نت را بلد بودند و سپس با شیوه سبک قدما نکات ریز   فنی ردیف موسیقی ایرانی را می‌آموختند.  لذا فکر کنم هر دو این روش‌ها مفید است و بهتر است ابتدا با مفهوم موسیقی به‌صورت علمی و نت آشنا شوند و هنگامی‌که از نظر تکنیکی به‌اندازه قابل قبولی رسیدند  ردیف موسیقی ایرانی را به‌صورت دقیق و شفاهی  و سینه‌به‌سینه بیاموزند. چون یک سری نکات ریز مثل وزن ردیف، اکسنت‌ها و  اجرای تحریرها با ساز را نمی‌توان به‌خوبی با نت نشان داد هرچند نت برای ماندگار شدن و حفظ ردیف بسیار مفید است مثلاً اگر شخص قسمتی از گوشه‌ای را فراموش کرد می‌تواند به‌آسانی به نت مراجعه کند و یادآوری شود. به‌طور خلاصه آموزش ردیف موسیقی ایرانی را با روش سینه‌به‌سینه ترجیح می‌دهم با این شرط که از قبل نت و تئوری موسیقی آموخته شده باشد

فکر می‌کنم اگر ایشان هنرجوی مبتدی هم می‌پذیرفتند با شیوۀ قدما آموزش می‌دادند. فارغ از شیوۀ متداول علمی که البته در خیلی از کشورها و خصوصاً در آموزش سازهای محلی هنوز متداول ست. اتمسفر خاصی که برای اجرای یک قطعه باید وجود داشته باشد فقط از این طریق منتقل می‌شود که متأسفانه قطعات امروز برخلاف اجرای دقیق و پرتکنیک فارغ از این حس ناب ایرانی است. شما موافق هستید؟

بله کاملاً درست می‌فرمایید. استاد لطفی تأکید زیادی بر درک عمیق ملودی‌ها و ساختار موسیقی ایرانی داشتند که با روش سینه‌به‌سینه امکان‌پذیر است. نت امکان انتقال ظرایف موسیقی ایرانی و احساس را ندارد.

آیا ایرانیان کانادا هم مانند آمریکا گردهمایی فرهنگی دارند؟ دورهمی‌هایی که از موسیقی ایران و به‌طورکلی فرهنگ غنی ایران صحبت شود؟

بله برنامه‌هایی برگزار می‌شود و تلاش‌هایی در این زمینه شده است؛ اما هنوز مخاطب جوان آن‌چنان که باید و شاید مشتاق و علاقمند به موسیقی اصیل ایرانی نیست که این برمی‌گردد به سؤال ابتدایی که ذات موسیقی اصیل نیاز به تفکر بیشتر نسبت به موسیقی‌های ساده‌تر مثل پاپ دارد

روند برگزاری کنسرت در کانادا چگونه است؟ اگر شخصاً بخواهید کنسرتی برگزار کنید چه مراحلی باید طی شود؟

تابه‌حال خودم شخصاً اقدام نکردم و مراحل این کار را طی نکرده‌ام؛ اما با توجه به اجراهایی که داشته‌ام و دیگر اعضا  برگزار کرده‌اند، مراحل آن‌چنان پیچیده‌ای ندارد. تا آنجا که مشخص شود که گروه موسیقی قصد اجرای کنسرت دارد کافی است. مهم‌ترین نکته هزینه سالن است که نیاز به فروش بلیط دارد و اگر شخص گمنام باشد جذب مخاطب بسیار سخت است. مخصوصاً موسیقی اصیل ایرانی باید گروه یا اشخاص شناخته شده باشند (حداقل در آن شهر)  تا مخاطب به کنسرت بیایید.

این روزها همه به‌نوعی درگیر مسئله ویروس کرونا شده‌ایم. تأثیر این مسئله روی فعالیت موسیقی شما مثبت بوده یا منفی؟

تأثیر منفی داشته است. به‌طور مثال اوایل شیوع کرونا در تاریخ ۶ مارس کنسرتی به مناسبت روز جهانی زن داشتیم که در سالن کنسرت بزرگ و معتبر Centennial Theatre  برگزار می‌شد. استاد سعید فرج‌پوری به همراه خانم مهدیه محمدخانی نیز اجرایی در بخش دیگر کنسرت داشتند  و من به‌عنوان نوازنده تار و سه‌تار در نمایشنامه‌ای درباره تاریخ موسیقی زنان اجرا داشتم که متأسفانه یک هفته باقی مانده به کنسرت به دلیل شیوع کرونا کنسل شد. مدتی است که تمام کنسرت‌ها کنسل شده است

این مشکل جهانی است ولی خود من اثرات مثبت این مسئله را روی زندگی بشر و البته کل جهان بیشتر از مصائب آن می‌دانم. مطمئناً کنسرت‌ها در زمانی دیگر یا قالبی دیگر تجدید می‌شود. افراد غیرایرانی که می‌شناسید چه حسی نسبت به موسیقی کلاسیک ایرانی دارند؟

درست می‌فرمایید یکی از محاسن آن کمی رجوع به خود و به دور از هیاهو و سرعت جهانی هست. متأسفانه این امکان فراهم نشده که موسیقی ایرانی را برای تعداد زیادی افراد غیر ایرانی اجرا کنم اما تعدادی که شنیده‌اند برایشان بسیار جالب بوده است. به نظرم پتانسیل بسیار خوبی موسیقی اصیل ایرانی دارد که متأسفانه به علت عدم تبلیغات، عموم مردم امکان شناخت کافی از آن را ندارند.

متأسفانه موسیقی ایران بسیار مهجور و ناشناخته است وجود شما و امثال شما می‌تواند فرصتی باشد برای آشنایی مخاطبان غیرایرانی از موسیقی ما. برای اجراهایتان نوازنده و خواننده  ایرانی برای همکاری دارید؟

بله خوشبختانه تعدادی از اساتید و موسیقی‌دان‌های جوان در ونکوور ساکن هستند. از اساتیدی که ساکن ونکوور هستند و یا موقت سفر می‌کنند می‌توان از اساتید: سعید فرج‌پوری، حسین بهروزی‌نیا، کامبیز روشن‌روان، پرویز نزاکتی، امیر اسلامی و فرشاد جمالی نام برد. البته ممکن است نام اساتید دیگر را فراموش کرده باشم. در کل حضور این اساتید در شهر به‌عنوان مدرس و مجری و یا مستمع در کنسرت‌ها بسیار حائز اهمیت است و انگیزه خوبی برای ادامه کار برای جوان‌ها است. من خوشبختانه این امکان را داشتم که با این اساتید دیدار داشته باشم و با موسیقی‌دان‌های جوان نیز همکاری کنم‌.

آقای سلیمان واثقی هم در تورنتو زندگی می‌کنند و به‌تازگی به همراه تعدادی نوازنده خوب و جوان کنسرت موسیقی عرفانی زیبایی برگزار کردند. فکر می‌کنم اگر این‌طور پیش برود تعداد هنرمندان درجۀ یک موسیقی ایران در کانادا بیشتر از کشور خودمان شود. بگذریم. بهترین اتفاق زندگی هنری شما چه بوده است؟

چندین اتفاق شیرین و به‌یادماندنی برایم بوده هست. ابتدا کسب مقام اول سه‌تار‌نوازی در موسیقی استانی در کرمان در رده سنی الف بود که بسیار برایم شیرین و انگیزه‌بخش بود که حاصل زحمات شما بود و انگیزه‌ای برای ادامه کار هنری به‌صورت جدی. اتفاق دیگر؛ پذیرفته شدن در کلاس تحلیل ردیف استاد محمدرضا لطفی که یادم هست بسیار خوشحال شدم و فصل جدیدی از فراگیری موسیقی ایرانی برایم به وجود آمد. اتفاق دیگر کنسرت اخیر در سال ۲۰۱۸ در ونکوور به سرپرستی استاد نزاکتی بود که یک کنسرت بزرگ در سالن خوب و با مخاطبان خوب بسیار تجربه شیرینی بود. حضور اساتیدی مانند سعید فرجپوری، کامبیز روشن‌روان، امیر اسلامی و فرشاد جمالی به‌عنوان مخاطب در آن کنسرت بسیار هیجان‌انگیز بود.

امیدوارم شرایطی پیش بیاید که به‌زودی کنسرتی در شهر خودتان کرمان برگزار کنید

بله بسیار مشتاق هستم و باعث افتخار من هست

سپاس از اینکه وقتتان را در اختیار نشریه سرمشق گذاشتید

سپاس از شما و نشریه وزین سرمشق

به‌دنبال کـشف مدل کسب‌و کـار

مسعود نکویی
مسعود نکویی

آهنگ‌ساز، رهبر ارکستر و کر، پژوهشگر و نویسنده

به‌دنبال کـشف مدل کسب‌و کـار

پژوهشی پیرامون گردشگری موسیقی

***

۳- روش پژوهش

این پژوهش از نوع توصیفی است. با مشاهده و مصاحبه و انجام پروژه به‌صورت تجربی، هدف اصلی و اهداف فرعی بررسی و پایش گردید.

این پژوهش به دنبال کشف یک مدل کسب‌وکار موفق در گردشگری موسیقی است و با شروع از یک مدل فرضی و کشف اجزای این مدل به یک مدل نهایی خواهد رسید. این مدل با تعریف جوامع هدف و طراحی و تأیید ارزش پیشنهادی برای هر یک از بخش‌های مدل کسب‌وکار گردشگری موسیقی به پرسش‌های زیر پاسخ خواهد داد:

۱-گردشگری موسیقی چیست و چرا مفید است؟

۲-اجزای یک سیستم جامع گردشگری کدم‌اند؟

۳-جامعه یا جوامع هدف برای این خدمات کدم‌اند؟

۴-چه ترکیبی از برنامه‌ها برای هر جامعه هدف ضروری است؟

۵-این برنامه‌ها چگونه تولید می‌شوند؟

۶-روش بازاریابی و فروش برای گردشگری موسیقی چیست؟

۱-۳- اهداف کلی پژوهش:

۱- شناسایی موانع موجود بر سر راه اخذ مجوزها از طرف مراجع صادر کننده مجوز برای ایجاد گردشگری موسیقی و راهکار ایجاد برنامه‌های گام‌به‌گام برای ایجاد صنعت گردشگری در استان کرمان.

۲- شناسایی موانع موجود بر جهت ایجاد قابلیت‌های فیزیکی و دانش‌محور شدن گردشگری موسیقی کرمان در هر دو زمینه موسیقی و گردشگری با مشخصات ویژه خود در پرورش نیروهای کارآمد برای هدایت و راهبری و انجام گردشگری موسیقی.

۳-بررسی گسترده فرهنگی هنری در خصوص شناخت هنر و فرهنگ اصیل در راستای تولید آثار فرهنگی و صنعت و آداب رسوم قدیم که در حال انقراض و فراموشی هستند و راهکار احیای آن‌ها.

۴-شناسایی چالش‌های موجود در برگزاری فستیوال‌های موسیقی با رویکرد جذب گردشگران تخصصی موسیقی در استان کرمان و راهکار تثبیت این فستیوال‌های موسیقی و آواز گروهی به‌صورت بین‌المللی در کرمان.

۵-شناسایی موانع راه‌اندازی سبک‌های موزیکیوم، اکتاپلا و سایر برنامه‌های گردشگری موسیقی در رویدادهای خاص باستانی و ملی و اعلام بین‌المللی برنامه‌ها از طریق وب‌سایت و فضای مجازی با ارائه راهکار صدور مجوزها و امکان اجراها جهت حضور گردشگران علاقمند.

۶-بررسی چالش‌های موجود در زیرساخت‌های اقامتی-رفاهی و تورهای گردشگری و آژانس‌های مسافرتی کرمان و ارتباط آن‌ها با آژانس‌های تهران و آژانس‌های بین‌المللی و امکان‌سنجی ستادی و اجرایی فستیوال‌های فرهنگی گردشگری موسیقی در سطح ملی و بین‌المللی و ارائه راهکار رفع موانع آن‌ها.

۷-شناسایی چالش‌های موجود امکانات تبلیغاتی و رسانه‌ای این نهضت در راستای احیای گردشگری موسیقی و امکان‌سنجی ایجاد صنعت گردشگری موسیقی در شرایط موجود.

...

فیزیولوژیِ اثر موســیقی در بدن

شهاب جعفری
شهاب جعفری

مدرس موسیقی و پژوهشگر هنر

فیزیولوژیِ اثر موســیقی در بدن

روان‌پزشکان معتقدند که گوش دادن به موسیقی باعث ترشح اندروفین‌ها در بدن می‌شود که این آنزیم علت اصلی تسکین درد هست. همچنین موسیقی با انرژی‌زایی در بدن از طریق تأثیر بر نرون‌های مغزی می‌تواند بر تعداد تنفس و ضربان قلب که خود نمودی فیزیولوژیک از آرامش یا استرس هستند اثر بگذارد. در سال ۱۹۸۳، دو محقق به نام‌های «ملزیین» و «وال» در تئوری خود اعلام کردند که احساس درد و پردازش آن یک روند پیچیده از ارسال و پردازش سیگنال‌هایی است که توسط یک‌سری نرون خاص به مغز می‌رسند. آن‌ها این مسیر را «دروازۀ درد» نامیدند. حال اگر این دروازه باز باشد، یک محرک دردآور می‌تواند باعث ایجاد احساس درد شود، اما یک‌سری مکانیسم‌ها وجود دارند که با این مسیر پردازش تداخل پیدا می‌کنند و این دروازه را به‌صورت کامل یا ناقص می‌بندند و موسیقی هم با این مکانیسم باعث جلوگیری از درد می‌شود.

موسیقی در طرف چپ مغز، یعنی همان‌جایی که محل پردازش زبان است، درک می‌شود. موسیقی با اثر بر روی سیستم لیمبیک، باعث تنظیم و ادارۀ احساسات فردی می‌شود و به‌علاوه بعضی از مسائل فیزیولوژیک غیرارادی از قبیل یأس، احساس درد و فشارخون را هم تنظیم می‌کند. مطالعات یک گروه روان‌پزشک در دانشگاه علوم پزشکی ییل در آمریکا نشان داد که آموزش موسیقی نیمکرۀ چپ مغز را تحریک می‌کند و یادگیری شفاهی نیز توسط همین قسمت از مغز انسان کنترل می‌شود. مطالعات بعدی این محققان نشان داد بهبود حافظۀ انسان با ادامۀ یادگیری موسیقی، ادامه پیدا می‌کند و با توقف آموزش موسیقی متوقف می‌شود. آن‌ها همچنین پِی بردند که شنیدن موسیقی‌هایی که بر مبنای ضرباهنگ قلب تدوین شده‌اند، در آرامش اعصاب و کاستن تنش افراد مؤثرند. آن‌ها در یک آزمایش از ۵۰ داوطلب خواستند که در اتاقی به پاسخگویی یک‌سری پرسش که مرتب سخت‌تر می‌شد، بپردازند. برای نیمی از داوطلبان، موسیقی متکی به ضرباهنگ قلب آنان پخش شد و دیگران در سکوت به حل مسائل ادامه دادند. پرسش‌های تنظیم‌ شده در پرسشنامه به منظور اندازه‌گیری میزان استرس و اضطراب داوطلبان و احساس خستگی آنان تدوین شده بود. نتایج حاصل از پاسخ‌ها حکایت از آن داشت داوطلبانی که به موسیقی قلب خود گوش می‌داده‌اند به مراتب از آرامش بیشتری برخوردار بوده‌اند. آن‌ها ثابت کردند که موسیقی، دقت، هوش، حس مشاهده، استنباط و عواطف روحی انسان را تقویت می‌کند.

تأثیر موسیقی بر نقاط مختلف بدن

قلب و دستگاه گردش خون:

پزشکان دریافته‌اند که تجویز موسیقی می‌تواند سلامتی قلب را بهبود بخشد و کلسترول خون را پایین بیاورد. تحقیقات آن‌ها نشان می‌دهد اگر بیماری به مدت سی دقیقه در روز به موسیقی مورد علاقه‌اش گوش دهد، تأثیر آن بیشتر از آرامش روانی خواهد بود! تأثیر فیزیکی این عمل، انبساط و پاکسازی رگ‌های خونی است. موسیقی این کار را با آزاد کردن اسید نیتریک در جریان خون انجام میدهد که از لخته شدن خون و تولید کلسترول مضر جلوگیری می‌کند. در اصل، نوع خاصی از موسیقی، تأثیری بر خون ندارد و این تأثیر، مرتبط با آنچه است که شنونده ترجیح می‌دهد بشنود. همین مسئله دربارۀ میزان صدا و گام موسیقی نیز صدق می‌کند ولی تأثیر موسیقی تنها برای چند ثانیه در خون باقی می‌ماند، اما تأثیری که در مجموع از صداهای مورد علاقه شنونده می‌ماند، ماندگارتر بوده و برای اشخاص در هر سنی مفید است. یکی از محققان گفته که ما به دنبال کمک‌کننده‌های ارزان‌تر و غیرشیمیایی برای سلامت بیماران قلبی بودیم و تصور می‌کنیم موسیقی توصیۀ خوبی است.

چشم:

محققان برزیلی، از سی بیمار که چشم آن‌ها به بیماری گلوکوم یا آب سیاه مبتلا بود خواستند تا پیش از انجام این آزمایش، ۱۰ دقیقه به سونات پیانوی موتزارت گوش کنند. در همین حال سی بیمار دیگر در سکوت، منتظر انجام این آزمایش بودند. این تحقیق که نتیجۀ آن در یکی از شماره‌های مجلۀ چشم‌پزشکی بریتانیا چاپ شده است، حاکی است که گوش کردن به این موسیقی، باعث شد که بیماران گلوکومی با دقت بیشتری در این آزمایش شرکت کنند. بر اساس نتایج این تحقیق، دقت بیماران پس از شنیدن یکی از آثار موتزارت، بهبود می‌یابد.

اعمال جراحی:

در پژوهش دیگری که در دانشگاه پزشکی ییل آمریکا انجام شد، بیماران بالغی که تحت بیهوشی و عمل جراحی قرار می‌گرفتند بررسی شدند. آن‌ها به مدت ۳۰ دقیقه موسیقی‌ای را به انتخاب خودشان گوش دادند. قبل و بعد از شنیدن موسیقی میزان اضطراب آن‌ها توسط آزمون STAI و نیز بخش فیزیولوژیک اضطراب از طریق سنجش ضربان قلب، فشارخون، کورتیزول، اپی‌نفرین و نوراپی‌نفرین سرم اندازه‌گیری شد. سطح اضطراب به طور قابل‌ملاحظه‌ای کمتر بود و در حدود ۶۶% کاهش یافته بود.

در مطالعۀ دیگری اثرات موسیقی بر اضطراب را در بیمارانی که در انتظار عمل جراحی باز قلبی بودند مورد بررسی قرار دادند. این مطالعه کاملاً آزمایشی بود و در آن یک تست اولیه و یک تست ثانویه از ۱۰۰ نفر انجام شد که ۶۲ نفر از آن‌ها مرد و ۲۸ نفر زن بودند. این افراد قبل از عمل جراحی به مدت ۲۰ دقیقه به موسیقی گوش دادند. نتایج جالب بود: در مردان کاهش اضطراب ۲۰ درصدی و در گروه زنان کاهش ۴۰ درصدی اضطراب مشاهده شد و بدین‌ترتیب ارتباط معنی‌داری بین موسیقی و کاهش اضطراب یافت شد. ضربان قلب و فشارخون در هر دو گروه کاهش یافته بود.

مطالعات دیگری نیز درزمینۀ کاهش اضطراب ناشی از موسیقی در بیماری‌ها و شرایط مختلف انجام شده است که باز همگی تأییدکنندۀ تأثیر بسزای موسیقی بر کاهش اضطراب هستند. در یک مطالعه که در آمریکا انجام شد، اثرات موسیقی بر کاهش اضطراب در ۲۰ بیمار که منتظر انجام بیوپسی پستان بودند بررسی شد. این افراد در اتاق انتظار اتاق عمل ۲۰ دقیقه موسیقی گوش دادند. درنتیجۀ این آزمایش اضطراب، ضربان قلب و فشارخون همگی کاهش عمدهای نسبت به قبل از آن داشت. شبیه چنین مطالعه‌ای نیز در مردانی که عمل جراحی پروستات داشتند انجام شد که نتایج آن هم مؤید تأثیر موسیقی در آن‌ها بود. طبق تحقیقات انجام شده، موسیقی می‌تواند درد را کاهش دهد. در یک مطالعه، خانمی ۵۶ ساله مبتلا به MS و درد شدید به صورت داوطلبانه تحت موسیقی‌درمانی قرار گرفت. در این قطعۀ موسیقی کلماتی که بیمار را تشویق به بهبودی و داشتن اعتقاد به بهبودی می‌کرد، گنجانده شد و بیمار در حالت استراحت ۲۰ دقیقه به آن گوش می‌کرد. بیمار بعد از شنیدن موسیقی اظهار داشت که خواب راحتی داشته و دردش کمتر شده است.

در بخش انکولوژی بیمارستان مرکزی توکیوی ژاپن نیز پژوهشی در مورد تأثیر موسیقی‌درمانی در درمان بیماران مبتلا به تومور انجام شد. در این مطالعه ۱۸۰ بیمار مبتلا به تومور مورد بررسی قرار گرفتند که سنجش و ارزیابی آنان بر اساس SDS و SAS و سنجش ایمونوهیستوشیمیایی لنفوسیت‌های تی و داروهای ضدتومور انجام گرفت. در میان این بیماران ۵۰ نفر تحت موسیقی‌درمانی قرار نگرفتند و به‌عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. درنتیجۀ این مداخله میزان SDS و SAS در گروه درمان شده، بعد از درمان واضح از گروه کنترل کمتر بود. در ایران نیز تحقیقاتی در این زمینه انجام شده است که یک نمونۀ آن به بررسی تأثیر موسیقی بر میزان دردهای مزمن بیماران مبتلا به سرطان بستری در بیمارستان سانترال تهران می‌پردازد که توسط آقای «علی یوسفی‌نژاد» نوشته شده است. نویسنده این مقاله را از خودشان گرفته و مطالعه کرده اما در این مقاله ۴۰ بیمار مبتلا به سرطان در سنین ۷۰-۱۸ سال قرار داشتند که به دو گروه الف و ب تقسیم شدند. روند کار این بود که میزان درد در سه روز اول صبح و عصر تعیین و در سه روز دوم موسیقی برای گروه الف و در سه روز سوم موسیقی برای گروه ب پخش شد، آنگاه طی سه روز چهارم میزان درد تعیین شده و با میزان درد قبل از ارائۀ موسیقی مقایسه شد. یافته‌ها با آزمون تی و ویلکاکسون بررسی شدند، نتایج دال بر این بود که میزان درد و تعداد مُسکّن قبل و بعد از پخش موسیقی اختلاف معنی‌داری دارد.

تأثیر انواع موسیقی بر بدن

تا اینجا به نقش موسیقی بر بهبود و یا تسکین درد و برخی دیگر از موارد اشاره شد. ولی نکتۀ مهمی که وجود دارد، این است که تمامی موسیقی‌ها به یک اندازه بر روی ما تأثیر ندارد و یا بهتر بگوییم که هر نوع از موسیقی تأثیر خاصی بر بدن ما دارد. طی تحقیقی از زنان و مردان غیرسیگاری با متوسط سن ۳۶ سال، در ۲۶ درصد از آن‌ها وقتی موسیقی مورد علاقه‌شان واقع شد، انبساط عروق به وجود آمد. در این میان گوش دادن به موسیقی رپ و هِویمِتال در ۶ درصد از افراد منجر به انقباض رگ‌ها شد که تأثیر آن مانند خوردن یک غذای چرب بود. موسیقی کلاسیک و سمفونی‌های قرن هجدهم می‌تواند بر فعالیت مغز تأثیر گذاشته و قدرت تمرکز را بالا ببرد. به‌عنوان مثال موسیقی موتزارت آرامش‌زاست.

موسیقی باخ و یا فیلیپ گلاس باعث افزایش تمرکز می‌شود. شنیدن موسیقی پاپ و یا کانتری پاپ‌هایی مثل ریهانا، کوبین و ردهات چیلی انگیزۀ مثبت در فرد ایجاد کرده و موسیقی آزی آزبورن و میا ایجاد افزایش استرس می‌نمایند. گوش کردن به ترانه‌های حماسی حس مقاومت و پایداری را در انسان افزایش می‌دهد. پیشنهاد می‌شود والدین و فرزندان نوجوان‌شان به ترانه‌های غمگین گوش ندهند، زیرا تأثیرش مانند سیگار کشیدن خواهد بود. در واقع همان‌طور که ژیمناست‌ها اعتقاد دارند، موسیقی قادر است حالت روحی و سوخت‌وساز بدن ورزشکاران را بهبود بخشد، این نوع موسیقی دقیقاً برعکس عمل می‌کند. در تستی که در یکی از درمانگاه‌های آمریکا صورت گرفت، افرادی که تحت درمان فیزیوتراپی بودند با گوش دادن به ترانه‌های مدونا، ریهانا و یا کویین تواناییشان در تست برای راه رفتن بر روی تردمیل ۱۵ درصد افزایش یافت در حالی که آن‌ها مطلع نبودند استقامت آن‌ها به چه دلیل افزایش یافته است.

موسیقی برای استقامت در برابر کـرونا

شهاب جعفری
شهاب جعفری

مدرس موسیقی و پژوهشگر هنر

این روزها بیش از همیشه به سراغ مجموعۀ سی‌دی‌هایم می‌روم. احتمالاً خیلی از شما هم مثل من مجموعه‌ای از سی‌دی‌های هنرمندان دلخواهتان را در کنار هم در کتابخانه یا محلی دیگر در اتاق نشیمن کنار هم چیده‌اید و مدت‌ها بوده که دیگر به سراغشان هم نمی‌رفته‌اید. این روزها که وقت بیشتری در خانه می‌گذرانیم و در آشپزخانه یا نشیمن سر می‌کنیم. فرصت‌هایی فراهم می‌شود تا نظری به مجموعۀ سی‌دی‌ها بیندازیم و ببینیم کدام‌یک از هنرمندان با حال و روز این روزهای ما سازگارترند. من همیشه و در هر حالی از لوییس آمسترانگ و مایلز دیویس لذت برده‌ام. برای همین هم چند باری شد که به سراغ سی‌دی‌های این هنرمندها رفتم و ناگهان دریافتم که کرونا و قرنطینه و دورنشینی هیچ تأثیری ندارد بر حال و هوایی که از این‌ها می‌گیرم. همین شد که چند وقتی است سرگرم شده‌ام تا موسیقی‌ها را از منظر میزان و نحوۀ تأثیرگذاری‌شان دسته‌بندی کنم... کدام موسیقی‌ها همیشه یک حال به آدم می‌دهد؟ کدام‌شان هر بار حس و حالی متفاوت می‌آفریند؟ و کدام همان حسی را بیدار می‌کند که خود آدم می‌خواهد؟

خب پاسخ دادن به این پرسش‌ها نه در یک یادداشت مختصر جای می‌گیرد و نه به‌راحتی می‌توان به همه‌شان پاسخ داد. برای مثال، به این آسانی نمی‌توان گفت که عواطفی را که از موسیقی می‌گیریم. در واقع حس می‌کنیم یا می‌شناسیم؟ این پرسش‌ها از مهم‌ترین پرسش‌های فیلسوف‌ها دربارۀ موسیقی است.

بازگردیم به ماجرای سی‌دی‌ها: خیلی از موسیقی‌هایی که در دستۀ موسیقی پاپ یا عامه‌پسند جای می‌گیرند، معمولاً برای ساختن یا برانگیختن یک احساس پدید می‌آیند. خیلی‌ها‌شان فقط قرار است که آدم را به شوق بیاورند و حرکت درست کنند؛ و برخی‌هایشان از دوری و موضوع‌های مشابه خبر بدهند. خب آدمی که حال و روزش برای رقصیدن مناسب نیست. روشن است که با موسیقی تند و پرشوری مثل لیدی گاگا به شور نمی‌آید. پس می‌توانیم دستۀ اول را دستۀ موسیقی‌های کارکردی بنامیم که فقط یک حس را تولید می‌کنند. دستۀ دوم دربرگیرندۀ موسیقی‌هایی است که وقتی به آن‌ها گوش می‌دهید فارغ از حس و حالتان، شما را با خود می‌کشد و می‌برد و ناگهان به خود می‌آیید و می‌بینید که در چه افکاری که غرق نشده‌اید و چه ایده‌ها که از سرتان نگذشته است؛ انگاری اصلاً آن موسیقی ساخته شده بوده تا شما را به یاد موضوعی خاص بیندازد. برای مثال همان مایلز دیویس همیشه با من همین کار را می‌کند. کافی است کمی به او فرصت بدهیم تا با ترومپت‌اش خواب و خیالم را بگیرد و با خود به سفری دوردست ببرد. خب راستش این موضوع هم به آسانی در یک صفحه جای نمی‌گیرد، اما فعلاً نام این دسته را می‌گذاریم موسیقی‌های فکری، به نظرم بیشتر موسیقی‌های کلاسیک و باروکی را می‌توان در این دسته جای داد. دستۀ آخر، اما دسته‌ای عجیب غریب است که من نامشان را می‌گذارم قرنطیموزیک؛ آخر انگار ساخته شده‌اند برای اوقاتی که در آدم در قرنطینه مانده و حالش برای خودش هم روشن نیست، اما خیلی هم حوصلۀ فکر کردن به موضوع‌های پیچیده را ندارد و در ضمن رمقی برای جنبیدن و سرخوشی بی‌دلیل هم نمی‌بیند (این احساس در روزهای آخر قرنطینه بیش از همیشه به سراغ آدم می‌آید). من در میان سی‌هایم چند هنرمند پیدا کرده‌ام که اکثرشان در سبک‌های الکترونیک موسیقی می‌سازند. هر بار که سی دی هنرمندی چون ادگار فرویزه یا آپارات را در دستگاهی می‌گذارم. از پیش می‌دانم که به موسیقی چه راهی را نشان دهم و هدایتش کنم تا از کدام معبر گذرم دهد.

درس کرونا برای ما

کرونا درس‌های زیادی برایمان داشته است. از همان روزهای اول قرنطینه احساس یکی شدن با جهان در وجود بسیاری از ما بیدار شد. انگار برای بار اول بود که همۀ انسان‌ها فارغ از طبقه و موقعیت در برابر مشکلی مشابه قرار می‌گیرند. مقصود این نیست که کرونا برای همه به یک سان تجربه شده است؛ به هیچ روی چنین نیست و کیفیت دشواری‌های آدم‌ها با هم متفاوت بوده است، اما همۀ انسان‌های کره زمین برای نخستین بار در تاریخ مدرن، مسئله‌ای مشابه بر زندگی همه‌شان تأثیر گذاشته است. تا پیش از کرونا، بسیاری از ما در شهرهای شلوغ و در میان خیل عظیمی از جمعیت‌ها احساس تنهایی می‌کردیم و در دوران قرنطینه، دور از همه و از پشت تلفن‌ها و دیگر وسایل ارتباط‌جمعی، در خلوت و تنهایی به هم نزدیک شدیم و از هم باخبر شدیم. این وضع کاملاً مختص نسل ماست و هیچ روزگار دیگری در تاریخ نبوده است که انسان‌ها با دور افتادن از هم به هم نزدیک شوند. مثالی می‌زنم: دنی یل دِفو، تاجر و ماجراجوی شهیر انگلیسی و خالق داستان رابینسون کروزو، دربارۀ همه‌گیری طاعون در سال ۱۶۶۵ نوشته است، می‌گوید: (تا پیش از بیماری مردم از همه‌جا خبر داشتند و پیوندشان مستحکم بود، اما با شیوع بیماری و خانه‌نشینی مردم، دیگری کسی خبرش از دیگری نبود) تصور کنید که اگر ابزار ارتباط‌جمعی در اختیارمان نبود. اوضاعمان فرقی با مردم قرن هفدهم نداشت. به باورم کرونا درس‌های زیادی برای همه‌مان داشت که بسیاری‌شان ما را نسبت به سبک زندگی و بسیاری از امور اجتماعی آگاه می‌سازد، اما از نظر موسیقایی به باورم درسی از آن گرفتیم که بهایش بسیار زیاد است. کرونا یادمان داد که کار جمعی و مشارکتی بس دشوار است و مشارکت در اجرای موسیقی از دشوارترین کارهای ممکن است. اصلاً اهمیت این درس چیست؟

بسیاری از روانشناسان و جامعه شناسان، همه‌گیری و دنیاگیری فعلی را با وضعیت جنگ مقایسه کرده‌اند و حتی آژیرها و مقررات آمد و شد را به وضعیت شهرهای مختلف جهان در اوج جنگ جهانی دوم تشبیه می‌کنند. هنوز پژوهشی در باب امکانات و ابزارهای مختلف برای مواجهه با قرنطینه و دورنشینی ندیده‌ایم که نشان دهد چه راه‌هایی برای مقابله بهتر بوده است. یا چه عواملی وضعیت را آسان‌تر می‌سازد، اما با مشاهده‌ای عینی می‌توان گفت که اکثر کسانی که با موسیقی و دونوازی و اجراهای موسیقایی مشترک با قرنطینه مواجه شده‌اند، روحیه‌ای سالم‌تر دارند و در مجموعه شاداب‌ترند. شاید این ادعا کمی بزرگ به نظر برسد و واقعاً تا وقتی پژوهشی علمی دراین‌باره صورت نگیرد، نمی‌توان گفت هرکس با موسیقی سروکار دارد، روحیه‌اش هم بهتر است، اما شاید بد نباشد از همین‌جا مشاهده‌مان را شریک شویم و این ادعا را بسنجیم که آیا واقعاً فرزندانمان بعد از فراگیری موسیقی از راه دور و بعد از مشارکت در کنسرت‌های آنلاین، روحیه بهتری از خود نشان می‌دهند یا خیر.